بازیهای ویدیویی تاریخ بلندبالایی دارد و بازیهای قدیمی برعکس عناوین امروز، جلوههای بصری فنی خارقالعاده نداشتند و زمانی تنها گرافیکهای پیکسلی بودند که در این صنعت حرف اول را میزدند. حتی در نسلهای بعدی بازیهای ویدیویی تا حتی نسل ششم هم بازیها هنوز به اوج جذابیت ظاهری خود نرسیده بودند. اما بازیهایی با همین جلوههای نه چندان قوی وجود داشتند که به لطف داستان و گیمپلی فوقالعادهشان، به راحتی میشد که از ایرادات ظاهری آن گذشت. طی چند سال اخیر، بازسازی این عنوانها تبدیل به یک روتین طبیعی در صنعت بازیهای ویدیویی شده که خیلی از استودیوهای قدیمی، فرصت این را پیدا کردهاند که بازیهای قدیمی خود را با جلوههای بصری و بعضا مکانیکهای گیمپلی جدید بازسازی و روانه بازار کنند. این فرایند که بازسازی بازی نام دارد، در نسل جدید توسط استودیوهای زیادی دنبال شده است.
تا امروز بازیهای بسیار خوبی، مسافر قطار بازسازی بودهاند. کپکام یکی از مهمترین آنها بود که با انتشار Resident Evil Remake 2 و Resident Evil Remake 3 و تایید کردن توسعه Resident Evil 4 Remake، یکی از سریهای قدیمی و دوستداشتنی را با جلوههای بصری نسل جدید، برای گیمرهای نسل جدید و البته برای تجدیدخاطرات گیمرهای قدیمی جان دوبارهای بخشید. حتی عنوانی مثل Mafia 1 که در نسل ششم بازیهای ویدیویی منتشر شد، با انتشار Mafia Remake، نوستالژی بسیار شیرینی را برای گیمرها زنده کرد و خیلیها از تجربه مجدد این بازی لذت بردند.
بازیهای بسیار بزرگی هستند که طرفداران قدیمی آنها، تشنه تجربه این عناوین با جلوههای بصری و مکانیکهای نسل جدید هستند که شاید خود شما هم منتظر این بازسازیها باشید. در این مقاله قرار است که به معرفی 10 بازی که دوست داریم بازسازی آنها اتفاق بیفتد، میپردازیم. با پارسی گیم همراه باشید.
10. Legacy of Kain: Soul Reaver
اسکوئر انیکس در نسل پنجم بازیهای ویدیویی، یکی از طلایهداران صنعت بازیهای ویدیویی بود. این کمپانی بازیهایی را منتشر کرد که نسل پنجم را تعریف کردند و با فرنچایزهای بزرگی مثل Tomb Raider، Final Fantasy و Fighting Force موفق شد تا در عرصه بینالملل، طرفداران زیادی را برای خود دست و پا کند. لازم به ذکر است که در آن زمان، فرنچایز Dragon Quest هم توسط اسکوئر انیکس منتشر میشد.
اما یکی از عنوانهای خارقالعاده این استودیو Legacy of Kain: Souls Reaver بود.این بازی یکی از بهترین بازیهایی است که در نسل پنجم بازیهای ویدیویی میتوانستید تجربه کنید. همه چیز در این بازی، از داستان و گیمپلی گرفته تا جلوههای بصری آن یکی از بهترینها در زمان خودش بود. البته نباید این موضوع را کتمان کرد که این عنوان تا حد زیادی از زمان عرضه خودش هم جلوتر بود؛ یک سری از المانهای موجود در بازی نمایانگر سبک «مترویدونیا» است و جالب است بدانید که در آن زمان هنوز سبک «مترویدونیا» خلق نشده بود.
بعد از انتشار این بازی، اسکوئر انیکس به ساخت و نشر قسمتهای بعدی این فرنچایز هم ادامه داد و تا حدودی هم در به دست آوردن دل مخاطبان این سری هم موفق بود، اما تقریبا دو نسل از آخرین باری که دنیای «میراث کین» را تجربه کردهایم، میگذرد. حالا در نسل جدید، زمان بسیار خوبی به نظر میرسد که یک بازسازی خوب و نزدیک به سبک اکشن ماجراجویی «سولزونیا» داشته باشیم که این سبک در طی چند سال اخیر رشد قابلتوجهی داشته است.قطعا اگر یک لیست از بازیهایی که دوست داریم بازسازی شوند تهیه کنیم، عنوان Legacy of Kain باید حتما داخل فهرست باشد.
اسکوئر انیکس اخیرا بازسازی عنوان Final Fantasy VII را منتشر کرد که با استقبال بسیار خوب رسانهها و طرفداران این سری رو به رو شد و فروش قابلقبولی را به جا گذاشت. حالا که مدتی است که کسی دیگر به سری «میراث کین» فکر نمیکند و اسکوئر انیکس نتیجه خوبی از بازسازی فاینال فانتزی ۷ گرفته، شاید این کمپانی به بازسازی دیگر عنوانهای گذشتهاش فکر کند و شاید بار دیگر طعم تجربه خونآشامکشی در آزگارد را تجربه کنیم.
9. Jak and Daxter
استودیوی ناتیداگ را با عنوانهای بزرگی همچون The Last of Us و Uncharted و درصد بسیار کمی با قسمتهای قدیمی Crash Bandicoot میشناسند؛ اما شاید جالب باشد که بدانید در اولین بازیهایی که این استودیو توسعه داد، آنها بازی در سبک پلتفرمر و پازل به نام Jak and Daxter ساختند که افراد کمی راجع به این بازی میدانند. این بازی از همان روز عرضه به خاطر باگهای عجیب و غریب و دیگر مشکلات فنیاش، نتوانست به عنوان چندان موفقی بدل شود.
جک اند دکستر پر از ایدههای جذاب و دارای گیمپلیای سرگرمکننده بود اما متاسفانه تمام این نکات مثبت زیرسایه باگهای عجیب و کنترل سردرگمکننده روی کنسول دستی PS Vita مخفی شدند. هرچند بعد از موفقیت ناتی داگ، صحبتهایی راجع به بازسازی این عنوان و انتشار روی کنسول PS4 شده بود اما هیچگاه این شایعهها به حقیقت نپیوست. در کنار جلوههای بصری رنگارنگ و متفاوت با ناتیداگی که امروز میشناسیم، جک اند دکستر گیمپلی چالشبرانگیزی داشت و با سیستم لوت و مبارزه جذاب بازی، علی رغم باگها و کنترل بد بازی، ساعات سرگرمکنندهای در این بازی سپری خواهید کرد.
با توجه به قدرت بالای ناتیداگ در زمینه انیمیت و البته طراحی بازی، ایده بازسازی کردن عنوان Jak and Daxter و ایجاد کارنامهای تمیز باید برای ناتیداگ وسوسهکننده باشد؛ حتی ساخت دنباله برای این بازی چندان ایده خوبی به نظر نمیرسد، چون کمتر کسی از وجود قسمت اول این بازی خبر دارد و حتی اگر هم داشتند، دنباله ساختن برای عنوانی که کسی سراغ آن نمیرود کار چندان هوشمندانهای نیست. پس بهترین راه برای تجربه مجدد این عنوان جذاب، توسعه و نشر بازسازی از آن است که ناتی داگ بار دیگر نشان دهد که در هر سبکی به خوبی میتواند بازی بسازد.
ناتیداگ در حال حاضر روی پروژهای به صورت مخفیانه کار میکند و هنوز خبری از پروژه آنها منتشر نشده است اما آنها هماکنون در حال بازسازی قسمت اول The Last of Us هستند که البته با توجه جلوههای بصری فوقالعاده و جلوتر از زمان TLOU، چندان نیازی به وجود این بازسازی احساس نمیشود. باید دید که آیا در آینده، سونی و ناتی داگ به سراغ جک اند دکستر خواهند رفت؟
8. Castlevania: Symphony of the Night
تعریفکننده سبک جدید و شروع فرنچایزی دوستداشتنی! «کسلوانیا: سمفونی شب» یکی از مهمترین عنوانهای PS1 بود. این عنوان از همان ابتدا میخ فرنچایز کسلوانیا را به عنوان یکی از انقلابیترین آثار در صنعت بازیهای ویدیویی کوبید که تا همین امروز به خصوص در بیشتر بازیهای مستقل موفق مثل Dead Cells از المانهای بنیادی این بازی استفاده میشود و سبک «وانیا» را که به لطف این فرنچایز داریم، در خیلی از بازیهای موفق دیگر حتی عنوانهای AAA مثل فرنچایز Dark Souls میبینیم.
آخرین قسمت از این فرنچایز که در نسل هشتم و سال ۲۰۱4 با نام Castlevania: Lord of Shadows 2 منتشر شد که نتوانست موفقیت قسمت قبلی خود یعنی Castlevania: Lord of Shadows را تکرار کند و با شکست بزرگی همراه شد. این بازی یکی از آخرین بازیهای بزرگی بود که کمپانی Konami به سراغ ساخت آن رفت و بعد از آن و اتفاقاتی که بین هیدئو کوجیما و کونامی افتاد، کونامی بازی بزرگ دیگری یا بهتر است بگویم افتضاح بزرگ دیگری به نام Metal Gear Survive را منتشر کرد.
طی چند سال اخیر خیلی از طرفداران کونامی، امید خود را نسبت به بازگشت این کمپانی به انتشار بازیهای خوب و احیا کردن سری بازیهای قدیمی مثل کسلوانیا از دست دادهاند اما اگر کونامی بخواهد بار دیگر نظر گیمرها را به سمت خود جلب کند، بازسازی عنوانهای قدیمیاش، یکی از بهترین راههای ممکن است و کونامی در این لیست به تنهایی ۳ عنوان را به خود اختصاص داده است.
Castlevania: Symphony of the Night میتواند در یک بازسازی از حالت دوبعدی خودش خارج شود و در کنار حفظ سیستم کلی گیمپلی بازی، المانهای سبک اکشن ماجراجویی را به خود اضافه کند تا شاهد یک کسلوانیا نسل جدید و جذاب شویم اما داستان و روایت Castlevania: Symphony of the Night بعد از گذشت ۲4 سال از انتشار آن، هنوز بسیار جذاب و درگیرکننده است.
7. Tenchu: Silent Assassins
شاید بتوان فرنچایز «تنچو» را مهمترین دلیل شکلگیری دنیای ساموراییها در بازیهای ویدیویی دانست. بازی که در نسل پنجم توانست با المانهای مخفیکاری و اکشن فوقالعادهاش، سریع به محبوبیت برسد و حتی چند دنباله تا سال ۲۰۰۹ برای آن عرضه شود. حالا که ۲۳ سال از عرضه این بازی میگذرد، نوبت به آن رسیده که اکتیویژن و استودیوی Acquire، بازسازی جذابی از این عنوان را به نسل جدید بازیهای ویدیویی هدیه دهند.
استودیوی سازنده این بازی یعنی Acquire طی چند سال اخیر را درگیر ساخت بازیهای نه چندان موفق اما پر از پتانسیل بوده و تقریبا ۱۱ سال است که سراغ این بازی نرفته است. لازم به ذکر است که استودیوی محبوب From Software وظیفه نشر چند قسمت از این بازی را عهدهدار بوده و حتی یکی از قسمتهای این بازی را توسعه میدهد اما در تحت تاثیر قرار دادن طرفداران و رسانهها، چندان موفق نبود.
گیمپلی فوقالعاده این بازی در کنار انیمیشنهای روان که در زمان انتشارش، پیادهسازی این انیمیشنها کار بسیار سختی بود باعث شده بود تا رسانهها بازخورد بسیار خوبی به این بازی نشان دهند. حتی در دورهای، رسانه معتبر گیماینفورمر در تمامی نقد و بررسیهای بازیهای ضعیف میگفت که از تجربه این بازی پشیمان شوند و مشغول تجربه Tenchu: Silent Assassins شوند. بعد از عرضه تنچو، بازیهای بیشتری با حال و هوای ژاپن فئودال منتشر شد اما هیچگاه نتوانستند به نزدیکی محبوبیت تنچو برسند.
از زمان عرضه قسمت آخر تا به امروز، استودیوی From Software به دستاوردهای بسیار خوبی در صنعت بازیهای ویدیویی رسیده اما استودیوی Acquire چندان موفق نبود. اما قطعا با بازسازی عنوان Tenchu: Silent Assassins میتواند بازگشت شکوهمندانهای به صنعت بازیهای ویدیویی داشته باشد و گیمرهای نسل جدید را با یکی از بهترین عنوانهای نسل پنجم بازیهای ویدیویی آشنا کند.
6. Metal Gear Solid
همانطور که قبلتر هم گفتم، نام کونامی قرار است که چند بار در این لیست دیده شود. این کمپانی در نسل پنجم یکی از درخشانترین کمپانیها بود که بازیهای بسیار ارزشمندی را روانه مارکت کرد. یکی از این بازیها Metal Gear Solid بود که انقلابی بین بازیهای اکشن مخفیکاری محسوب میشد. بازی که برای اولین بار، هیدئو کوجیما را به محبوبیت رساند و متال گیر سالید را در بین فرنچایزهای برتر تاریخ بازیهای ویدیویی قرار داد.
گیمپلی این بازی متفاوت با هر بازی بود که تا به زمان عرضه این بازی منتشر شده بود. طراحی بازی و مراحل فوقالعاده در کنار داستان و روایت پیچیده با درونمایه ضدجنگ آن، دقیقا همان اثری را به گیمرها داد که مدتها منتظر آن بودند. فروش فوقالعاده در کنار نمرات درخشان بازی موفقیت بزرگی را برای کونامی و استودیوی کوجیما پروداکشنز به همراه داشت. موفقیتی که کونامی آن را به وضوح لمس کرد و بیش از دو دهه به انتشار این فرنچایز پرداخت.
در سال ۲۰۱۵ و بعد از انتشار Metal Gear Solid V: The Phantom Pain خبر جدایی هیدئو کوجیما از کونامی و مشکلاتی که بین این کمپانی و شخص به وجود آمده بود، منتشر شد. کوجیما که از محبوبیت بسیار بالایی بین گیمرها و طرفداران این سری برخوردار بود، باعث شد تا کونامی طرفدارهای خیلی زیادی را از دست بدهد و از آن زمان تا به امروز، کونامی چندان فعالیت چشمگیری در زمینه بازیهای ویدیویی نداشته. آخرین قسمت منتشر شده از این فرنچایز Metal Gear Survive بود که یک شکست به تمام معنا بود و این اولین عنوان از فرنچایز متال گیر بود که بعد از جدایی کوجیما از این استودیو ساخته شده بود.
درخواستهای بیشماری از طرفداران متال گیر به سمت کونامی شده که نه تنها این قسمت بلکه تمام سری را بازسازی و منتشر کند و در حقیقت اگر کونامی این کار را انجام دهد، میتواند پول بسیار خوبی را به جیب بزند. چرا که بازسازی Metal Gear Solid یکی از معدود بازسازیهایی است که شعله آتش آن هیچگاه میان گیمرها نخوابیده و مدتی است که همگان منتظر بازگشت کونامی با این فرنچایز و بازسازی قسمتهای قدیمی هستند.
5. Silent Hill
قبل از این که پرونده کونامی را در این مقاله ببندیم، به سراغ یکی دیگر از مهمترین فرنچایزهای تاریخ بازیهای ویدیویی و سبک ترس و بقا خواهیم رفت. مجموعه Silent Hill یکی از فرنچایزهایی بود که به سبک ترس و بقا معنای جدیدی داد و ترس فلسفی را به درستی در قالب سرگرمی تعاملی منتشر کرد. کونامی در نسل پنجم تقریبا در هر سبکی موفق به توسعه و نشر یک فرنچایز خوب شده بود و برگ برنده این کمپانی در سبک ترس و بقا Silent Hill بود.
با این که بازی از جلوههای بصری چندان قدرتمندی برخوردار نبود، اما سازندگان در پیادهسازی اتمسفر ترسناک آن به لطف طراحی مراحل شگفتانگیز و البته موسیقی و مهندسی صدای قدرتمند، بسیار موفق عمل کرده بودند. هر لحظه در این بازی به خوبی حس ترس به مخاطب انتقال پیدا میکرد. بازی که با به دست آوردن موفقیت بسیار زیاد، چندین دنباله موفق دیگر را دریافت کرد اما طی چند سال اخیر خبری از این فرنچایز نیست.
هیدئو کوجیما، قبل از جدا شدنش از کونامی، اعلام کرد که قرار است بازی در دنیای Silent Hill بسازد و حتی دموی تعاملی جذاب P.T را هم برای نشان دادن عمق درکش از این سری و سبک ترسناک منتشر کرد اما متاسفانه بعد از جدایی کوجیما، پرونده این پروژه یعنی Silent Hills برای همیشه مختومه شد. البته اخیرا شایعاتی منتشر شده که کوجیما در حال همکاری مجدد با کونامی است و اگر این موضوع صحت داشته باشد، هنوز مشخص نیست که این همکاری برای سری متال گیر سالید یا سایلنت هیل است.
آن داستان و روایت فوقالعاده در کنار فضای جذاب و تجربه اولین ملاقات با Silent Hill، در قالب یک بازسازی خوشساخت میتواند موضوعی باشد که به راحتی نتوان از کنار آن عبور کرد و حتی خود کونامی هم به این موضوع واقف است که در صورت بازسازی، میتواند با چه فروش فوقالعادهای رو به رو شود. اما هنوز کونامی در سکوت کامل به سر میبرد و کسی نمیداند که آیا کونامی به فکر بازسازی کردن عنوانهای قدیمی خود است یا خیر!
4. GTA San Andreas
شاید خیلی از شما هم آرزوی این را دارید که بار دیگر بتوانید در خیابانهای لس سانتوس با کارل جانسون اما با گرافیکی بالاتر و مرحلههای فرعی بیشتر قدم بزنید و به هرج و مرج در شهر بپردازید. هرچند خیلیها معتقدند که جی تی ای: سن آندریس هنوز هم جذابیت خود را دارد اما نمیتوان کتمان کرد که تجربه مجدد این بازی با معیارهای بصری نسل نهم و البته اضافه شدن محتویات جدید به آن یا حتی اضافه شدن بخش آنلاین Native به بازی، میتواند یکی از رویاییترین اتفاقها برای طرفداران بیشمار سری GTA باشد.
با این که GTA: San Andreas در نسل ششم بازیهای ویدیویی عرضه شد که بازیهای ویدیویی جهش بزرگی به سمت جلوههای بصری قدرتمندتر داشتند، اما این بازی کمی جهش بزرگتری را به سمت جلو برداشته بود و آنقدر همه چیز در این عنوان جذاب و خوب پیادهسازی شده بود که اگر به تجربه بازی مشغول میشدید، خیلی سخت دست از آن میکشیدید. قدرت پیوستگی روایت و درهمتنیده شدن آن با گیمپلی آنقدر هیجانانگیز بود که بعد از گذشت چند سال، هنوز میتوان این بازی را تجربه کرد و از آن لذت برد.
3. Dino Crisis 2
شاید امروز خیلیها کپکام را با فرنچایزهایی همچون Resident Evil یا Devil May Cry بشناسند، اما در نسل پنجم، کپکام بازی در سبک ترس و بقا اما اندفعه نه با محوریت زامبیها بلکه دایناسورها منتشر کرد که با بازخورد بسیار خوب گیمرها و رسانهها رو به رو شد. بازی که در قسمت اول و با وجود این که المانهای اکشن آن چندان قدرتمند نبود، اما به خوبی توانست حس و حال بازی ترس و بقا را به مخاطب انتقال دهد و در حقیقت برای خیلیها قابلباور نبود که بازی با محوریت دایناسورها به این اندازه بتواند ترسناک باشد.
مهمترین المان گیمپلی این بازی به حل معما و جستوجو در نقشه بود و حضور دایناسورها با ترکیب دلچسب المان Jump Scare باعث میشد تا به راحتی حس غریب فضای موجود در بازی پیوستگیاش را حفظ کند و همیشه آن حس ترس در بازی وجود داشته باشد. در کنار آن، روایت بازی با فایلهای موجود در بازی به طور جسته و گریخته انجام میشد اما کماکان میشد که از داستانی که به آرامی در پسزمینه روایت میشد، لذت برد.
اما قسمت دوم تفاوت مشهودی با قسمت اول داشت؛ المان اکشن حالا نقش بسیار پررنگتری در طول بازی داشت. شخصیت قابل بازی دیگری یعنی Dillion به بازی اضافه شده بود و در کنار Regina، طراحان بازی موفق به ایجاد سیستمی خارقالعاده شده بودند که هر دو شخصیت به کمک هم باید بازی را پیش میبردند و دید روایت از مراحل هر دو شخصیت آنقدر پیوسته و روی ریتم بود که لحظهای در قسمت دوم نمیتوانستید دست از تجربه این عنوان بردارید. البته باید این موضوع را در نظر داشت که قسمت دوم به مراتب چالشبرانگیزتر از قسمت اول بود و با توجه با پررنگشدن المان اکشن، دشمنهای داخل بازی چندبرابر قسمت اول بودند.
یک قسمت دیگر از این فرنچایز برای کنسول PS2 منتشر شد اما دیگر خبری از داینو کرایسیس تا همین امروز نیست. فرنچایزی که این روزها جای خالیاش بیش از پیش احساس میشود. هرچند پیادهسازی متریالهای سه بعدی در حالت دوربین دوبعدی موضوعی است که در این روزها طرفداران زیادی نخواهد داشت و پیادهسازی این بازی در فرم دیگر، شاید چندان کار سادهای نباشد اما کپکام که به خوبی از پس ساخت Monster Hunter: World برآمد، شاید بتواند در بازسازی برای Dino Crisis 2، خاطرات قدیمی ما را با جلوههای بصری و گیمپلی بهتر زنده کند.
2. Syphon Filter 3
قبل از این که استودیوی Bend را با عنوان Days Gone بشناسید، بهتر است بدانید که در نسل پنجم بازیهای ویدیویی، این استودیو فرنچایز اکشن مخفیکاری سوم شخص خوشساختی را به نام Syphon Filter خلق کرد. این فرنچایز از همان ابتدا مورد توجه رسانهها و گیمرها قرار گرفت و دلیل اصلی آن را هم میتوان ریسک Bend در ساخت این بازی دانست. در آن زمان که اکشن مخفیکاری مثل Metal Gear Solid وجود داشت که گیمرها هیچ بازی دیگری را به متال گیر ترجیح نمیدادند، Bend موفق شد تا فرنچایزی را خلق کند که شاید داستانی به جذابیت و گستردگی متال گیر سالید نداشته باشد، اما گیمپلی آن در مقیاس خودش بسیار سرگرمکننده بود.
قسمت سوم این سری شاید نقطه اوج این فرنچایز بود؛ جایی که حالا Bend Studio به درک کاملی از پیوستگی روایت و گیمپلی رسیده بود. طراحی محیط و مرحله فوقالعاده بازی از هتلی با راهروهای تنگ تا جنگلی بزرگ با محیطهای پر از مینهای انفجاری که با اسلحه و ابزارهای موجود در بازی باید سریع خود را با آن آداپته میکردید. تفاوت هر مرحله بازی با مرحله بعدی از جمله نکات مثبتی بود که باعث میشد تا Syphon Filter 3، لحظهای جذابیت خود را از دست ندهد و معمولا در هر مرحله از بازی نقطهای وجود داشت که گذر کردن از آن بسیار چالشبرانگیز بود.
بعد از حدود دو دهه از انتشار این بازی، هنوز تجربه Syphon Filter 3 با وجود همان جلوههای بصری گذشته و بدون دست زدن به روایت یا گیمپلی بازی جذاب و ارزشمند است؛ حالا تصور کنید که استودیوی Bend دست به بازسازی این عنوان بزند و حالا با جلوههای بصری نسل نهم این عنوان را تجربه کنیم. این عنوان هم یکی دیگر از همان بازیهاییست که طرفداران آن از سونی طی سالها خواستهاند که قسمت جدیدی از آن یا بازسازی از قسمتهای گذشته را برای کنسول نسل جدیدش عرضه کند.
در آخرین ساخته Bend Studio یعنی عنوان Days Gone که با بازخوردهای مختلفی رو به رو شد، تایید شد که دنیای این بازی در دنیای Syphon Filter رقم میخورد و اینبار شخصیتهای اصلی این سری یعنی لوگان و لیان موفق به نجات دنیا نمیشوند و به همین خاطر دنیا دچار آخر زمان زامبیمحور میشود. هرچند که سازندگان این فرنچایز در حال حاضر روی بازی کاملا جدیدی کار میکنند، اما باز هم نمیتوان ناامید بود که بعد از ۱۲ سال غیبت این فرنچایز، در نسل نهم بازیهای ویدیویی خبری از این بازی نشود.
1. The Legend of Zelda: Ocarina of Time
فرنچایز «افسانه زلدا» از آن دسته سری بازیهاست که هر قسمت از آن را میتوان تجربه و از آن لذت برد. نینتندو در خلق این فرنچایز به اندازهای دقت و سلیقه به خرج داده که هر کدام از قسمتهای این سری میتوانند شما را درگیر خود کنند. اما یکی از قسمتهای بسیار مهم این سری که برای کنسول نیتندو ۶4 عرضه شد، بازی The Legend of Zelda: Ocarina of Time بود که به راحتی در گزینه اول این لیست و بهترین گزینه برای بازسازی در تمام فرنچایز The Legend of Zelda قرار میگیرد.
Ocarina of Time به عقیده خیلیها بهترین بازی ویدیویی است که تا به امروز عرضه شده و با نگاهی دقیقتر به این عنوان میتوان به این نتیجه رسید که باید به طرفداران این سری حق داد که چرا انقدر این عنوان را دوست دارند. المانهای فنی این عنوان در کنار جهان آزاد پر از ماجرا، سیستم مبارزه کمنقص و تکرارپذیری بالای The Legend of Zelda: Ocarina of Time باعث میشود تا چندین بار این عنوان را تجربه کنید و باز هم از ماجراجویی لینک خسته نشوید.
شکی در این موضوع نیست که نینتندو یکی از پرکارترین کمپانیهای صنعت بازیهای ویدیویی است و خصوصا دو سری ماریو و زلدا در این کمپانی حرف اول را میزند و همواره با انتشار قسمتهای جدید از این بازی، سازندگان سعی کردهاند تا پرچم این دو سری را بالا نگهدارند و در انجام این کار بسیار موفق بودهاند. اما خیلیها از زمانی که ساختن بازسازیها شروع شد، از نینتندو خواستند که The Legend of Zelda: Ocarina of Time هم بازسازی شود اما هنوز خبری از این بازسازی، حتی شایعه کوچکی هم منتشر نشده.
آخرین باری که قسمت اصلی و بزرگی که از زلدا منتشر شد، در سال ۲۰۱۵ و بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild بود که با بازخورد بسیار خوب طرفداران سری و رسانهها رو به رو شد. طی شایعات منتشر شده، نینتندو قصد دارد که دنبالهای برای این بازی بسازد و هنوز خبری از بازسازی Ocarina of Time منتشر نشده اما با توجه به درخواست بالای طرفداران و جریانسازی بازسازیها طی چند سال اخیر، چندان دور از انتظار نیست که با المانهای نسل نهم و جلوههای بصری بهینهتر و زیباتر، The Legend of Zelda: Ocarina of Time را در آينده دور یا نزدیک تجربه کنیم.
منبع: GameInformer
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 1 دیدگاهhello
بازی Marc Ecko’s Getting Up فقط دوست دارم ریمک این بازی رو ببینم
البته بازی Total Overdose هم هست