شخصیتهای اصلی بازیهای ویدیویی نقش برجستهای در موفقیت و محبوبیت یک عنوان یا فرانچایز دارند و تعدادی از این پروتاگونیستهای نمادین همواره نقطه قوت بازیهایشان محسوب میشوند. گرالت از ریویا، پروتاگونیست اصلی سری بازیهای ویچر، شمشیرزنی ماهر و یکی از تواناترین ویچرهای حاضر در جهان بازی به حساب میآید. این شخصیت در طول داستانهای کتاب و همچنین سری بازیهای ویچر، کارهای بزرگ بسیاری کرده است که او را نزد مخاطبان محبوب کرده و همین موضوع، نقل قولها و صحبتهایش را نیز در سطح بالایی از محبوبیت قرار داده است. دنیای سری The Witcher هم در بازی و هم در سریال و کتاب، مملو از نقل قولها و تکه کلامهای جذاب گرالت است که هر کدام میتواند تا مدتها در خاطرتان بماند.
-
نقل قولهای گرالت در سری بازی های The Witcher
- تا زمانی که به دست یکی از هیولاها کشته نشوم، به سلاخی آنها در ویرانههای این دنیا ادامه میدهم.
- همیشه با دوراهیهای زندگیام روبهرو میشوم… اما اکنون یکی از آن موقعیتهای دشوار نیست. تو نفرت انگیز و مستحق مرگ هستی.
- دندلاین، ای همهچیز دان بدجنس.
- به نفعت است که مزد من را پرداخت کنی، وگرنه دستهای عدالت بازار چنان به تو ضربه میزنند که تا یک هفته نتوانی بنشینی.
- لمبرت، لمبرت، عجب آدم خودسر و مبتذلی
- مراقب کهنسالان کارکشته باش که اغلب در این حرفه جوانان تلف میشوند.
- آنچه که این دنیا محتاجش است یک زبردست است نه یک قهرمان.
- دختر، کشتن با تیروکمان مثل آب خوردن است.
- چرا ترس کل وجود ما را فرا گرفته؟ باید گریهکنان بنشینیم و از ترس به خود بلرزیم؟ زندگی باید ادامه داشته باشد و هرچه آید، خوش آید. در هر صورت دوری از آن چه که برای ما مقدر شده، اجتناب ناپذیر است.
- اشتباهات نیز برای من مهم هستند. آنها را از زندگی یا حافظهام بیرون نمیکنم و هرگز دیگران را به خاطر اشتباهات خود سرزنش نخواهم کرد.
- لعنتی، تو چه قدر بدترکیب و زشتی
- حرف پوچ… و از این گذشته، اینها واقعی نیستند. تمام پیش بینیهای به ظاهر درست، چیزی بهجز شعرهای قافیهدار و در ظاهر زیبا نیستند.
- من بر حس غرور و خودبینی که یک شخص خاص و منحصر به فرد هستم، غلبه کردم.
- چرا مردم زندگیشان را با حمله به یک ویچر مسلح و بیرحم در خطر میاندازند… این چیزی است که هرگز متوجهاش نمیشوم. یا شاید از دیدن چهره من بیزار هستند؟
- ایمان من به شمشیر است نه چیز دیگری.
- خدایان را دخیل این ماجرا نکن. به سر خودت سوگند بخور که اگر روزی سر از پا خطا کنی، آن را از بدنت جدا میکنم.
- انسانها با لحن کینه آمیز میگویند که نقره برای سلاخی کردن هیولاها و آهن برای کشتن آدمهاست که البته، دروغی بیش نیست.
- برای از بین بردن انسانیت آدمها لازم نیست که حتما یک جهش یافته باشید. مثالهای زیادی از این موضوع دیدهام.
- مردم… مدام درحال پدیدآوردن هیولاها و موجوداتی مملو از شرارت هستند.
- خبیث همیشه بدذات و خبیث میماند.
نقل قولهای گرالت در سری بازی های The Witcher
گرالت با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد و همچنین فن بیان متفاوتش، به سرعت به یکی از محبوبترین شخصیتهای ویدیوگیم تبدیل شد و توانست توجه بسیاری را هم در سری بازیهای ویچر و هم در سریال به خود جلب کند. شخصیت او کارهای برجسته بسیاری انجام داده و فارغ از اینکه چه کسی را تهدید یا به قتل میرساند، گرالت یک آدم آرام اما قاتلی بیرحم است و واکنشهای او به خوبی شخصیت وی را منعکس میکند. موضوع این مقاله حول برجستهترین نقل قولهای این شخصیت باوقار و بزرگ است که در موقعیتهای مختلف از او شنیدهایم. لازم به ذکر است تعدادی از این نقل قولها از کتاب سری ویچر برداشته شده و ممکن است در بازیها آنها را نشنیده باشید.

تا زمانی که به دست یکی از هیولاها کشته نشوم، به سلاخی آنها در ویرانههای این دنیا ادامه میدهم.
نقل قول کامل: حتی اگر دنیا روزی ویران شود که بهنظر من دور از ذهن نیست، به کشتن هیولاها در خرابههای این دنیا ادامه میدهم تا زمانی که به دست یکی از آنها کشته شوم.
شخصیت گرالت در کتابهای این مجموعه به گونهی متفاوتتری عمل میکند؛ در کتابها، او شخصیتی درونگرا و متفکرتر است و درد یا سختی را بدون نشان دادن احساسات و شکایت تحمل میکند. این نقل قول The Witcher تنها یک نمونه از این است که او چقدر برای کار و همچنین نگرش کلی خود نسبت به دنیا و زندگیاش ارزش قائل است. اما این ذهنیت او بسیار غم انگیز است، طوری که به نظر میرسد گرالت اصلا برای زندگی خود ارزشی قائل نیست و موارد زیادی در کتابهای آندری ساپکوفسکی وجود دارند که او با عجله به سمت خطر میرود و حتی در برخی موقعیتها تا مرز کشتهشدن پیش رفته است. ویچر بودن تنها چیزی است که او از زمان متولدشدنش میداند و هیچ چیز دیگری نمیتواند به او احساس هدف بدهد.

همیشه با دوراهیهای زندگیام روبهرو میشوم… اما اکنون یکی از آن موقعیتهای دشوار نیست. تو نفرت انگیز و مستحق مرگ هستی.
نقل قول کامل: دوراهیهای زندگیم تمامی ندارند؛ موقعیتهایی وجود دارد که قضاوت کردن و گرفتن تصمیم درست در مورد آنها سخت است ولی امروز فرق میکند. تو یک موجود پست و شایسته مرگی دردناک هستی.
لحظات بسیار زیادی در بازیهای ویچر، گرالت خود را تطبیق میدهد تا با درک و همدلی بیشتر در مورد طعمه فرضی خود قضاوت کند. با این حال، در یکی از موارد او واقعاً از هیولا و خون آشام Orianna از بسته گسترش دهنده Blood and Wine بیزار بود. از قرار معلوم این زن خون آشام چند بچه یتیم را اسیر خود کرده بود و برای این اهداف بسیار منزجرکننده، گرالت با لحنی تند و نفرتبار این جمله بالا را به زبان آورد. عصبانیت و خشم گرالت به اندازهای بود که در همان لحظه اولین دیدار آماده مبارزه با اوریانا خونخوار شد. در تریلر جذاب سینماتیک این بخش میتوان عزم گرالت برای نابودی این موجود پلید را به وضوح مشاهده کرد.

دندلاین، ای همهچیز دان بدجنس.
این جمله کوتاه نقل قول اصلی گرالت در خطاب به صمیمیترین و نزدیکترین دوستش، دندلاین است. به نظر میرسد که بهترین شوخیها بین دو دوست صمیمی این جمله باشد، اما این جمله گرالت زمینه عمیقتری دارد، چونکه او یک جهش یافته و دندلاین، رفیق قضاوتگر او است. در جریان یکی از کارهای ویچری، دندلاین با گرالت همسفر میشود و این گفت و گوها بین این دو نفر رد و بدل میشوند. در طول این ماموریت اتفاقات زیادی در جاده نمیافتد، بنابراین دندلاین تصمیم میگیرد دیدگاه خود را در مورد گرالت به زبان بیاورد؛ به ادعای او بزرگترین مشکل گرالت دیدگاهش نسبت به متفاوت بودنش با دیگران است که البته او این ادعای دندلاین را رد میکند. اگر منصف باشیم، گرالت باید بیشتر سفره دلش را در مورد مشکلاتش باز کند تا دوستانش او را یک جهش یافته بداخلاق تصور نکنند.

به نفعت است که مزد من را پرداخت کنی، وگرنه دستهای عدالت بازار چنان به تو ضربه میزنند که تا یک هفته نتوانی بنشینی.
این یک نقل قول از بازیهای ویچر، خصوصا در بازی The Witcher 3 است که تغییرات جزئی شخصیت گرالت را نشان داده و به اصول سرمایهداری و مشکلات مکرر او با مشتریانش اشاره میکند. از دهقانهای روستایی پست فطرت گرفته تا اشرافیهای چاق و بدترکیب، همه سعی در گول زدن گرالت دارند. مشتریان بدذات بسیار خوش شانس هستند که گرالت در هنگام عصبانیت، شخصیتی حدودا خلاق با لحنی کنایه آمیز پیدا میکند؛ اما این دفعه از خسیس بودن آنها خسته شده و با زبانی تند و درحین حال هوشمندانه حق خود را به گوش آنها میرساند.

لمبرت، لمبرت، عجب آدم خودسر و مبتذلی
در جریان یکی از ماموریتهای بازی، شاهد دو رفیق ویچر یعنی گرالت با لمبرت هستیم که تنشهای همیشگی خود را حتی سوار بر قایق روی امواج آرام دریا نشان خواهند داد. گرالت حضور لمبرت را همیشه پر از تنش و درگیریهای شدید توصیف میکند و هنگامی که این دو جادوگر برای کارهای ویچری راهی اطراف Kaer Morhen شدند، گرالت از فرصت استفاده کرد و درباره رفتار و نگرش لمبرت در رابطه با ویچرها با او گفت و گو کرد. افسوس که او نمیخواهد این رفتار همیشه مغرور و بد بودن را کنار بگذارد و کماکان در برخورد با ویچرهای همکارش، خود را بداخلاق جلوه میدهد. لمبرت همیشه از محدود بودن یک ویچر در آزادی عمل و علایق شخصی انتقاد میکرد و به این دلیل، گرالت جمله بالا را در وصف روحیه و حالت همیشه بداخلاق لمبرت به کار برد.

مراقب کهنسالان کارکشته باش که اغلب در این حرفه جوانان تلف میشوند.
این استادانهترین نقل قول گرالت در وصف مهارتها و تواناییهای او است. تبدیل به یک Witcher شدن و البته مسئولیتهای بعد آن کار هر کسی نیست و معمولا بسیاری از کارآموزان در حین آزمونها و آزمایشات کائر مورهن زنده نمیمانند و حتی افرادی که با موفقیت این مراحل را پشت سر میگذارند اغلب عمر طولانی نخواهند داشت. ویچر بودن یعنی رویارویی با هیولاهای مختلف و دست و پنجه نرم کردن با خطرات احتمالی آن و هر شخصی بتواند این سختی و چالشها را پشت سر بگذارد، به یک ویچر کارکشته و توانمند تبدیل میشود که البته این مورد در بین آنها بسیار نادر است. اکنون با تمام این تفاسیر، گرالت همچنان در حال مبارزه است که این مهارت بالا و زبردست بودن او را نشان میدهد.

آنچه که این دنیا محتاجش است یک زبردست است نه یک قهرمان.
در بازیها، کتابها و فیلمها، قهرمان بودن با انتظاراتی همراه است؛ قهرمانان اغلب به گونهای در نظر گرفته میشوند که باید به شیوههای خاصی رفتار کنند، سرمشق خوبی باشند و رفتاری دوستانه و البته قهرمانانهای داشته باشند. اما گرالت، ویچری را قهرمانبودن فرض نمیکند بلکه به عقیده او، آن را یک حرفه با مهارتهای خاص تلقی میکند. در جهان بازی، بارها شاهد این هستیم که اهالی شهرها و حتی روستاهای The Witcher 3، از نفرت خود نسبت به ویچرها صحبت میکنند اما معمولا دستهای از مردم احترام و عزت خود را نسبت به آنها نشان میدهند. این دسته از جادوگرها طرف شخص یا قومی را نمیگیرند و اینکه مردم درباره آنها چه طرز فکری دارند، برایشان مهم نیست. تمرکز و هدف ویچرها به عنوان قاتلان حرفهای و آموزش دیده که در راس آنها گرالت از ریویا قرار دارد، کارهایی که باید انجام شوند یا فعالیتهایی که مردم دست به دامن آنها میشوند، است. بسیاری از خطرات و موقعیتهایی که گرالت خودش را در آن قرار میدهد کار هر کسی نیست و حتی از عهده یک قهرمان نیز برنمیآید.

دختر، کشتن با تیروکمان مثل آب خوردن است.
نقل قول کامل: کشتن با کمان ساده است، دختر. چه قدر آسان است که بند کمان را رها کنی و بعد با خود بگویی: من اون شخصی نبودم که کشتش، بلکه تیرِ کمان بود. خون آن پسر پای من نیست، تیر کمان او را به قتل رسانده نه من. اما در آخر، این تیر نیست که شبها در خواب، کابوسهای وحشتناکی میبیند بلکه تو هستی.
این نقل قول برگرفته شده از کتاب Sword of Destiny یادآور واضحی از روند به قتل رساندن کسی با تیروکمان و رهایی از عذاب وجدان بعد از عمل است. اینجا گرالت عواقب و پیامدهای این نوع قتل را بازگو میکند تا شاید در آینده قبل از رها کردن تیر به درگیریهای ذهنی بعد از آن بیشتر توجه کنند. او همچنین درباره رویاهایی مربوط به سیری که دوباره در ذهنش پدیدار شدهاند از این میگوید که هر کاری عواقبی دارد، حتی اگر از دست آنها فرار کنید، باز هم ذهن شما ناخودآگاه آنها را به یادتان خواهند آورد. درس عبرت این گفته، آگاهی از اعمال خود و توانایی در توجیه کردن آنها است.

چرا ترس کل وجود ما را فرا گرفته؟ باید گریهکنان بنشینیم و از ترس به خود بلرزیم؟ زندگی باید ادامه داشته باشد و هرچه آید، خوش آید. در هر صورت دوری از آن چه که برای ما مقدر شده، اجتناب ناپذیر است.
یکی دیگر از نقل قولهای گرالت از کتاب Sword of Destiny، درس بزرگ زندگی خصوصا در دورههایی که ناباوری و عدم اطمینان بین مردم زیاد شده را به مخاطب میآموزد. گرالت به ما نشان میدهد که تسلیم شدن و ناامیدی از اتفاقی که در حال رخ دادن است، هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. به هر حال، زندگی چه با تسلیم شدن یا برعکس، ادامه خواهد داشت. ما قادر به اجتناب از اتفاقات ناخوشایند زندگی نیستیم و تغییر دادن هر عاملی که باعث بروز ترسهای ما میشود، غیرممکن است. از حرف حکیمانه گرالت میتوان این گونه برداشت کرد که در شرایط سخت خودمان را جمع و جور کنیم و بهترین عمل ممکن را در دستور کار خود قرار دهیم.

اشتباهات نیز برای من مهم هستند. آنها را از زندگی یا حافظهام بیرون نمیکنم و هرگز دیگران را به خاطر اشتباهات خود سرزنش نخواهم کرد.
این نقل قول گرالت برگرفته از کتاب Blood of Elves، درس عمیق زندگی را به ما نشان میدهد و با نقل قول قبلی یک هدف مشترک دارد؛ اشتباهات اغلب منبع مهم رشد هستند و این به ویژه در رابطه با گرالت صدق میکند. او در سفر و ماجراجویی دور و دراز خود کارهای بسیاری انجام داده اما هرگز اشتباهاتش را به حاشیه نمیبرد. سرزنش کردن دیگران خصوصا اگر به خاطر اشتباهات خود فرد باشد، کار پسندیده و خوبی نیست و گرالت با نگه داشتن کارهای ناپسند و اشتباهات خود در ذهنش، مطمئن میشود تا در آینده از تکرار آنها تا حد امکان پرهیز کند. اشتباهات نیز ذاتا ماهیت انسانی دارند، بنابراین اهمیت آنها برای گرالت ممکن است به عنوان پیوندی با انسانیت او در ارتباط باشد، چیزی که به عنوان یک ویچر بهراحتی میتواند از آن چشم پوشی کند.

لعنتی، تو چه قدر بدترکیب و زشتی
این یکی از پرکاربرترین تکه کلامهای گرالت در سهگانه ویچر و از جملات محبوب او در بازی The Witcher 3: Wild Hunt است. در رویارویی با هر هیولایی که با شمشیر نقرهای شکارشان میکند یا راهزانهایی که در کناره جادههای خاکی در کمین نشستهاند، گرالت این توهین را قبل از فرستادنشان به دیار باقی، به زبان میآورد. این کلام او در نوع خود طعنه آمیز و در عین حال جسورانه است و توهین به دشمن آن هم چند دقیقه قبل از درآوردن دل و رودهشان کاری است که فقط از یک ویچر جسور و بیباک برمیآید. البته گاهی اوقات، پس از دریافت ضربات شدید از سوی یک دشمن قوی نیز این نقل قول معروف را از زبان او میشنویم که ارزش تاکتیکی و سرگرمی بالای آن را نشان میدهد.

حرف پوچ… و از این گذشته، اینها واقعی نیستند. تمام پیش بینیهای به ظاهر درست، چیزی بهجز شعرهای قافیهدار و در ظاهر زیبا نیستند.
با هیولاهای عجیب و غریب و انواع فرقههای مذهبی که او در جریان ماموریتهای خود با آنها رو به رو میشود، گرالت همیشه یک شخص بدبین و وابسته به منفعت و عقیدههای خود بوده است. او به خصوص در کتابهای مجموعه ویچر از آندری ساپکوفسکی، مدام نسبت به خرافات و پیش گوییها، رفتار خاصی از خود نشان میدهد که گویی اگر این گفتهها از نظر یک نفر، بسیار مهم و حیاتی باشند از دیدگاه او ارزش بسیار ناچیزی دارند و حتی در یک مقطع، با وجود شواهد، پیش گویی سیری را رد میکند. گرالت در داستان رمان The Last Wish در گفت و گو با جادوگری به نام Stregobor، دیدگاه خود را نسبت به این مسایل بیان میکند؛ در این مشاجره، جادوگر تصمیم خود مبنی بر ویران کردن زندگی یک کودک را براساس یک پیش گویی نفرین شده توجیه کرد، چیزی که گرالت کاملا مخالفش بود و به راحتی و با جواب طعنه آمیزی، نظر او را رد میکند.

من بر حس غرور و خودبینی که یک شخص خاص و منحصر به فرد هستم، غلبه کردم.
گفت و گوها و صحبتهای رد و بدل شده بین گرالت و دندلاین که او را با نام Jaskier در کتابها میشناسیم، همیشه جزو عمیقترین دیالوگهای سری کتابهای ویچر بودهاند و دلیل آن، تمایل صحبت و هم نشینی شاعر و آوازخوان ما با گرالت در مورد احساساتش نسبت به حرفه یا انسانیتش و یا فقدان آن است. در یکی از سفرهای کاری مشترک این دو یار با وفا، گرالت از نحوه برخوردش با متفاوت بودن سخن میگوید. در جریان این مباشرت معلوم میشود او انسانی کاملا بیحس و سرد است و اکنون به جهشیافتهبودن خود افتخار نمیکند. شاید شما نیز مانند تعدادی از طرفدارهای این شخصیت، این رفتار او را غیرقابل درک توصیف کنید اما اگر واقعیت را ببینید که گرالت نزدیک به یک قرن از عمرش میگذرد و در این مدت زمان، هر چیزی که زندگی درخود داشته را تجربه کرده، چنین دیدگاهی کاملا قابل درک خواهد بود. او هیچ خیال و وهمی در مورد مخفی کردن تفاوتش نسبت به انسانهای عادی در پوشش پر از غرور خود ندارد و کاملا میداند که ویچر بودن نه خوب و نه بد است بلکه جزو جدانشدنی از شخصیت اوست.

چرا مردم زندگیشان را با حمله به یک ویچر مسلح و بیرحم در خطر میاندازند… این چیزی است که هرگز متوجهاش نمیشوم. یا شاید از دیدن چهره من بیزار هستند؟
این نقل قول گرالت را در بازیهای ویچر شنیدهایم و حس شوخ طبعی عجیب او را نشان میدهد. از نظر تاریخی، در کتابها و همچنین در بازیهای ویچر، روستاییان و حتی اشراف زادگان از روی ناآگاهی همیشه سعی در براندازی و رقابت با ویچرها بودهاند. در حقیقت، تعداد مردهایی که به دست گرالت کشته شدهاند بسیار بیشتر از مجموع هیولاهای سلاخی شده به دست او هستند و این یکی از دلایل نفرت زیاد مردم از ویچرها است. با در نظر گرفتن اینکه مردم با دیدن گرالت به او هجوم برده و در عرض چند ثانیه کشته میشوند، هر گیمری در ذهن خود اینگونه تصور میکند که داستانهای قتل و کشتار ناگوار مردم به دست ویچرها، دلیل واضح و قانع کنندهای برای ترساندن آنها از حمله دوباره به این جادوگران بیرحم باشد. اما با تمام این تفاسیر، یک پسر روستایی چنگال به دست در حمله به گرالت موفق شد.

ایمان من به شمشیر است نه چیز دیگری.
نقل قول کامل: من به Melitele اعتقاد ندارم، به وجود خدایان دیگر نیز باور نکنید… شما از من میپرسید که به چه چیزی اعتقاد دارم، پس جواب من این است: اعتقاد و باورم به شمشیر است.
نکته طعنه آمیز در رابطه با این نقل قول این است که گرالت در ماموریت داستانی The Last Wish و در یکی از فلش بکهای این ماموریت به صومعه یا کلیسایی پناه میبرد و این جمله را به زبان میآورد. او به خاطر جراحات و زخمهای شدید ناشی از کارهای ویچریاش در آن ماموریت به این مکان پناه میبرد و کسی که گرالت این کلام را برایش بازگو میکند یکی از پیروان تند و متعهد Melitele است که سوگند سکوت اختیار کرده. Melitele یک الهه مادر و توسط پادشاهی شمالی پرستش میشود و یکی از قدیمیترین و گستردهترین ادیان جهان بازی و کتابهای ویچر است. مرکز فرقه این الهه معبدی در Ellander که رهبری آن را کاهن اعظم، Nenneke برعهده دارد. جالب است بدانید که آن پیروان سرسخت در زمان حرفهای گرالت، سوگند سکوت اختیار کرده بودند تا هرگز شاهد پاسخ به آرمانهای ضدخداپرستی گرالت نباشیم. با این حال، گرالت فاش کرد که دیگر چیزهای زیادی در دنیا برای او دارای ارزش نیستند، بهجز هدفی که برای آن ساخته شده است. این چیزهای ارزشمند و عمدتا شمشیر او، زندگی گرالت را نجات دادهاند.

خدایان را دخیل این ماجرا نکن. به سر خودت سوگند بخور که اگر روزی سر از پا خطا کنی، آن را از بدنت جدا میکنم.
در ابتدا تعجب برانگیز است که چه نوع افرادی چنین تهدیدی را از جانب گرالت به عنوان حکم قبول میکنند. اما معلوم شد آنها آدم خوارهایی در بسته گسترش دهنده گسترش Hearts of Stone از The Witcher 3 بودهاند. در یکی از ماموریتها، گرالت به جای سوگند خوردن به خدایان، آنها را وادار به سوگند روی سرشان کرد که از این به بعد آدم خواری را کنار خواهند گذاشت و در صورتی که گرالت متوجه شکستن عهد و پیمانشان میشد، به وعده مستقیم و دردناک جدا کردن سر از بدنشان عمل میکرد. بسته به انتخابهای گیمر برای ماموریتهایی از این دسته، گرالت میتواند حتی بدون مقدمه و تهدیدکردن، بلافاصله آنها را سلاخی کند.

انسانها با لحن کینه آمیز میگویند که نقره برای سلاخی کردن هیولاها و آهن برای کشتن آدمهاست که البته، دروغی بیش نیست.
در ماموریت The Last Wish و ادامه صحبتهای گرالت با دختر پیروان Melitele در صومعه این الهه، با هذیانگویی پرده از بیشتر مصیبتهای زندگیاش برداشت و در نهایت بدون انتظار پاسخی از طرف دختر، این جمله بالا را برزبان آورد. منظور کلی گرالت این است که انسانها به همان اندازه یا حتی بیشتر از موجودات پلید میتوانند درونیت هیولایی داشته باشند که ناخودآگاه در انتظار کشتهشدن توسط ویچرها هستند. در واقع و از دیدگاه او، گرالت به طور مساوی با هر دو نوع هیولا برخورد میکند.

برای از بین بردن انسانیت آدمها لازم نیست که حتما یک جهش یافته باشید. مثالهای زیادی از این موضوع دیدهام.
در طول بازیها و کتابهای ویچر، رفتار مردم نسبت به ویچرها شبیه به برخورد سرد و زنندهای است که انسانها با هیولای فرانکنشتاین داشتند و از آن جایی که ویچرها جهش یافته هستند، حداقل توسط مردمان عادی به عنوان انسان در نظر گرفته نمیشوند. با این حال، تجربه و دانش گرالت کاملا از کارهای شیطانی بشریت که قادر به انجام آن هستند، آگاهی دارد؛ به طوری که از دیدگاه گرالت، سروکله زدن با انسانها چالش بزرگتری نسبت به مقابله با هیولاهای واقعی است. در طول ماجراجویاش، او بهاندازهای دنیا را از شر انسانهایی با نیت و ظاهر شیطانی کم کرده که مسئول قبرهای بیشماری از این دسته آدمها است.

مردم… مدام درحال پدیدآوردن هیولاها و موجوداتی مملو از شرارت هستند.
نقل قول کامل: مردم… در تلاش برای خلق هیولاها و موجودات پلید اند تا کمتر خودشان را به چشم یک هیولا ببیند و این گونه نسبت به خودشان احساس بهتری پیدا کنند و ادامه زندگی برایشان آسانتر و تحمل پذیرتر شود.
این نقل قول نمونهای دیگر از شوخیهای کنایه آمیز و فلسفی گرالت و دندلاین در کتاب The Last Wish است. در جریان آن، هر دو گرسنه به دنبال کار یا هیولایی برای شکار میگشتند و در نهایت، گفت و گوی آنها به جایی رسید که گرالت یادآور کارهای برخی افراد برای خلق هیولاهایی میشود که به واسطه این موجودات پلید، برخی از جنایات یا اعمال نادرست خود را پنهان میکنند. گرالت بعد از این سفر، مانند فیلسوف آلمانی فریدریش نیچه، شروع به تخریب غرور و نفس انسانها کرد و این تبدیل به یکی از ماندگارترین خطوط داستانی وی در سری کتابهای ویچر شد. در این بخش روایت، میبینیم که گرالت چه احساسی نسبت به اکثر مشتریانش دارد، به ویژه آنهایی که با هیولاهای ساختگی، او را در زحمت و مورد آزار قرار میدهند.

خبیث همیشه بدذات و خبیث میماند.
نقل قول کامل: موجود شرور همیشه خبیث باقی میماند. کوچکجثه، بزرگجثه یا میانی فرقی در این واقعیت ایجاد نمیکند و میزان شرارت هر شخص، به اختیار و خواسته او برمیگردد. تعریف از خبیث بودن مهبم است و اگر قرار بر این باشد که از بین شر و خیر یکی را انتخاب کنم، ترجیح میدهم که اصلا انتخابی در این باره نداشته باشم.
گرالت در ادامه صحبتهایش با Stregobor جادوگر، درباره پیش گویی کودک نفرین شده، سعی میکرد نسبت به درست بودن این پیش گویی و عواقب پلید آن مقاومت کند و تسلیم حرفهای جادوگر نشود. از دیدگاه گرگ سپید، مدامی که موجود یا هر چیزی شرور باشد، کم یا زیاد بودن آن، فرقی نمیکند و متاسفانه این عقیده او مقداری سادهلوحانه بود. در عالم واقعیت، تصمیماتی که گرالت بعدا در جریان کارهایش مجبور به گرفتنشان شد، بسیار متفاوت و متناقض بودند. در صورتی که هنوز موفق به مطالعه کتابهای ویچر نشدهاید، در این مقاله سعی در افشا کردن بخشهای اصلی این کتابها نیستیم اما برای حسن ختامی بر این موضوع، نهایتا گرالت شرارت کمتر را سرمشق اهداف خود قرار دارد و پس از آن، به عنوان Butcher of Blaviken یا قصاب بلاویکن شناخته شد.
گرالت از ریویا یکی از شخصیتهای نمادین بازیها در تاریخ این صنعت است و شهرت و آوازهاش به واسطه مجموعه بازیهای The Witcher بسیار بیشتر از قبل شد. ما گرالت را بهخاطر چیزهای زیادی مانند تحمل استثناییاش نسبت به آزمایشات و عوامل جهشزا، به عنوان Gwynbleidd یا همان گرگ سفید، به دلیل درگیرکردن خود بین نبرد دو شخص Stegobor و Renfri، به عنوان قصاب Blaviken، کمک کردن به ملکه Calanthe Fiona Riannon و همچنین نقل قولهای معروف و جذابش میشناسیم . اگر از طرفدارهای این سری و خصوصا این شخصیت بزرگ هستید، مطمئنا تکهکلامهای پرمعنی و گاها فلسفی او را در سهگانه ویچر به مراتب شنیدهاید که هریک مفهوم و هدفی از کارهای این شخصیت بزرگ و افسانهای را توجیه میکند. در این مقاله تعدادی از بارزترین نقل قولهای گرالت در سری ویچر بررسی شد.
منبع: TheGamer
سوالات متداول در رابطه با این محتوا
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 4 دیدگاهحسینx3x
چرا احساس می کنم فارسی ساز بعدی می خواین بدین بیرون ویچره. چون هم گفتین بازی بزرگیه می خواین بدین بیرون .و هم رگباری دارین ازش مقاله های ریز درون بازی می دین
رسول امینی در پاسخ به حسینx3x
You’ll never know and it doesn’t rhyme ?
R
Lambert Lambert what a prick XD
رسول امینی در پاسخ به R
indeed