آیا در میان تاریکی و سیاهی مطلق می‌توان به وجود نوری امیدبخش اعتقاد داشت؟ قطعا پاسخ این پرسش مثبت است؛ زیرا حتی اگر نوری در این دنیای هولناک و تلخ نباشد، قهرمانان داستان آن روشنایی و امید را خواهند ساخت و برای روشن ماندنش خواهند جنگید. ترس از دست دادن، چنگ زدن به ریسمان امید در کمال درماندگی، مبارزه با میلیون‌ها موش، طاعون و مرگ دنیای هولناک و غیرقابل باور قهرمانانی است که برای زنده ماندن و پیدا کردن خوشبختی؛ دست به انجام هر کاری می‌زنند. همراه ما با نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem باشید، چون می‌خواهیم به دنیای شیرین و تلخ شخصیت‌های قهرمان داستان یعنی هیوگو و آمیسیا برویم.

بازی A Plague Tale: Requiem؛ به دنبال روزنه‌های امید در دل طاعون

بازی A Plague Tale: Requiem

از همین ابتدا اجازه دهید قدم به قدم به دنیای پرافت و خیز و پر از اتفاقات شیرین و ناگوار دنیای بازی A Plague Tale: Requiem پا بگذاریم و با شخصیت‌های دوست‌داشتنی آن‌ آشنا شویم. تقریبا سه سال پیش بود که از استودیو کوچک و مستقلی به نام Asobo، عنوانی داستان‌محور و خطی و به دور از کلیشه‌های امروزی به نام A Plague Tale: Innocence روانه بازار شد. بازی در ابتدا میان گیمرها ناشناخته بود و به علت وجود نداشتن تبلیغات بسیار زیاد و هیجانی این عنوان آنطور که باید و شاید معروف نشد، اما زیاد طولی نکشید که با تجربه استریمرهای مختلف و دیگر بازیکنان حرفه‌ای؛ این عنوان کم کم میان افراد شناخته شد و طرفداران بسیاری پیدا کرد.

داستان بازی A Plague Tale: Innocence کاملا ساده و برپایه واقعه‌ای تاریخی همه‌گیری طاعون سیاه که از سال 1347 آغاز و تا پایان سال 1353 ادامه داشت، ساخته شده است. در مرکز و هسته اصلی داستان، شخصیت‌های دوست‌داشتنی هیوگو و آمیسیا قرار دارند که بازیکنان با در دست گرفتن کنترل خواهر بزرگ‌تر یعنی آمیسیا باید به عنوان یک محافظ و پشتیبان برادر کوچکترش یعنی هیوگو عمل کنند. هیوگو دارای یک بیماری مادرزادی است و نوع منحصر به فردی از ناهنجاری‌های این بیماری به نام پریما مکیولا در خون او وجود دارد. بنابراین مادر هیوگو که یک شیمیدان و کیمیاگر است به دنبال راهی برای درمان این بیماری می‌گردد.

پریما مکیولا همان بیماری هیوگو، می‌توانست باعث ایجاد نوع وحشتناکی از طاعون شود و نابودی جهان را رقم زند. به همین خاطر گروهی به نام دستگاه تفتیش عقاید کلیسا از حضور بچه‌ای با همچین قدرتی ترسیدند و به دنبال نابودی آن شمشیر از رو بستند. اینجاست که آمیسیا که خود تنها یک نوجوان است باید از برادرش در برابر این افراد محافظت کند و مراقب معصومیت کودکی که هیچ درکی از دنیای واقعی ندارد، باشد. برای این روایت داستانی احساسی و فوق‌العاده دلخراش، سازندگان از تمام عناصر گیم‌پلی، محیط، چگونگی ادای دیالوگ و طرز رفتار کاراکترها برای هرچه بهتر القای حس میان این دو خواهر و برادر دریغ نکردند و این استودیو کوچک با الهام‌گیری از فرمول موفق بازی‌های داستانی ناتی داگ، توانسته به اثری منحصر به فرد و خارق‌العاده دست یابد.

در پایان نسخه اول بازی بعد از کلی دعوا، فداکاری، دوستی و کلی موارد دیگر به نظر می‌رسید حال آمیسیا و هیوگو به نقطه آرامشی رسیده‌اند و می‌توانند زندگی عادی خود را ادامه دهند، اما آیا آرامش و زندگی عادی این دو ادامه خواهد داشت؟ با دنباله بازی A Plague Tale: Requiem معلوم شد که پاسخ این سوال، هرگز است و این خواهر و برادر باید در برابر دنیایی که حال خشن‌تر و بسیار تاریک‌تر از نسخه قبلی ظاهر شده، به زنده ماندن و امید داشتن ادامه دهند.

داستان بازی A Plague Tale: Requiem تقریبا شش ماه بعد از اتفاقات نسخه اول رخ می‌دهد و هیوگو داستان ما در طول این چند ماه به خوبی و خوشی در کنار خانواده خود زندگی کرده است، اما این خوبی و خوشی زیاد طول نمی‌کشد و ناگهان همه چیز از کنترل خارج می‌شود. آنجاست که جرقه‌ی نابودی جهان زده می‌شود و تمامی رویاهای کودکی هیوگو که تنها می‌خواست یک کودک نرمال باشد، از بین می‌رود. حال بیماری هیوگو با شدت بیش‌تری بازگشته و مادرش به نام Beatrice برای پیدا کردن درمان پریما مکیولا به همراه خانواده خود به شهری که پزشکان و کیمیاگران برجسته حضور دارند، مهاجرت می‌کند. داستان بازی غوغایی به پا می‌کند و بازیکنان با شخصیت‌های مختلف بازی به اعماق تاریک‌ترین اتفافات دنیای آن خواهند رفت.

بازی A Plague Tale: Requiem اصلا قصد ندارد کلیشه‌های داستان نسخه اول خود را ادامه دهد، بلکه در هر لحظه یک غافلگیری برای گیمر آماده کرده است. در میان این غافلگیری‌ها، پیام و پندهایی را برای به فکر انداختن و تغییر نگرش بازیکن به جهان اطراف خود می‌دهد. آمیسیا علاوه بر این که چراغ راه و امید هیوگو در میان تاریکی جهان واقعی به شمار می‌آید، بلکه برای زنده نگه داشتن و فراهم کردن یک زندگی با ارزش برای برادرش، تلاش می‌کند.

بیش‌تر از این شما را درگیر داستان بازی نمی‌کنم، زیرا روایت بازی به قدری احساسی، دلنشین و میخکوب‌کننده هست که تا خودتان آن را تجربه نکنید متوجه منظور من نخواهید شد. تنها به این نکته توجه داشته باشید که Requiem بازیکنان را بمباران احساسی می‌کند و تمامی حس‌های موجود در بدنتان، تاکید می‌کنم تمامی احساساتتان را درگیر خود می‌کند؛ به نوعی که هیچ‌وقت این اثر زیبا را از یاد نخواهید برد. با ادامه نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem همراه شوید.

شوالیه‌های کم سن و سالی به نام آمیسیا و هیوگو

نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem

در میان افت و خیزهای فراوان داستانی، شخصیت‌های فرعی به کمک آمیسیا و هیوگو خواهند آمد که روند پیشروی در بازی را برای بازیکنان تا حدی ساده خواهند کرد. شخصیت‌های فرعی داستانی که به بازی اضافه می‌شوند علاوه بر این که نقش بسیار پررنگی را در بازی ایفا می‌کنند، بلکه هر کدام به خوبی و بدون نقص وظایف خود را انجام می‌دهند. به طوری که گاهی از انجام کارهای آن‌ها شگفت‌زده خواهید شد.

این نسخه، با معرفی شخصیت‌های قدیمی و جدید به پیشروی داستان در مسیر درستش کمک می‌کند، به طوری که حضور آن‌ها به عنوان یک تکمیل‌کننده روایت شمرده می‌شود. شخصیت‌های فرعی هر کدام توانایی خاصی دارند که آمیسیا می‌تواند با کمک آن‌ها از شر دشمنان خلاص شود. برای مثال، شخصیت لوکاس (Lucas) که به عنوان یک کیمیاگر و شاگرد Beatrice (مادر خانواده) از نسخه اول همراه این خانواده است؛ توانایی درست کردن محلول‌های مختلفی از جمله خاموش کردن آتش، کور کردن دشمنان و موارد دیگر را دارد که می‌توانند در زمان‌های نیاز به کمک آمیسیا بیاید.

گیم‌پلی؛ ساده اما جذاب

نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem

در این قسمت از نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem به گیم پلی بازی خواهیم پرداخت. همانطور که گفتیم آمیسیا در طول گیم‌پلی می‌تواند با استفاده از توانایی‌های شخصیت‌های فرعی، دشمنان را از بین ببرد. جالب اینجاست بدانید برخلاف نسخه قبلی، بازی بر پایه‌ی مبارزات، حل معما و پازل‌های متنوع است. نگران نباشید پازل‌های بازی ساده است و اصلا شما را خسته نخواهد کرد. در طول لحظات گیم‌پلی، دستان هیوگو از دستان آمیسیا جدا نخواهد شد؛ تنها در مواردی که چیزی توجه این کوچولوی دوست‌داشتنی را جلب کند و او سریعا به سراغ آن خواهد رفت.

درست است که نسخه جدید بازی گیم‌پلی انقلابی یا عظیمی را نسبت به نسخه پیشین خود ایجاد نکرده، اما با اضافه کردن مکانیک‌های جدید و جالب توانسته نظر مثبت طرفداران را کسب کند. حضور هر کدام از شخصیت‌های فرعی، گیم‌پلی متفاوتی را در مقابل چشم بازیکنان قرار می‌دهد. به طور مثال در مکان‌هایی شما می‌توانید به دوستان خود دستور انجام کار خاصی را دهید و آن‌ها با توجه به نوع توانایی خود آن موقعیت را برای عبور شما امن خواهند کرد.

سه دسته ارتقا شخصیتی از نوع مخفی‌کاری، تهاجمی و فرصت‌طلبی پیش روی بازیکنان قرار دارد که آن‌ها با توجه به نوع بازی و مهارت خود مشخص می‌کنند که چه توانایی‌هایی از آمیسیا تقویت شود. برای مثال سبک بازی شما مخفیانه است و کم‌تر از کشت و کشتار استقبال می‌کنید. پس، بازی توانایی‌های مخفیانه آمیسیا را بیش‌تر ارتقا می‌دهد. در طول پیشروی در بازی، آمیسیا با سلاح اصلی خود (قلاب سنگ) دشمنان را از بین می‌برد و هرچه به اواسط بازی برسید؛ امکان ارتقا سلاح و تجهیزات آمیسیا بیش‌تر می‌شود و او راحت‌تر می‌تواند از پس دشمنان بربیاید.

توجه داشته باشید که اگر از یک بازی ماجراجویی داستان‌محور توقع اسلحه‌های متنوع و گوناگون دارید، از همین جا این خیال را از ذهنتان خارج کنید؛ زیرا بازی تنوع بالایی از نظر سلاح ندارد و تنها با یکی یا دو تا اسلحه کارش را پیش می‌برد. دشمنان شما در بازی، شمار عظیمی از موش‌ها و سربازانی هستند که در طول بازی با آن‌ها آشنا خواهید شد. سازندگان به واقع‌گرایانه‌ترین حالت ممکن توانسته‌اند شجاعت آمیسیا و مبارزات او را به تصویر بکشند.

دشمنان بازی شاید با قلاب سنگ و سلاح Cross Bow (اواسط بازی این سلاح را دریافت خواهید کرد) آمیسیا از بین بروند، اما برای نابودی موش‌ها هیچ راهی غیر از روشن کردن آتش و دور کردن آن‌ها وجود ندارد. همچنین در طول بازی و گشتن در محیط، یک سری چاقو پیدا می‌کنید که استفاده از آن‌ها یک بار مصرف بوده و آمیسیا در فاصله نزدیک می‌تواند از آنان در برابر دشمنان استفاده کند.

البته با وجود این موارد، مبارزات و اکشن بازی در ابتدای کار آنطور که باید و شاید هیجان‌انگیز نیست و باس فایت‌ها و صحنه‌های اکشن می‌توانستند کیفیت بهتری داشته باشند. خوشبختانه این مورد از اواسط بازی با گرفتن سلاح جدید Cross Bow و قدرت جالب هیوگو به کلی تغییر می‌کند. و آنجاست که  تازه ماجرا رنگ و بوی تازه‌تری به خود می‌گیرد.

یکی از نقطه ضعف‌های بزرگ بازی را می‌توان عدم وجود باس فایت‌های متنوع دانست، به طوری که داستان پتانسیل وجود چند باس فایت را در طول بازی داشت. اما این اتفاق رخ نداده و سازندگان تنها به وجود یک مینی‌باس در بازی بسنده کردند. همانطور که گفتیم از همان اواسط بازی هیجان و لحظات اکشن بازی بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود، به طوری که در برخی مناطق از شدت استرس نفستان در سینه حبس خواهد شد. به طور کلی بازی Requiem گیم‌پلی در حد انتظار و مناسب یک بازی داستان‌محور ماجراجویی به طرفداران خود ارائه می‌کند و مناسب افرادی که به دنبال یک گیم‌پلی پر و پیمان و پرجزئیات از بازی هستند، نیست.

غوطه‌ور شدن در گرافیک و موسیقی دلنشین

بازی A Plague Tale: Requiem

در ادامه نقد و بررسی بازی A Plague Tale: Requiem از جذابیت‌های بصری و موسیقی متن نگذریم که می‌توانیم آن را از نظر فنی به عنوان یک شاهکار حساب کنیم. بازی در لحظات مختلف، می‌تواند محیط را برای شما به بهشتی برین و فوق‌العاده زیبا تبدیل کند و در مناطقی جهنم واقعی را می‌توانید با چشمان خودتان ببینید. مناطقی در بازی وجود دارد که به شخصه کنترلر بازی را رها می‌کردم و ساعت‌ها به تماشای زیبایی آنجا می‌نشستم. با این حال آن مناطق زیبا در کسری از ثانیه و با عصبانیت هیوگو به جهنمی واقعی و مملوء از موش تبدیل می‌شد؛ موش‌هایی که با رسیدن به انسان‌ها چیزی غیر از استخوان از آن‌ها باقی نمی‌زارند.

به گفته سازندگان، آن‌ها بیش از 30000 موش در برخی از مناطق بازی قرار دادند تا بتوانند حس ترس و وحشت را در بازیکنان ایجاد کنند که از نظر من آنان به هدفشان رسیده‌اند. زیرا در برخی مناطق تعداد موش‌ها به قدری زیاد است که ضربان قلبتان به بالاترین حد خود می‌رسد. با این حال این تعداد موجودات موذی در منطقه علاوه بر ایجاد رعب و وحشت، موجب مشکلاتی نیز در بازی شده‌اند که یکی از آن‌ها افت فریم است. در مناطقی که بسیار گسترده است و تعداد زیادی موش در آن وجود دارد، بازی با افت فریم و باگ‌های مختلفی مواجه می‌شود که در مواقعی نمی‌توان از آن‌ها چشم‌پوشی کرد.

حتی این مورد در مواقعی که تعداد دشمنان بازی در منطقه‌ای زیاد می‌شوند نیز وجود دارد. به طور مثال در برخی مواقع که بازی باگ می‌خورد؛ آمیسیا و هیوگو به شکل نامرئی می‌توانند از جلوی چشم دشمنان عبور کنند. در طول تجربه 15 ساعته‌ای که از این بازی روی پلتفرم پی سی داشتم؛ شاهد افت فریم در برخی صحنه‌ها بودم و حتی برخی باگ‌ها باعث می‌شد ادامه روند بازی ممکن نشود و مجبور به بارگذاری دوباره آن شوم.

حیف است بازی به این زیبایی و فوق‌العاده دلنشینی با وجود همچین باگ‌هایی به مشکل خورد و از صمیم قلبم امیدوارم استودیو Asobo با ارائه آپدیت‌های جدید این مشکل را برطرف کند. از این موارد که بگذریم، عملکرد بازی در صداگذاری و موسیقی بی نقص است و هیچ ایرادی از این نظر به بازی وارد نیست. موسیقی متن و افکت‌های صوتی درون بازی به گونه‌ای طراحی شدند که کاملا همخوانی با حس و حال بازیکنان و کاراکترها دارد. با این وجود، شخصا معتقدم که موسیقی متن بازی از جمله نقاط مثبت و قدرتمند این عنوان به حساب می‌آید.

یکی از قدرتمندترین و سرگرم‌‌کننده‌ترین عناوین داستان‌محوری که می‌توانید در چندین سال اخیر تجربه کنید، بازی A Plague Tale: Requiem است. این بازی جدای از داستان‌های کلیشه‌ای و فرمول موفق نسخه پیشین خود، توانسته به روایتی پخته‌تر و پربارتر از ذات انسان‌هایی که با وجود بحران‌های مختلف دچار نگرش منفی یا مثبت می‌شوند، بپردازد. نتیجه این کار، خلق اثری هنری، جذاب و کاملا حماسی از خواهر و برادری گشته که با تمام وجود و در سخت‌ترین شرایط دست یکدیگر را رها نمی‌کنند و با عشق دست از جستجوی خوشبختی نمی‌کشند. به طور کلی این عنوان به معنای واقعی کلمه در لحظات احساسی اشک را به چشمانتان و خنده را به لبتان می‌آورد. در نتیجه، تجربه بازی A Plague Tale: Requiem برای هر طرفدار عناوین ماجراجویی و داستان‌محور یک الزام به حساب می‌آید.