داستان بازی Cyberpunk 2077 داستانی طولانی و شاید غمانگیز باشد. عنوانی که مورد انتظار تمام گیمرها بود و پروژهای بلندپروازانه از استودیو CD Project Red محسوب میشد. بازی پس از وقفهها و تأخیرهای بسیار در عرضه بالاخره به دست طرفداران بشمارش رسید اما آیا توانست انتظارات آنها را برآورده کند؟ یا مسیری را مستقیم به اعماق تاریکی طی کرد؟ تاریکیای که بوی ناامیدی و شکست میداد. در این مقاله نسبتاً طولانی به نقد بررسی عنوان پربحث و جنجالی Cyberpunk 2077 میپردازیم. این نقد و بررسی بر روی نسخه PC و بهروزرسانی 1.12 انجامشده و ممکن است در زمان خواندن آن، بازی دستخوش تغییرات جدی شده باشد. این مقاله شامل اسپویلرهایی از قسمت Prologue بازی است.
تاریخچه
اولازهمه کمی به تاریخچه معرفی این بازی و همچنین استودیو CD Project Red بپردازیم. همه این استودیو را از سهگانه The Witcher میشناسیم. بازیای که از رمانی با همین نام اقتباس گرفتهشده بود و منجر به ایجاد شهرتی نسبی برای CD Project Red گردید؛ اما دوران طلایی آنها پس از موفقیت شماره سوم بازی The Witcher 3: Wild Hunt رقم خورد، زمانی که اولین عنوان Open World آنها در دنیای بازیهای Witcher عرضه شد و موفقیت چشمگیری را در برداشت. بازی چه درزمینهٔ داستان قوی، چه گیم پلی و گرافیک و جلوههای بصری بینظیر ظاهر شد و جوایز بسیاری را نیز از آن خود کرد و همچنان نیز از آن به نیکی یاد میشود. مشکل عرضه یک عنوان تقریباً بینقص و عالی مانند The Witcher 3 این است که در کنار شهرت، انتظار و توقع طرفداران را نیز بالا میبرد و باعث میشود استودیو در ساخت عناوین دیگر خود، مجبور شوند چیزی بهخوبی قبل تحویل دهند. این بالا رفتن سطح انتظار، عنصری بسیار خطرناک برای یک استودیو است و بهنوعی مسیر آن را بر روی لبه تیغ قرار میدهد. این موضوع فقط خلاصه به یک استودیو بازیسازی نمیشود بلکه برای یک بند موسیقی، کارگردان و … نیز اتفاق میافتد. زمانی که از خود اثری بهیادماندنی بهجا میگذارید، کارهای بعدی شما نیز تحت تأثیر آن قرار میگیرد و به خطکشی برای سنجش شما تبدیل میشود.
به اولین دفعهای که Cyberpunk رونمایی شد میرویم. سال 2012 میلادی استودیو اولین بار به پروژه بعدی خود اشاره کرد. بازیای نقشآفرینی که بر مبنای آینده و دنیای تاریک آن قرار داشت. یک سال بعد در نمایشگاه E3 اولین تریلر بازی به نمایش درآمد و نفسها را در سینهی همگان حبس کرد. دنیای بازی با الهام از بورد گیم ای با همین عنوان که در سال 1988 عرضهشده بود، شکلگرفته و اولین تلاش CD Project Red برای ساخت دنیایی در آینده محسوب میشد. در اولین تریلر برای تاریخ عرضه بازی عبارت “When it’s ready” نمایش داده شد. عبارتی که کمی دیگر دربارهی آن بحث خواهیم کرد. پس از 5 سال وقفه در سال 2018 تریلر دیگری در Gamescom از بازی عرضه شد. درنهایت در نمایشگاه E3 سال 2019 تریلر جدید به همراه ویدیویی از گیم پلی بازی و رونمایی از Keanu reeves بهعنوان یکی از شخصیتهای اصلی داخل بازی، هیجان بسیاری را در هواداران تزریق کرد. همچنین اطلاعاتی که همه به دنبال آن بودند نیز به نمایش گذاشته بود. تاریخ عرضه بازی که 16 آوریل 2020 تعیین گردید؛ اما اگر طرفدار این بازی بودهاید قطعاً میدانید که بازی نهتنها در این تاریخ عرضه نشد، بلکه 3 بار دیگر تاریخ عرضه به تأخیر افتاد تا درنهایت بازی در تاریخ 10 دسامبر 2020 بهطور رسمی عرضه شد.
این تأخیرها هرچند بیدلیل نبود و استودیو دلایل مناسبی برای این تأخیرها داشت زیرا بازی هنوز ریزهکاریهای زیادی را برای ترمیم داشت، اما جمله معروف “When it’s Ready” توسط طرفداران به سخره گرفتهشده بود. ظاهراً بازی هرگز “Ready” نمیشود. همین تأخیرهای پیدرپی، تریلرهای جذاب از بازی و ویدیو گیم پلیای که اگر منصفانه به آن نگاه کنیم، نوید از یک بازی بینظیر به ما میداد و خوشنامی و سابقه استودیو CD Project Red سطح توقع و انتظار را بسیار بالا برد. افراد انگلیسیزبان از این رویداد به نام HypeTrain یاد میکنند. قطاری که سرشار از انتظارات است و روزبهروز سرعت بیشتری میگیرد و مسیری سعودی را طی میکند. سعودی که وابسته به همین انتظارات است؛ اما همگی به CD Project Red اعتماد داشتیم چراکه در چشم ما این استودیو یک قهرمان در صنعت بازیهای رایانهای بوده است. سرانجام بازی در تاریخ 10 دسامبر با تمام حرفها و حدیثهای پشتش عرضه شد و به دست طرفداران رسید؛ اما آیا این قطار به مقصد خود رسیده بود یا جایی از ریل خارجشده بود؟
نقد و بررسی
اولین نکتهای که جلبتوجه میکند پیشنمایشی از دنیای بازی در منو است که شخصی مانند تبلیغاتی که در رادیو یا تلویزیون میشنویم، به شما بهعنوان شهروند Night City، شهری که بازی در آن جریان دارد، خوشآمد میگوید و تصاویری از محیط شهر نیز در حین صحبتهای وی پخش میشود. سپس وارد منوی اصلی شده و داستان بازی را شروع خواهید کرد. شما در نقش V قرار خواهید گرفت. شخصیتی که جنسیت، ظاهر و داستان پیشزمینه او را خودتان انتخاب خواهید کرد. 3 مسیر اولیه زندگی برای انتخاب وجود دارد. Nomad که بازی را از ناحیههای بیابانی اطراف شهر شروع خواهید کرد و در اصل شهروند آن محسوب نخواهید شد، StreetKid که در بطن شهر و گروههای مختلف ساکن بر خیابانهای آن قرار خواهید گرفت و بهاصطلاح جزء مردم کوچه و بازار و خیابان محسوب خواهید شد و احساس تعلق خاصی به شهر خواهید داشت و در آخر Corpo که شما را در طبقات ثروتمند و اعیان شهر قرار میدهد. داستان در شهر NightCity جریان دارد که در ایالت کالیفرنیا واقعشده است و بیشتر توسط کمپانیهای بزرگ، غولهای صنعت و تکنولوژی و گروهکهای کوچکتر اداره میشود و قوانین حکومتی در آن کمتر تأثیرگذار است و قانون بهنوعی قانون جنگل است. به دلیل این هرجومرجهای بیشمار، همگی اجازه حمل سلاح را دارند تا در مواقع ضروری که کم هم پیش نمیآید بتوانند از خود دفاع کنند. شهر و شهروندان آن در تکنولوژی غرقشدهاند و اثرات آن را هم در خود شهروندان و هم در جایجای شهر مشاهده خواهید کرد.
پس از انتخاب مسیر زندگی خود، باید کاراکتر خود را بسازید. جزییات زیادی در ابزارهای ساخت و شخصیسازی کاراکتر بهکاررفته است و گزینههای بسیاری را برای ساخت کاراکتری منحصربهفرد به شما خواهد داد. همهچیز از صدا تا شکل فیزیکی بدن خودتان را میتوانید تغییر دهید. چیزی که کمی شاید ذوق شما را کور کند این است که هر چیزی که ساختهاید تا ابد همان شکلی خواهد ماند و باوجوداینکه پیشرفت تکنولوژی و علم در دنیای بازی سر به فلک گذاشته است، قابلیت تغییر چهره در بازی وجود ندارد و بازی نیز هیچ هشداری در این مورد به شما نخواهد داد پس در همان ابتدا تمام دقت و حوصله خود را باید برای ساختن کاراکتر خود خرج کنید. سپس وارد دومین عنصر نقشآفرینی بازی میشویم که اختصاص دادن امتیازهایی به قابلیتهای اصلی شما است که 5 مورد از آنها را در دسترس دارید. Body که مختص قدرت بدنی و مبارزات تنبهتن از نزدیک و همچنین سلاحهای برد نزدیک مانند شاتگان است و همچنین سطح سلامتی شما را بالا میبرد، Reflexes که مربوط به سلاحهای دوربرد، دقت در نشانهگیری و مهارت تیراندازی شما است، Technical اجازه ساخت سلاحهای قدرتمند و مخرب را به شما میدهد همچنین مهارت شما با سلاحهای پیشرفته و مدرن را بیشتر میکند.Intelligence توانایی شما در هک کردن اشیا و یا افراد مختلف را بالا میبرد و اگر در این قابلیت پیشروی کنید، یک هکر بیهمتا خواهید شد که بدون فشردن هیچ ماشهای میتوانید تمامی دشمنان را از پای درآورید و در آخر Cool که مهارت مخفیکاری و پنهان شدن از دید دشمنان را در شما بیشتر میکند و تأکید بر کاراکتری موذی که کارهای خودش را پنهان از دید بقیه انجام میدهد، دارد. در ابتدا مقداری امتیاز اولیه برای اختصاص دادن به موارد گفتهشده در دسترس دارید و با پیشروی و افزایش سطح کاراکترتان، امتیازهای بیشتری را به دست میآورید. سیستم Perk نیز در بطن این 5 قابلیت اصلی قرار دارد بهطوریکه در داخل هرکدام شاخههای مختلف با Perk های متفاوت وجود دارد و هرکدام قابلیت جدیدی به شما اضافه خواهند کرد.
پس از ساخت کاراکتر خود بسته به اینکه کدام مسیر زندگی را انتخاب کرده باشید وارد داستان شده و قسمت Prologue را تجربه خواهید کرد. تمامی مسیرهای زندگی پس از انجام مأموریتهای اولیه به یک مأموریت مهم و بزرگ میرسند که داستان اصلی را آغاز خواهد کرد. اینکه این 3 مسیر تفاوت چندانی بهجز در مأموریتهای اولیه ندارند جای سؤال دارد چراکه انتظار عمق بیشتری در این قسمت از بازی میرفت. هرچند هر مسیر در آینده دیالوگهای جدیدی را برای پیشروی در داستان ارائه میدهند اما بهجز این مورد، تأثیر چندانی درروند بازی ندارند. در تمامی مسیرها شما باشخصیتی به نام Jackie و یک هکر به نام T-Bug آشنا میشوید که دوستان شما در Prologue بازی هستند و ماجراجوییهایی را در کنار آنها سپری خواهید کرد. سپس مأموریتی با ریسک بالا به شما سپرده میشود. شما باید از یکی از قدرتمندترین کمپانیهای حاضر در NightCity که یک شرکت ژاپنی با نام Arasaka است، آیتمی ارزشمند که یک چیپ الکترونیکی بسیار گرانقیمت است را بدزدید. پس از نقشهریزی به کمک Jackie به هتلی که چیپ در آن قرار دارد میروید و در ظاهر تحت پوشش برای دزدی اقدام میکنید؛ اما داستان همانطوری که برنامهریزی کردهاید پیش نمیرود و شما داخل پنت هاوس هتل که پسر مالک Arakasa در آن سکونت دارد گیر میکنید و پس از پنهان شدن، شاهد کشته شدن مالک کمپانی که Saburo Arakasa نام دارد به دست پسرش Yorinobu Arasaka خواهید بود. پسازاینکه Yorinobu صحنهسازی قتل را طوری میچیند که گویا پدرش توسط نوشیدنیای مسموم شده باشد، هتل در قرنطینه قرار میگیرد و شما به همراه Jackie باید از میان سیل عظیم نیروهای ویژه Arasaka فرار کنید. در طی این تعقیب و گریز Jackie بهشدت زخمی میشود و کیف حاوی چیپ الکترونیکی نیز آسیب میبیند. شما مجبور میشوید برای جلوگیری از تخریب چیپ، آن را در سرخود کارگذاری کنید که با این امر، سیستمعامل بدن شما مختل میشود و بهسختی از مخمصه فرار میکنید، اما Jackie خوششانس نبوده و در میانه راه به دلیل خونریزی زیاد میمیرد.
پسازاینکه با وضعیتی نابسامان به دکتر خود پناه میبرید مشخص میشود که در داخل چیپ الکترونیکی، آثاری از یک شخصیت که در گذشته زندگی میکرده وجود دارد و بهنوعی ضمیر خودآگاه او به کمک تکنولوژی در داخل چیپ ذخیرهشده است. این شخص کسی نیست جز ستاره گروه راک Johnny SilverHand که زمانی خود علیه Arasaka قیام کرده بود تا شهر را از شر وجود این کمپانیهای قدرتمند و مستبد پاک کند اما شکستخورده و در پاسخ، روحش توسط مهندسان Arasaka داخل این چیپ زندانیشده برای اینکه تا ابد طعم آزادی را نچشد؛ اما اکنونکه شما چیپ را وارد بدن خودکردهاید، دو روح در یک بدن دارید. روح Johnny که مهاجم است و تلاش در به کنترل گرفتن شما دارد و روح خودتان. این تقابل و هرجومرج در داخل بدن شما باعث میشود آرامآرام قدرتتان تحلیل رود و اگر چارهای پیدا نکنید، به مرگی تدریجی دچار شوید. در ادامه داستان باید به دنبال چارهای برای جلوگیری از این مرگ تدریجی باشید و کاری کنید که بدون صدمه زدن به خودتان، چیپ را از بدن خود خارج کرده و زندگی خود را پس بگیرید و به این زندگی دوگانه پایان دهید. این خلاصهای از داستان جذاب بازی بود که برای جلوگیری از اسپویل، بیشتر به آن نخواهیم پرداخت.
به سراغ شخصیتپردازی کاراکترهای مختلف، روایت داستان و مأموریتهای فرعی بازی برویم. CD Project Red در ساخت و پرداخت کاراکترها در این بازی سنگ تمام گذاشته و تمامی کاراکترهای اصلی و فرعیای که در طول بازی آنها را ملاقات میکنید، شخصیتی منحصربهفرد دارند و احساس میکنید زنده هستند. شخصیت Johnny Silverhand که با صداگذاری بینظیر Keanu Reeves در طول بازی همراه شما است و در سر شما زندگی میکند، نقطه عطف داستان بازی است و دیالوگهای بسیار جالب و جذابی را با شما خواهد داشت. تمامی شخصیتهای دیگر نیز که ملاقات میکنید ابداً بیروح و ماشینی نیستند و همگی آنها بهخوبی کارگردانی شده و تیپ شخصیتی خاص خودشان را دارند. تنها نقطه منفی در مورد کاراکترها، خود V است. شخصیت تحت کنترل شما باوجوداینکه صداگذاری و دیالوگهای خوبی دارد اما چندان ارتباط خوبی با او برقرار نخواهید کرد و علت آن این است که بازی بهجز در موارد خیلی محدود، کاراکتر خودتان را به شما نشان نمیدهد. تمامی Cut scene ها بهجز مواردی که در انتهای بازی نمایش داده میشود از نمای اولشخص است و چهره V عملاً پس از مدتی بازی کردن از یادتان میرود. چهرهای که شاید ساعتها وقت در طراحی و شخصیسازی آن کردهاید. هرچند در بازی ابزار عکسبرداری فوقالعادهای قرار دارد که تنظیمات بسیاری را در اختیار شما برای گرفتن اسکرین شات های زیبا از بازی قرار میدهد. در این حالت شما میتوانید کاراکتر خود را ببینید، نحوه ایستادنش را تغییر دهید و … اما در طول نقاط حساس داستان، کمبود V کاملاً حس میشود. برای مثال شما هرگز ارتباطی که با Geralt در بازی The Witcher 3 یا Commander Shepard در سهگانه Mass Effect داشتید را، با V نخواهید گرفت.
داستان بازی Cyberpunk 2077 از نقاط قوت آن محسوب میشود. روایت داستان از زبان کاراکترهای مختلف، بسیار هوشمندانه است. این یک روایت تاریک و غمانگیز از زندگی در شهری بیقانون در آینده است. جایی که شاید جواب هر مشکلی با گلوله باشد؛ اما داستان به ما یاد میدهد در چنین شرایطی نیز افرادی هستند که به فکر ما باشند، برای ما فداکاری کنند و یا برای به دست آوردن هدفی برتر، از آرزوهای خودشان بگذرند. کلیشهای نبودن داستان نیز یکی دیگر از نقاط قوت آن است. این موضوع که داستانها در دنیای آینده اسیر کلیشهها شوند زیاد پیش میآید اما اینجا خبری از آن کلیشههای قدیمی مانند جنگ هوش مصنوعی علیه انسان، فرار از زندگی ماشینی به سمت زندگی قدیمی و بهدوراز تکنولوژی یا حمله موجودات فضایی نیست. اینجا داستان تلاش برای زنده ماندن، دوستی و ازخودگذشتگی روایت میشود. از لحظه ابتدایی تا انتهایی بازی، داستان آن عامل اصلی پیشروی شما خواهد بود، مأموریتهای فرعی بازی نیز که تعدادی از آنها در داستان اصلی تأثیر مستقیم دارند نیز هرکدام خط داستانی قویای را دنبال میکنند و سازندگان هیچچیزی را در این مورد سرسری نگرفته و جزییات زیادی را در آن پیادهسازی کردهاند. نکته منفیای که قابلذکر است کمبود انتخابها و قابلیت “شاخهای “ بودن داستان است. با توجه به ادعای خود سازندگان، در طول بازی باید با انتخابهای زیادی روبهرو میشدیم. حتی در مأموریتهای فرعی و جزئی، انتخابهای ما باید عواقب خاص خود را میداشت اما چندان اینگونه نیست و بهجز در موارد معدودی در مأموریتهای اصلی، داستان بازی تقریباً روند خطیای دارد و فقط در انتها، پایانهای متفاوتی بسته به بعضی از انتخابهای شما در اختیارتان قرار خواهد گرفت. اینطور نیست که اصلاً انتخابها تأثیرگذار نباشند، اما در انتظار چیزی به عمق و گستردگی The Witcher 3 در انتخابهای خود نباشید.
در بسیار از مأموریتهای فرعی انتخاب شما بین مخفیانه انجام دادن یا ندادن آن خلاصه میشوند. نکته دیگر در مورد مأموریتهای فرعی این است که بهجز آنهایی که مستقیم با داستان اصلی مرتبط هستند، بقیه مأموریتها در چند گروه دستهبندی میشوند که روی نقشه شما قابلرؤیت است. مأموریتهایی با رنگ آبی که تمامی آنها در کشتن تعدادی دشمن در محل موردنظر خلاصه میشوند و فقط برخی از آنها دشمنانی بیشتر و سرسختتر را در بردارند اما کلیت تمامی آنها یکی است. مأموریتهای زردرنگ که با نام Gig شناخته میشوند. این مأموریتها تنوع بهتری دارند و پس از رسیدن به محل موردنظر، با شما تماس گرفتهشده و جزییات کار به شما توضیح داده خواهد شد. Gig ها هم اما پس از انجام تعدادی از آنها تنوع خود را از دست میدهند و به دزدیدن اطلاعات از مقر خاص یا پنت هاوس یک شخص معروف تا کشتن یک نفر و یا نجات دادن فردی از دست تبهکاران خلاصه میشوند. پس از مدتی وقت گذاشتن روی این مأموریتها این احساس را خواهید داشت که فقط نقاطی را از روی نقشه پاکسازی میکنید چراکه اسیر تکرار در گیم پلی شدهاید.
سایبرپانک یا سایبرباگ؟
کمی به گیم پلی بازی، جزییات آن، گرافیک و همچنین باگهای فنی بسیار آن بپردازیم. وضعیت بازی در روز اول عرضه در تمامی پلتفرمها کاملاً غیرقابلقبول بود و خصوصاً کنسولهای نسل قبل قابلیت اجرای روان بازی را نداشتند و افت فریمهای وحشتناکی را در نسخه کنسولی مشاهده کردیم که امری عجیب به نظر میآمد چراکه همین کنسولها بازیهای سنگینی مانند Red dead Redemption 2 را بهراحتی اجرا میکردند. هرچند باعرضه بهروزرسانیهای جدید این مشکلات تا حدی برطرف شد اما همچنان باگهای فنی و گرافیکی زیادی در بازی وجود دارد. انیمیشنهای کاراکترها بعضی مواقع حالتی عجیب و غیرواقعی به خود میگیرند، بازی در رندر کردن سایه موهای کاراکتر شما کاملاً عاجز است و اگر به سایه خود دقت کنید فارغ از هر مدل مویی، سر بیمو و طاسی را پیش چشمان شما به تصویر میکشد. درصورتیکه به SSD دسترسی نداشته باشید، بارگذاری طولانی بازی قطعاً به چشمتان میآید و حتی پس از بارگذاری کامل بازی، بسیاری از بافتها چه برای کاراکترها و چه برای خیابان یا ساختمانهای شهر لود نمیشوند و صحنههایی عجیب، پیکسلی و بیکیفیت را برای شما نمایش خواهند داد. در تجربه شخصی 3 بار با مشکل Corrupted Save File مواجه شدم که ظاهراً به علت حجم بالای فایلها ایجادشده بود و حتی در آپدیت 1.12 که سازندگان ادعای حل این مشکل را داشتهاند نیز ریسک از دست رفتن Save ها وجود دارد. فیزیک در بازی بهصورت خیلی جزئی وجود دارد و تخریب پذیری دنیای بازی چنگی به دل نمیزند. در مورد آب اصلاً فیزیکی وجود ندارد و شما اگر به سطح آب تیراندازی کنید، یا نارنجکی داخل آن انداخته، هیچ عکسالعمل واقعی از آب نخواهید دید که برای بازیای با این سطح از جزییات غیرقابلقبول است. کافی است تاثیر جادوهای Geralt بر آب را در بازی Withcer 3 مشاهده کنید تا مقایسه بهتری را داشته باشید.
اشتباه نکنید! بازی زمانی که همهچیز درست کار میکند، بینهایت زیبا و چشمنواز است. جزییات شهر و محلههای مختلف آن هرکدام بهخوبی پیادهسازی شدهاند و تفاوت بین محله اعیاننشین، محلههای فقیر و صنعتی شهر را بهخوبی به چشم میبینید. تکنولوژی Ray Tracing در این بازی بهحداعلا تصاویر را واقعگرایانه میکند و انعکاس همهچیز را در سطوح شفاف خواهید دید. همهچیز بهجز کاراکتر V! بهجز آینههایی که در داخل آپارتمانها کارگذاری شده و برای فعال شدن آنها باید دکمهای را فشار دهید، در هیچ سطح شفاف دیگری کاراکتر خودتان را پیدا نخواهید کرد درصورتیکه تمامی اشخاص دیگر و اشیا توسط موتور بازی تشخیص دادهشده و منعکس میشوند اما V بهطور بیرحمانهای نادیده گرفته میشود. جزییات در تمامی ابزارهایی که V در دسترس دارد نیز بهکاررفته شده است. بهترین مثال برای این موضوع خودروهایی است که در بازی وجود دارد. دقت در طراحی اتومبیلها در این بازی بینظیر است. چه ظاهر بیرونی و چه تمامی جزییات در داخل کابین برای هر اتومبیل منحصربهفرد و چشمنواز است و حتی دکمههای شیشهبالابر نیز با دقت در کابین طراحیشدهاند. کلاسهای مختلفی از خودروها وجود دارد که هرکدام مناسب شرایطی متفاوت هستند، ظاهر بسیاری از آنها پیشرفته و مدرن است و میتواند تا حدی الهامبخش خودروهای آینده در واقعیت نیز باشند. این موضوع که قابلیت تغییر و شخصیسازی خودروها حتی در مورد رنگ آنها وجود ندارد نکتهای آزاردهنده است چراکه پتانسیل بسیار بالایی در این امر وجود داشت. همچنین اگر برای تجربهای واقعگرایانه از دید اولشخص و داخل کابین رانندگی میکنید به مشکل بدخواهید خورد چراکه دید خوبی از اطراف ندارید و شیشه جلو نسبت به دیگر اجزای کابین حجم کمتری دارد، اما نمیتوان از جزییات و زیباییهای داخل کابین هیچ خودرویی در این بازی گذشت. نکته دیگر در مورد اتومبیلها این است که تنها هدف آنها جابهجایی شما است و صندوقعقب آنها که برای قرار دادن سلاحها و آیتمهای شما تعبیهشده عملاً کاربردی ندارد زیرا خود V میتواند کوله باری عظیم از وسایل را بهراحتی در جیبهایش جابهجا کند. نکته دیگر در مورد وسایل نقلیه این است که باوجوداینکه داستان بازی در سال 2077 روایت میشود، هیچ نوع وسیله نقلیه دیگری بهجز اتومبیل و موتورسیکلت در اختیار شما قرار نمیگیرد درحالیکه بسیاری از وسایل نقلیه پرنده را در آسمانهای شهر مشاهده میکنید اما آنها بیشتر جنبه ظاهری دارند و قابلکنترل یا استفاده نیستند.
گیم پلی بازی بسته به اینکه چه سبکی را برای کاراکتر خود برگزینید، متفاوت میشود. اگر سبک کلاسیک شوتر را انتخاب کردهاید، تجربهای خوب و جذاب نصیبتان میشود. تعداد سلاحهای قابل قبولی در کلاسهای مختلف در بازی وجود دارد و تجربه شلیک کردن با هرکدام منحصربهفرد است. اگرچه قابلیت تغییر و دستکاری در سلاحهای بازی بسیار کم است و محدود بهاضافه کردن دوربین، صدا خفه کن و تعدادی Mod برای بهینهسازی سلاح میشود. از طرفی اگر کاراکتری بر اساس مبارزات تنبهتن ساختهاید، تجربه چندان جالبی در انتظارتان نخواهد بود چراکه مبارزات نزدیک و با سلاحهای سرد چنگی به دل نمیزند. قابلیت Mantis-Blades که تیغههایی مرگبار هستند که در ساعد دستان شما کارگذاری میشوند برای مبارزات تنبهتن گزینه مناسبیاند و تنوع بیشتری به سلاحهای سرد بازی میدهند اما متأسفانه قابلیت Wall-Run و آویزان شدن از دیوار آنها که در تریلرهای بازی نیز مشاهده میشد بهطورکلی از بازی حذفشده و جذابیت این ابزارهای مرگبار را کمتر کرده است. روش دیگر برای ساخت کاراکتر، سرمایهگذاری در شاخه Intelligence و ساخت یک هکر خطرناک است که در بازی بهعنوان Net-Runner از آنها یاد میشود. بههرحال در دنیایی که همهچیز به هم توسط اینترنت و تکنولوژی متصل است، هکر بودن نکته مثبتی است. شما در این قسمت میتوانید افراد، دوربینها و یا سلاحهای اتوماتیک را هک کنید و ابزارهای دشمنان را علیه خودشان استفاده کنید. قابلیت هک کردن اتومبیلها اما وجود ندارد و در طول بازی نیز هیچوقت به آن اشارهای نمیشود که عجیب است.
اما آیا گیم پلی بازی خستهکننده میشود؟ تا حدودی بله اما به لطف داستان خوب بازی و شخصیتپردازی مناسب این موضوع کمتر حس میشود. تنوع دشمنان چندان زیاد نیست و به انسانها و رباتها خلاصه میشود. برخی از دشمنان سرسختتر که حکم Boss های بازی را دارند کمی متفاوتتر از دشمنان عادی هستند و سطح سلامتی آنها بهصورت درصدی در وسط صفحه هنگام مبارزه نمایش داده میشود که حساس بودن نبرد را به شما نشان دهد اما تعداد این Boss Fight ها در طول بازی کم است. همچنین عنصر اصلی گیم پلی بازی، شلیک کردن و کشتن افراد مختلف است و بهعنوان یک بازی Open-World فعالیتهای فرعی زیادی برای انجام در دسترس نیست. مسابقات ماشینسواری در سطح شهر در قالب یک مأموریت فرعی ظاهر میشود که پس از اتمام آن دیگر به این مسابقات دسترسی نخواهید داشت، مسابقات بوکس نیز همینگونه است و شاید یکی از خستهکنندهترین مأموریتهای فرعی بازی باشد زیرا مبارزات بوکس بینهایت سخت بوده و به دلیل سیستم نهچندان کارآمد مبارزات تنبهتن بازی، خستهکننده و تکراریاند. به جز این موارد عملاً کار دیگری در Night City نمیتوانید انجام دهید. شاید با یک خودپرداز نوشابه که هوش مصنوعی خودمختار پیداکرده ملاقات کنید، یا کشیشی بودائی پیدا کنید که در این دنیای مدرن شما را به مدیتیشن دعوت کند، اما نمیتوانید خانهای جدید بخرید، در ورزشی شرکت کنید، شرطبندی کنید. بسیاری فعالیتهای فرعی که در بازیهای Open World مانند GTA یا حتی خود The Witcher 3 (که کارت بازی Gwent در آن وجود داشت) قابل انجام نیست و بهنوعی بازی را مانند اقیانوس وسیعی میکند که گستردگی چشمگیری دارد اما عمق آن شاید نهایتاً تا ساق پای شما برسد. بسیاری از ساختمانهایی که در بازی وجود دارند جنبه نمایشی دارند و اگر به ورودی آنها بروید، در تمامی آنها قفل خواهد بود. مغازههای موجود در بازی فقط در 4 محور وجود دارند، فروشگاه اسلحه، لباس، دارو و لوازم بازیابی سلامتی و دکترهایی به نام RipperDoc که وظیفه کارگذاری ایمپلنتهای رباتیک و پیشرفته در بدن شما را بر عهدهدارند.
نکته ناامیدکننده دیگر در مورد RipperDoc ها و فرایند جراحی آنها این است که انیمیشن و یا صحنهای مخصوص به اضافه کردن ایمپلنتهای متفاوت بر روی بدن شما وجود ندارد. بهجز بار اولی که برای ارتقا ایمپلنت دست خود مراجعه میکنید، در دفعات دیگر صرفاً با چند کلیک این فرایند انجام میشود. نکته دیگر دراینباره تغییرات نامحسوس ظاهر کاراکتر شما باوجوداین ارتقاها و بهروزرسانیهای مدرن است. بهجز آن مواردی که بر روی دستان کاراکتر شما کارگذاری میشود، بقیه ایمپلنتها در بدن شما نشانهای از خود بر جای نخواهند گذاشت درصورتیکه بر روی بسیاری از NPC های بازی این تغییرات دیده میشود مانند اسکلتهای فلزی که بخشی از آن از بدن شخص بیرون زده، صورتهایی که کاملاً از مواد آلیاژی ساختهشدهاند، پاهایی با شکل متفاوت و … گویا کملطفی سازندگان در قبال شخصیت V تمامی ندارد!
تنوع لباسها قابلقبول است اما کافی نیست. بسیاری از لباسها فرم و استایل تکراریای دارند و صرفاً در رنگآمیزی تفاوت دارند. لباسهای منحصربهفرد هرچند در بازی وجود دارد اما تعداد آنها انگشتشمار است. قابلیتهایی که هر لباس به شما میدهد بسته به Mod هایی است که روی آنها نصب میکنید و خود لباسها جز Armor چیز دیگری به کاراکتر شما اضافه نمیکنند و تفاوت یک لباس Rare آبیرنگ با نسخه Legendary نارنجی آن تنها در تعداد Mod-Slot ها و Armor است و از این حیث لباسهای بازی را باید بیشتر به دید ظاهری و برای خوش استایل کردن کاراکتر خود استفاده کنید. با تمامی این تفاسیر دست شما برای خوشتیپ کردن شخصیت V باز است و خصوصاً برخی لباسهای موجود در بازی برای این امر فوقالعاده هستند. میتوان اصطلاح FashionSouls (مربوط به سری بازیهای Darksouls که از زرههای مختلف صرفاً برای جنبه ظاهری و نه جنبههای دفاع و مبارزه استفاده میشد) را برای Cyberpunk هم باکمی ارفاق به کاربرد.
در بازی سیستم Crafting پیش و پا افتاده و سادهای نیز قرار دارد که گویا سازندگان آن را باعجله در نسخه نهایی بازی گنجاندهاند. برای ساختن تجهیزات مختلف پس از پیدا کردن نقشه ساخت آنها، باید مواد لازم برای آنها که با توجه به رتبه آیتم ساختهشده، متغیر است را پیدا کنید و با نگهداشتن دکمهای آن وسیله را بسازید. برای ساخت ابزارهای قدرتمندتر نیازمند پیشروی در مهارت Technical هستید. قدرتمندترین سلاحهای بازی از طریق Crafting در دسترس شما قرار میگیرند و با توجه به اینکه این سیستم پیش و پا افتاده است چندان حس خاص بودن را پس از ساخت یک سلاح قدرتمند به شما منتقل نمیکند.
نکته منفی دیگر بازی عدم وجود سیستم Reputation است درحالیکه گروهها و فرقههای زیادی در بازی وجود دارد. گروههای مختلفی با تنوع زیاد در بازی وجود دارند، برای مثال The Animals که افرادی با زور بازوی زیاد و تنومند هستند و تمرکز خود را بر قدرت بدنی بالا گذاشتهاند، یا The Moxes که اکیپی از دختران همهفنحریف است و همچنین گروه The 6th Street که از نظامیهای بازنشسته تشکیلشدهاند و دیدی سنتیتر نسبت به دنیای بازی دارند؛ اما باوجوداینکه شما در طول بازی با تمامی گروههای بازی برخورد خواهید کرد، برای آنها مأموریت انجام میدهید و در با آنها در تعامل هستید، اعمال شما هیچ تأثیری بر رفتار افراد این گروه با شما ندارد. بهطور دقیقتر اگر برای گروهی کارکنید، گروه رقیب آنها با شما بد نمیشود. همچنین شما در هیچ حالتی نمیتوانید عضوی از آنها شوید و از ابزارهایی که مختص به آنها است استفاده کنید، سیستمی که در بازی Fallout 4 یا Skyrim بهخوبی نمایش دادهشده بود. Reputation شما بهصورت کلی با نام StreetCred در کنار نوار Level نمایش داده میشود و تنها تأثیر آن باز شدن برخی آیتمهای مغازهها برای شما است، حتی مردم عادی نیز تغییری در برخورد با شما نخواهند داشت خواه گمنام باشید، خواه کاملاً مشهور و محبوب همه.
پلیس و مأموران قانون به شکل غیرقابل قبولی احمقانه و مبتدی پیادهسازی شدهاند. اگر فعالیتی خلاف قانون انجام دهید که این فعالیت در تمامی موارد شلیک کردن و کشتن افراد بیگناه شهر است، ستارهای در گوشه صفحه ظاهرشده و نشان میدهد که تحت تعقیب قرارگرفتهاید، بلافاصله پلیسهایی در پشت سر شما ظاهرشده و شروع به شلیک کردن به شما میکنند! مهم نیست در کدام موقعیت قرار داشته باشید. اگر تحت تعقیب قرار بگیرید حتی اگر در پذیرایی منزل خودتان نشسته باشید، پلیسهایی در پشت سر شما از هوا ظاهر میشوند که تجربه واقعگرایانه بازی را با خود به اعماق جهنم میکشاند. کوچکترین سکانس تعقیب و گریز توسط ماشینهای پلیس با شما وجود ندارد و شما با سوارشدن بر اتومبیل خود حتی اگر Most Wanted ترین شخص Night City باشید باکمی فاصله از محل به فراموشی سپرده میشوید و نیروهای ویژهای که کمر به قتل شما بسته بودند نیز بهسادگی ناپدید میشوند.
از دیگر عناصر گیم پلی میتوان به مینی گیم ای که برای هک کردن نقاطی خاص در شهر اشاره کرد. در این مینی گیم باید یک سری کدهای مختلف را آنطور که در صفحه نشان میدهد از میان جدولی انتخاب کنید و اگر بهخوبی تمامی کدها را درست انتخاب کنید، مقدار زیادی پول و منابع به دست خواهید آورد. دیگر عنصر گیم پلی نرمافزاری با نام Brain Dance است. به کمک این نرمافزار میتوانید صحنههایی را که توسط افراد قبلاً دیدهشده را دوباره بازسازی کنید و صحنههایی که آنها دیدهاند را با جزییات بیشتر ببینید و سرنخهایی مخفی را پیدا کنید. باوجوداینکه سازندگان خیلی بر روی مکانیک Brain Dance تأکید داشتهاند اما دفعات محدودی در طول بازی از این قابلیت استفاده میکنید.
بازی اما پس از مقداری پیشروی بیشازحد ساده میشود. شخصیت شما آنچنان قوی و قدرتمند میشود و به سلاحهایی مخرب دسترسی پیدا میکند که سرسختترین دشمنان را هم با شلیک یک یا دو گلوله از پای درمیآورد و در مقابل هم در برابر حملات آنها ایمنتر و مقاومتر میشود. هوش مصنوعی نهچندان جالب دشمنان نیز به این ساده شدن کمک میکند. پیشنهاد میکنم زمانی که احساس کردید بازی بیشازاندازه سادهشده است، درجه سختی آن را از منو بالاتر ببرید تا تجربه بازی را برای خودتان چالشبرانگیزتر کنید.
موسیقی بازی از نقاط قوت آن است. تمامی موسیقیهای بهکاررفته در بازی، چه آنهایی که موزیک پسزمینه است، چه آنهایی که از رادیوی اتومبیل پخش میشود و حتی موزیک بند راک Samurai که گروه قدیمی Johnny Silverhand همگی زیبا و گوشنواز هستند و در موقعیتهای حساس بازی، موسیقی هیجان آن را بسیار افزایش میدهد و لحظاتی بهیادماندنی و نفسگیر را در خاطرات شما ثبت خواهد کرد. تم موسیقی بهکاررفته کاملاً با دنیای بازی همخوانی دارد و ترکیبی از موسیقی الکترونیک و راک است. حتی قسمتهای آرام بازی نیز موسیقیای در همین سبک دارد اما برخلاف تصور، کاملاً با آن لحظه همخوانی دارد.
اما به جمعبندی کلی این بازی پربحث برسیم. این سؤال پیش میآید که باوجود تمامی مشکلات گفتهشده، باگهای فنی و چیزهایی که از بازی حذفشدهاند و وجود ندارند، تجربه بازی قطعاً نباید لذتبخش باشد. خیر اینگونه نیست. Cyberpunk 2077 یک تجربه بینظیر است. داستان بازی و پایان قوی آن، شخصیتپردازی قوی تمامی کاراکترهای داستان، موسیقی زیبا و همچنین گرافیک بینظیر بازی تجربهای بهیادماندنی را به شما هدیه میدهد. برای اینکه جلوههای بصری بازی را بهخوبی تجربه کنید سختافزاری قدرتمند نیاز دارید اما بااینحال حتی اگر بازی را با نهایت تنظیمات گرافیکی تجربه نکنید، داستان بازی کشش کافی را برای علاقهمند نگهداشتن شما دارد. همچنین ابزار عکسبرداری بینظیری که در بازی گنجاندهشده است به شما قابلیت خلق تصاویری زیبا و نفسگیر از کاراکتر خود و همچنین محیط بازی میدهد. مشکل اصلی اینجا است که بازی در مرحلهای ناتمام عرضهشده است. حتی باوجود تأخیرهای بسیار بازی همچنان ریزهکاریهای بسیاری را داشته اما متأسفانه سازندگان تحت تأثیر جو حاکم بر تقاضای بازی و همچنین طمع برای فروش بازی در نزدیکی تعطیلات کریسمس تصمیم به عرضه بازی در همین حالت ناتمام گرفتند. زمانی که سطح انتظارات را بیشازحد بالا ببرید و در کارنامه خود شاهکاری مانند The Witcher 3 را داشته باشید، قطعاً باید تمامی جوانب را بسنجید و سپس بازی بلندپروازانه خود را عرضه کنید.
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 5 دیدگاهامیرحسین
سلام دوستان میدونم سوال چرتیه اما خیلی مهمه میخواستم بدونم وسط دیالوگ ها میشه مثل جی تی ای استپ کرد چون بعضا یهو یکی وارد اتاق میشه باید سریع استپ داد ??
ماکان
دیگه امتیاز 6 یه خورده نامردیه….
به هر حال یه گروه بزرگ سالیان سال زحمت کشیدن یه عنوانی رو عرضه کردند اما خوب با بخت بد روزگار یه سری اتفاقات باعث شد تو عرضه اولیه بازخورد خوبی نگیرن اونم بخاطر مشکلاتی که صرفه ن فقط تو حوزه بهینه سازیه وگرنه از نظر داستان و موسیقی گرافیک و گیم پلی هیچ ایرادی بهش نیست.البته خودم هم از اون دسته افرادی بودم که نصبش کردم رو سیستمم اما کلی لگ داشت و اهسته بود همه چی قروقاطی بود.بروزرسانی هم جواب ندادو دیگه پاکش کردم البته گراف سیستمم پایینه و مناسب بازی های روز نیست.از اولش هم امید انچنانی به اجرا کردنش رو سیستمم رو نداشتم.انچنان نتونستم تجربه ش کنم اما شروع بازی از خود منو برام جالب بود و دوسش داشتم.ویچر 3 یکی از بهترین بازی هایی که تو عمرم انجام دادم.واقعن باید گرفت دست مریزاد سی دی پروجکت رد.یک بازی اکشن حماسی زیبا.نمیدونم چرا وقتی ویچر3 رو بازی میکنم داستانش منو یاد شاهنامه میندازه.حساب کنین چی میشه گرالت رو بیاریم تو شاهنامه فوق العاده حکیم فردوسی…!!!!!!
به هرحال شرکتی که ویچر3 رو تو کارنامه ش داره مطمئن باشین بروزرسانی های خوبی رو در آینده منتشر میکنه و همه میتونیم تجربه روونی از سایبر پانک رو پلتفرمهامون داشته باشیم.باور کنید یکی از قربانی های این کرونا منحوس همین سایبر پانکه.و همه ی وقفه ها بخاطر این دورکاری هاست.بنظرم باید به سی دی پروجکت فرصت داد تا تمام مشکلات رو در نسخه ای جداگونه از این نسخه بهبود بده و عرضه کنه.
ممنون از تیم خوب پارس گیم.
یاعلی موفق باشید.
علی ناجی مقدم در پاسخ به ماکان
حرف شما درست است اما نقد بازی باید با توجه به تمامی جوانب و همچنین نسخه فعلی آن انجام شود که در دسترس عموم قرار گرفته نه نسخه ای که شاید در آینده تمامی مشکلات بازی را حل کرده باشد. به نظر من هم یکی از بهترین بازی های ارائه شده در سالهای اخیر بوده اما حیف که در وضعیتی ناتمام و تکمیل نشده عرضه شد.
علی
روی این سیستم اجرا میشه؟
گرافیک : 4 گیگ جیفورس 10650ti
رم 16
Core i7 10750 h
ی ترا ssd
پارسی گیم در پاسخ به علی
بله