قطعاً نام بازی Limbo به گوش بسیاری از افراد خورده است. عنوانی که سبکی نوین در ایجاد استرس در بازیکن و همینطور به تصویر کشیدن دنیایی بسیار تاریک، پوچ و سورئال را ارائه کرد. عنصر اصلی این بازی در کنار حل کردن معماهای متعدد، بیدفاع بودن کاراکتر شما در برابر دشمنان بود. دشمنانی که هیچ شانسی در برابر آنها نداشتید و تنها با فرار کردن و یا کمک گرفتن از عوامل محیطی میتوانستید از پس آنها بربیایید. این بازی با موفقیت و استقبال گستردهای که به دست آورد، جرقهای برای ساخت عناوینی مشابه در همین سبک و سیاق ایجاد کرد. بازیهایی مانند Inside و Little Nightmares همگی بر پایه همین ایده شکل گرفتند و هردوی آنها نیز عناوینی بهیادماندنی، تاریک و ارزشمند هستند. در این مقاله به نقد و بررسی جدیدترین بازی ارائهشده در این سبک که Little Nightmares II نام دارد و دنباله نسخه قبلی خود است میپردازیم تا ببینیم آیا این عنوان هم توانسته مانند سایر بازیهای یادشده، اثری بهیادماندنی باشد یا بهتر است استودیوهای بازیسازی کمکم این ایده را برای طراحی بازی به فراموشی بسپارند.
بازی Little Nightmares II سریعاً شما را وارد بطن خود میکند و از توضیحات اضافی اول بازیها، اینکه داستان از کجا شروع میشود و … خبری نیست. درواقع هیچ دیالوگی در بازی وجود ندارد و همهچیز توسط صدا و تصویر روایت میشود. چیزی که در ابتدا واضح است کاراکتر متفاوت شما نسبت به شماره اول بازی است که این دفعه یک پسربچه با نام Mono را کنترل خواهید کرد. Mono نسبت به دختری که در شماره قبلی بود، کمی قدبلندتر است و کلاهی پاکتی بر سرخود دارد که در بازی میتوانید کلاههای جدید دیگری را نیز پیدا کنید و تیپ و ظاهر خود را تغییر دهید. بازی را در محیطی جنگلی آغاز میکنید و از همان ابتدا نیز جو سنگین محیط، کاملاً تا زیر پوست شما نفوذ میکند. صداهای پسزمینه بسیار واقعگرایانه است و جلوههای بصری نیز در به تصویر کشیدن این دنیای تیره و تاریک کاملاً کارآمد و هوشمندانه عمل میکنند؛ اما اول کمی به داستان مبهم بازی بپردازیم. Mono در دنیایی که تقریباً بهطور کامل نابودشده در جست جوی یک برج مخابرات مرموز است که با انتشار سیگنالی شوم از طریق گیرندههای تلویزیون، جنون را در بین مردم شهر گسترش داده است. بسیاری ناپدیدشدهاند و هرکسی هم که باقیمانده، به هیولایی ترسناک و مخوف تبدیلشده است. حال Mono باید راز این سیگنال را برملا کند تا کورسویی از امید برای بازگشت دنیا به حالت عادی داشته باشد و به عمر این دنیای کابوس وار ویرانه، پایان دهد.
نکتهی قابلتوجه کاراکتر شما که نسبت به بازی قبل متفاوت است، توانایی او در استفاده از ابزارهایی مانند تبر، میله برای حمله به دشمنان، یا شکستن در و باز کردن مسیر و عبور از موانع و پرتاب آنها بر روی تلههای کارگذاری شده است. با کمی پیشروی در مرحله اولیه بازی، شخصیت اصلی نسخه اول بازی که Six نام دارد نیز به شما ملحق میشود و در مقاطع بسیاری از بازی همراه شما خواهد بود و در حل معماها و پیشروی به شما کمک میکند. اینکه در این دنیای کابوس وار و تاریک، تنها نباشید خود باعث دلگرمی بسیاری است زیرا که جو محیطهای بازی بسیار سنگین، ترسناک و قوی پیادهسازی شده است. بازی شامل 5 مرحله اصلی است که هر قسمت، تم و جزییات منحصربهفردی دارد و هر قسمت ترس را به شیوهای متفاوت به شما القا میکند. شاید بگویید با توجه به دوربین بازی و ماهیت دوبعدی آن (هرچند امکان حرکت در تمامی ابعاد وجود دارد اما اگر بخواهیم دستهبندی دقیقتری داشته باشیم، مراحل بازی اغلب در محور افقی پیشروی میکنند) عنصر ترس و استرس شاید چندان ملموس نباشد؛ اما بازی کاملاً در القای لحظههای استرسزا موفق عمل میکند. به لطف موسیقی قوی، اتمسفر تاریک و عمیق و همچنین دشمنانی که حقیقتاً از اعماق تاریکترین کابوسهای شما جان گرفتهاند، تجربهای نفسگیر را پیش رو خواهید داشت.
سازندگان بازی در انتخاب محیط مراحل بسیار هوشمندانه عمل کردهاند. در 3 مرحله ابتدایی، انتخاب کلبه یک شکارچی دیوانه، مدرسه و بیمارستان که کاملاً چاشنی “کابوس” را در دل خود جایدادهاند عالی بوده سازندگان نیز با طراحی اتمسفری عمیق حول این سوژهها، به نحو احسنت مراحلی بهیادماندنی دلهرهآور و جذاب را طراحی کردهاند. دشمنان اصلی در هر مرحله، کاراکتر و ویژگیهایی مخصوص دارند و هرکدام به شکل خود ترسناک و دلهرهآور هستند. از معلمی پیر در مدرسه که گردنش تا مسافتهای طولانی دراز میشود و بدون نیاز به حرکت کردن و تنها با سر خود، شما را دنبال میکند گرفته تا دکتری فربه در بیمارستان که باوجود وزن زیادش از سقف آویزان میشود و صدای نفسهای تند او تا مدتها در گوش شما خواهد ماند و یا شکارچیای با ظاهری عجیب که با تفنگ شکاریاش در میان بوتهزارها در کمین شما مینشیند. همچنین بازی عنصری موفق از بازی Silent Hill را هم قرض گرفته که در مرحله بیمارستان با آن روبهرو میشود. پیکرهایی بیجان اما متحرک که برخلاف پرستارهای مخوف Silent Hill با تابش نور بیحرکت میشوند اما در تاریکی بهسرعت برای از بین بردن شما خیز برمیدارند. درمجموع تمامی دشمنانی که ملاقات میکنید، خاص و منحصربهفرد هستند و نشاندهندهی تمرکز و دقت زیاد سازندگان در طراحی و ساخت آنها است.
تمرکز اصلی گیم پلی بازی مانند نسخه قبل بر روی مخفیانه پیش رفتن و پنهان شدن از دید دشمنان و حل کردن معماهای مختلف است اما عنصر مبارزه نیز به لطف وجود دشمنانی کوچکتر که شما میتوانید بهجای فرار با آنها مقابله کنید، در گیم پلی اضافهشده است. همچنین وجود Six در کنار شما برای حل کردن معماها لحظاتی جذاب را ایجاد میکند. گاه با استفاده از قلاب گرفتن باید به نقاط مرتفعتر بروید، گاه باید ابتدا مسیر را برای Six هموار کنید تا در سویی دیگر بتواند دستش را برای شما دراز کند و پرشی که در حالت عادی منجر به مرگ شما میشد را میسر کند. پتانسیل Co-op بودن در این بازی بسیار بالابود اما متأسفانه سازندگان به آن نپرداختهاند و Six کاملاً توسط هوش مصنوعی کنترل میشود که جای تأسف دارد زیرا تجربه دو نفره این کابوس قطعاً تجربهای بهیادماندنیتر و جذابتر برای شما رقم میخورد. کنترلها در بازی ساده است و شامل دویدن، پریدن، از دیوار بالا رفتن یا نشستن برای عبور از نواحی تنگ و تاریک است اما گاهی کاراکتر شما نسبت به فرمانها بیتوجه است و خصوصاً اگر بازی را با ماوس و کیبورد تجربه میکنید، این موضوع بیشتر به چشمتان میآید. هرچند سازندگان در همان ابتدا اعلام کردهاند که تجربه روان با دسته بازی میسر است اما با توجه به طیف وسیع بازیکنان رایانههای شخصی، اینکه کنترلها برای ماوس و کیبورد بهینهسازی نشدهاند جای انتقاد دارد. در تجربه شخصی از بازی، بسیاری از مردنها فقط به دلیل بهینه نبودن کنترل بازی بود که گاهی خستهکننده میشد، زیرا شما معمایی سخت یا تعقیب گریزی مهلک را پشت سر گذاشتهاید اما در آخر به دلیلی نامعلوم، Mono لبهای را نمیگیرد که منجر به مرگ او میشود و شما باید تمام آن قسمت را دوباره از اول طی کنید. مبارزات نیز بخش جزئی از گیم پلی را تشکیل میدهد و ساده طراحیشدهاند هرچند تعداد این سناریوها کم است اما وجود آنها دستکم عمق گیم پلی را بیشتر کرده است.
آنجایی که بازی موفق و تأثیرگذار میشود، اتمسفر زیبا و تاریک آن در کنار موسیقی پسزمینه زیباترش است. گرافیک بازی بسیار درخور محیط و داستان بازی است. اتمسفری تلخ، تاریک و پوچ با محیطهایی مهآلود و بارانی و تصاویر پسزمینهای که با دقت بسیار گلچین شدهاند تا جو را بیشازپیش کابوس وار کنند. نورپردازی در تمامی مراحل بسیار زیبا و چشمنواز طراحیشدهاند، خصوصاً در مرحله بیمارستان که با دسترسی به چراغقوه و وجود محیطهای تاریک، قدرت موتور گرافیکی بازی در به تصویر کشیدن نور و روشنایی را بهوضوح خواهید دید. فیزیک نیز عنصر دیگری در جلوههای بصری بازی است که کاملاً واقعگرایانه پیادهسازی شده است. شکستن شیشهها، پرتاب اشیا مختلف که بسته به جنسشان، هرکدام رفتاری متفاوت و مشابه با واقعیت از خود نشان میدهند. برای مثال صابون در کف زمین سُر میخورد، عروسکهای پارچهای کاملاً مشابه واقعیت تکان میخورند و … صداگذاری محیط نیز بی نظیر و با جزییات است. کشیده شدن تبری که در دست دارید بر روی زمین، صدای قدم های هیولاهایی که شما را تعقیب میکنند و صداهای پسزمینه محیط در کنار موسیقیای آرام اما پرتنش و هولناک همگی تجربهای منحصربهفرد و ترسناک را برای شما به ارمغان خواهند آورد. دقت در صداگذاری تا حدی زیاد است که در قسمتی باید از میان عروسکهای گوناگون، آن عروسکی که کلید در داخلش پنهانشده است را پیدا کنید و شما با برداشتن آن عروسک و کشیدن آن بر روی زمین، صدای کلید فلزی درون آن را به صورتی نامحسوس خواهید شنید!
بازی با تمامی نکات مثبت و مراحلی زیبا و بهیادماندنی، بسیار کوتاه است و دقیقه آنجایی که گرم شدهاید تا بیشتر در این کابوس غرق شوید به اتمام میرسد. پایان داستان نیز تا حدودی مبهم است و چندان چنگی به دل نمیزند. باوجوداینکه بازی عناصر موفقی از بازی Silent Hill و همچنین فیلم معروف The Ring (در قسمتهایی که با تلویزیون سروکار دارید) را استفاده کرده اما در گسترش دادن آنها تلاشی نکرده و تجربهای کوتاه و شاید کمتر از 4 ساعت را در اختیار شما قرار میدهد که با توجه به طراحی خوب مراحل، ناامیدکننده است زیرا شما با پیشروی در بازی، مشتاق به بیشتر بازی کردن ماجراجویی در این دنیای تاریک میشوید اما بازی این اجازه را به شما نداده و شما را از تجربه بیشتر محروم میکند. همچنین کاراکتر Six پتانسیل بسیار بیشتری داشت اما صرفاً یک همراه جانبی که توسط هوش مصنوعی کنترل میشود است و سازندگان چندان علاقهای به گسترش این بخش از گیم پلی نداشته و عمق کمتری را به کاراکتر Six دادهاند.
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 10 دیدگاهمهرداد
ببخشید کرک نشده نه؟
پارسی گیم در پاسخ به مهرداد
کرک شده
korn
ممنون از نقد
علی ناجی مقدم در پاسخ به korn
خواهش میکنم لطف دارید .
حسین
با همش موافقم به جز کواپ داشتن ولی نمره هفت یکم نامردیه. بااگه بخوایم حساب کنیم بازی پای نسخه قبلش چندبرابر پیشرفت کرده
علی ناجی مقدم در پاسخ به حسین
قطعا بازی نسبت به نسخه قبلی پیشرفت زیادی داشته. اما پتانسیل بالایی برای اضافه کردن Co-op در این نسخه وجود داشت اما عدم وجودش جای تاسف دارد چرا که گیم پلی را میتوانست چند برابر جذاب کند. نمره 7 هم به نظرم نمره ای منصفانه برای بازی ای با کوتاهی این بازی محسوب میشود :))
حسین در پاسخ به حسین
خوده سازنده ها هم گفتن وجود کواپ اون حس و فضا رو نابود می کرد ولی خب چه فایده که سازنده ها گفتن یکجورایی گزاشتن این بازیو کنار و دارن می رن سراغ ساخت ایپی جدید و حیف که نمی تونیم ببینیم سرگزشت این لوپ زمانی چی می شه یعنی گزشته خودشو همش تکرار می کنه و مونو همیشه تبدیل به مستر تین می شه و سیکسم به لیدی .
علی ناجی مقدم در پاسخ به حسین
به هر حال پتانسیل Co-op وجود داشت. به زودی در مورد داستان مبهم و مرموز بازی هم مطلبی منتشر خواهیم کرد.
مهران
واقعا بازی فوق العاده ایی بود هم از نظر گرافیک و هم داستان و یه پایان خیلی عجیب و عالی داشت من که انتظارشو نداشتم
علی ناجی مقدم در پاسخ به مهران
بله جلوه های بصری و صداگذاری بی نظیر بود. داستان و پایان بازی کمی مبهم به نظر میرسید و به نظرم میتوانست بیشتر به آن پرداخته شود.