حکایتی که نه قورباغه در آن ابو عطا میخواند و نه میتوان آن را به برگهای کلیشهای پاییز تشبیه کرد؛ بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy پای خود را از گلیمش درازتر نمیکند و روی لبه یک تیغ راه نمیرود. ماجراجویی نگهبانان کهکشانی که در صورت اجماع برای یک دار المجانین کافی هستند، پر از سفرها و موقعیتهایی است که شما را به قهقه کردن مجبور میکند. حال این سوژه خنده دار میتواند در ادامه یک جوک بامزه حاصل شود یا حاضر جوابیهایی که اعضای گروه در قبال یکدیگر به کار میگیرند. با پارسی گیم و نقد و بررسی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy همراه باشید تا ارزش تجربه این اثر ابرقهرمانی را با هم مرور کنیم.
بیافسار، شوخ طبع و غیرمنتظره
به عنوان شخصی که با فیلمهای ابرقهرمانی بزرگ شده و پس از بیدار شدن پوستر اشخاصی مانند اسپایدرمن و کاپیتان آمریکا را روی دیوارها دیده، پیش از عرضه هیچ گونه هیجانی برای بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy نداشتم. شکست بالفعل بازی Marvel’s Avengers باعث شده بود که نسخه ویدیو گیمی نگهبانان کهکشان، برای همه ما به یک شکست بالقوه تبدیل شود. شرکت Square Enix در اولین پروژه مجموعه بازیهای مارولی خود یک افتضاح را تحویل ما داد که حتی حضور صدای اشخاص بزرگی مانند تروی بیکر (Troy Baker) و نولان نورث (Nolan North) هم قادر به شستن آن نبود.
در چنین شرایطی یک ضرب المثل جای خود را در گوشه ذهن آدمی پیدا میکند، به قول صائب تبریزی :«خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج». اما با وجود تمامی این موضوعها و بازی با کلمات، شرکت Square Enix و استودیو Eidos Montreal نشان دادند که حق همیشه با صائب نیست و در برخی مواقع، حتی در صورت کج نهادن خشت اول میتوانیم با بنای صافی روبرو باشیم. سازندگان بازی مورد بحث از اشتباهات Marvel’s Avengers و استودیو Crystal Dynamics درس گرفتند تا این دفعه یک اثر ابرقهرمانی متفاوت را ارائه دهند. بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy مسیر برادر بزرگ خود را ادامه نمیدهد و با انداختن گیمر در میان مشتی موجود نه چندان منطقی، به صورت «غیر منتظرهای» جذاب عمل میکند.
این بازی حسابی به گروه نگهبانان کهکشان و اعضای آن افتخار کرده و سعی میکند ایرادات معدود خود را، میان مزیتهای متعدد آنها پنهان کند. حال ریشه این مزیتها را میتوانیم در دل پیش زمینه داستانی کاراکترها جست و جو کنیم یا در میان رابطه عجیب اعضای آن با یکدیگر. گادرینز آف د گلکسی حتی سیستم مبارزات و گیمپلی خود را هم بر اساس این چهرهها برنامه ریزی میکند و نبرد با دشمنان را به عنوان بخشی بیمعنی برای پر کردن ساعتها، به تصویر نمیکشد. در ادامه سعی میکنیم تمام نقاط را به یکدیگر متصل کنیم.
بدن سالم در نتیجه عقل سالم!
برای اولین بار هنگامی که سفینه میلانو (Milano) را میبینید ممکن است با این سوال روبرو شوید :«این یک تیمارستان است یا سفینهای که چند تن از مشهورترین مزدورها و جایزه بگیرهای کهکشان را حمل میکند؟». خب اگر راستش را بخواهید هر دو جمله را میتوانیم به گروه نگهبانان کهکشان نسبت دهیم. بگذارید کار را به شکل سادهای آغاز کنیم. گروه مورد بحث از پنج شخصیت با نامهای پیتر کوییل، گامورا، درکس، راکت راکون و گروت تشکیل میشود که تنها نقطه مشترکشان، اجاره دادن بالاخانه است. ولی نگذارید که این گفته شما را فریب دهد؛ همه اعضای گروه (یا بهتر است بگوییم اکثر افراد گروه به غیر از درکس) از بهره هوشی بالایی برخوردار هستند و در مواقع نیاز استراتژیستهای خبرهای به شمار میروند. اما خب همان طور که اشاره کردیم بدن سالم در ادامه عقل سالم میآید که خداروشکر هیچ یک از اعضا بدن سالمی ندارند.
اگر از توصیف شخصیتها با عبارتهای مختلف گذر کنیم باید بدانید که در رأس شایستگیهای بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy، داستان به شکل تحسین برانگیزی میدرخشد. روایت قصه اثر مذکور روان، جذاب و درگیر کننده است که تا نمایان شدن تیتراژ پایانی بارها شما را به خنده و احساسی شدن وا میدارد. داستان از جایی شروع میشود که اعضای گروه به مشکل مالی میخورند و برای کم رنگ کردن اثر آن، تصمیم میگیرند که به دل منطقه قرنطینه یا Quarantine Zone بزنند و به دنبال یک موجود خاص و نادر بگردند. در واقع اگر آنها موفق به پیدا کردن موجود مذکور شوند، از چاله به چاه میافتند و بیشتر از هر زمان دیگری نفسهای سرد شکست اقتصادی را پشت گردنشان حس میکنند؛ چرا که بخش بزرگی از پولهای خود را صرف خرید اطلاعات مربوط به Quarantine Zone کردهاند.
اما داستان بازی به هیچ وجه ریتم خوب خود را از دست نمیدهد و سعی میکند به هر قیمتی هم که شده غیرمنتظره عمل کند. آشکار شدن گذشته شخصیتها در کنار پیچشهای جدید داستانی، پیکر Marvel’s Guardians of the Galaxy را سالم نگه میدارند تا با یک پایان فوقالعادهتر، با آن وداع کنند. ماحصل تمامی این حرفها این است که از لحظه دیدن چهره مادر پیتر کوییل در ثانیههای ابتدایی تا نمایان شدن تیتراژ پایانی، عناصر داستانی و روایی در جای خود قرار میگیرند تا فرآیند جذاب و استانداردی با معیارهای ویدیو گیمی ارائه دهند.
اما باید بدانید که تمامی وزن جذابیت روایت روی دوش گروه نگهبانان کهکشان قرار نمیگیرد و چهرههایی نظیر نیکی (Nikki)، کو رل (Ko-rel) و گرند یونیفایر ریکر (Grand Unifier Raker) سایر قطعههای پازل را کامل میکنند. در بین سه اسم نام برده شده، مورد آخر از جذابیت بالاتری برخوردار است و به عنوان آنتاگونیست بازی، دلایل خوب و قانع کنندهای برای اعمال شنیع خود دارد. به عبارتی دیگر، گرند یونیفایر ریکر بیش از یک شخصیت مطلقا منفی با چهره یک شیطان الزامی یا Necessary Evil ظاهر میشود. به طور کلی داستان در رأس هرم بازی گاردینز آف د گلکسی قرار میگیرد و اگر وسواس زیادی روی این موضوع خرج میدهید، به هیچ وجه ناامید نخواهید شد. با گذر از این منظر به بررسی جنبههای دیگر بازی میپردازیم.
خلاصه در دو کلمه؛ رنگارنگ و زیبا
نقد و بررسی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy بر اساس نسخه نسل نهمی این اثر روی ایکس باکس سری ایکس نوشته شده که اگر راستش را بخواهید، خارق العاده است. از همان ثانیههای ابتدایی که سفینه Milano و منطقه قرنطینه را میبینید خیلی سریع به جزئیات و رنگ آمیزی عمیق آن پی خواهید برد. سازندگان این اثر در استودیو Eidos-Montreal به خوبی از روانشناسی رنگها آگاه هستند و موقعیتهای مختلف را با استفاده از طیفهای متنوع پالت دیجیتالی خود پیاده میکنند. اما این حرفهای چه معنایی میدهد؟ اگر بخواهیم صریح در این باره صحبت کنیم، باید بدانید که هر طیف رنگی نشانگر احساسات خاصی است و میتواند در ناخودآگاه مخاطب نهایی تاثیری شگرف بگذارد. برای مثال برای به تصویر کشیدن صحنههای احساسی و تاریک، طیف رنگهای سیاه، طوسی و نقرهای به کار میرود تا بتوانید آن Darkness موجود را در تک تک سلولهای عصبی خود درک کنید.
بازی مورد بحث هم در این زمینه عملکرد خوبی دارد و سعی میکند با تغییر اتمسفر و رنگ محیطها، شما را میان حسهای مختلف مانند خنده، خشم، غم و… جا به جا کند. اما زیباییهای بصری Marvel’s Guardians of the Galaxy در بحث گرافیک هنری محدود نمیشود و به سمت مرزهای گرافیکی فنی هم قدم بر میدارد. این اثر یکی از زیباترین بازیهای نسل نهمی موجود است که میتوانید به تجربه آن بپردازید. از موهای خوش حالت پیتر کوییل گرفته تا سطح قابل باور سیارهها و بافتهایی که انگار زبان در میآورند و با مخاطب خود به مکالمه میپردازند؛ مارولز گاردینز آف د گلکسی در دو کلمه رنگارنگ و زیبا خلاصه میشود.
اما تمامی این جزئیات تحسینانگیز نباید باعث نگاهی عمیقتر به سایر بخشها شود. در میان بافتها و رنگ آمیزیهای فوقالعاده، این بازی در برخی از جنبههای بصری میلنگد و مسیر برادر ناخلف بزرگتر خود را در پیش میگیرد. اولین نکتهای که میتواند زننده ظاهر شود، انیمیشن بیروح چهرهها است. انیمیشن صورت تمامی شخصیتهای بازی به شکلی ابتدایی پیاده شدهاند و قادر به انتقال حس تمام عیار قلب کاراکترها نیستند. در واقع اگر صداگذاری خوب دوبلورهای بازی وجود نداشت، شاید نمیتوانستیم در حین مکالمهها ارتباط خوبی با چهرههای موجود بگیریم و با آنها احساس همدردی، همدلی و ادراک کنیم. البته باید بدانید که چهره شخصیتهای اصلی در طی میان پردهها یا CutSceneها جلوه بهتری دارد و کمی از خشکی مکالمههای معمولی فاصله میگیرد.
انیمیشنها میتوانستند عملکرد بهتری داشته باشند
در این نقطه از نقد و بررسی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy باید اشاره کنیم که ایراد انیمیشنهای این اثر، صرفا به چهره شخصیتها مربوط نمیشود. در حالی که Ragdoll و انیمیشنهای پیتر کوییل با بدن روی فرمش خوب به نظر میرسند، چهار مجنون دیگر سفینه Milano انیمیشنهایی تصنعی و ضعیف دارند. برای درک این موضوع کافی است در حین مبارزات و حل کردن پازلها تمرکز خود را روی درکس، گامورا، راکت و گروت بگذارید تا متوجه فاصله ایشان با مرزهای ایده آل شوید. این موضوع زمانی بیشتر توی ذوق میزند که در تضاد با فلسفههای داستانی قرار میگیرد. در واقع یکی از اهداف اصلی داستان، نشان دادن اهمیت همسان اعضای گروه است که به قول خودشان مانند یم خانواده هستند.
اما اگر این سختگیریها را پشت سر بگذاریم، بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy ایراد فنی و بصری خاص دیگری ندارد و تمام تلاش خود را برای ایجاد حس Immersion به کار میگیرد. حال فرقی نمیکند که این تلاش برای به تصویر کشیدن محیطهای بزرگ و اغراق شده باشد یا نرخ ثابت فریم ریت که حتی در شلوغترین لحظات هم دست از ثبات خود نمیکشد. البته با توجه به گزارشها اگر روی پلی استیشن 4 یا ایکس باکس وان به تجربه بازی بپردازید، ممکن است در لحظههای شلوغتر مبارزات به افت فریم و پایین آمدن سطح کیفی این اثر بر بخورید. اما فارغ از مشکلات ذکر شده، بازی مورد بحث تمام سعی خود را برای درخشیدن به عنوان یک ویدیو گیم مدرن انجام میدهد و از لحاظ گرافیکی و فنی، کیفیت قابل قبولی دارد.
اسلحههای پیتر کوییل، شمشیر گامورا و راکتهای راکت راکون
ورای تمامی جذابیتهای روایی و داستانی، در حال صحبت کردن در مورد یک بازی ویدیویی هستیم و با اعتنا به همین موضوع، نباید عنصر تعامل و گیمپلی را به دست فراموشی بسپریم. بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy به عنوان یک ویدیو گیم خطی که گیمر را در مسیر مشخصی میگذارد، سیستم مبارزه به شدت جذاب و جالبی دارد. اگر بخواهیم کلی به موضوع نگاه کنیم، سیستم مبارزات این اثر در برخی جنبهها مسیر بازی Final Fantasy 15 را در پیش میگیرد. با اینکه شما در طی داستان کنترل پیتر کوییل را به دست میگیرید و با اسلحههای فضایی او شروع به شلیک کردن میکنید، چهار عضو دیگر گروه از اهمیت به شدت بالایی برخوردار هستند و میتوانند سرنوشت مبارزات را عوض کنند.
اسلحههای پیتر کوییل که از پدرش به او ارث رسیده است، مکانیک و عملکرد به شدت جالبی دارد؛ به گونهای که هیچ وقت از شلیک کردن با آن خسته نمیشوید. کوییل از لحاظ میزان مهمات محدودیت خاصی دارد و به همین واسطه، میتواند بدون نگرانی خاصی صورت دشمنان خود را هدف بگیرد. البته که تمامی سیستم مبارزه به تیراندازی خلاصه نمیشود و پیتر هم درست مانند اعضای دیگر گروه، قابلیتها یا Abilityهای مختلفی دارد. این قابلیتها میتوانند جریان مبارزات را تغییر دهند و یک شسکت تمام عیار را به بردی شیرین تبدیل کنند. جالب است بدانید که قابلیت سایر اعضا هم در دستهای شما قرار دارد تا بتوانید به عنوان یک رهبر، شریان پایین آوردن فک تک تک دشمنان را زیر نظر داشته باشید.
در حالی که گیمپلی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy آکنده از ویژگیهای مثبت و بزکهای نمایی-تعاملی مختلف است، در زمره آثار بینقص هم قرار نمیگیرد. در حالی که کلیت ماجرا از جذابیت بالایی برخوردار است، یک سری کمبودها در این میان جان سیستم مبارزات را میگیرند. اولین نکتهای که میتوانیم به آن اشاره کنیم، کمبود تنوع دشمنان و باس فایتها است. در حالی که مالیدن پوزه دشمنان به خاک مزه شیرینی از خون را به تصویر میکشد، تکرار دشمنان و عدم تفاوت شیوه مبارزه آنها تصویر نهایی را کِدِر میکند.
به طور کلی دشمنان بازی نگهبانان کهکشان به دو دسته هیولاها و سربازهای بیگانه (که روی دو پا راه میروند و مانند انسان رفتار میکنند) تقسیم میشود. با وجود تنوع ظاهری نسبی دشمنان، اکثر آنها از باطن یکی هستند که برای کشتنشان، باید مسیر مشابهی را در پیش بگیرید. حال در این میان هیولاها از وضعیت بهتری برخوردار هستند و پس از گذشتن از نیمه داستان، باز هم جذابیتهای خود را دارند. اما متاسفانه نمیتوانیم چنین صفتی را به سربازها تعمیم دهیم و رسما باید آنها را تا باس فایت پایانی «تحمل» کنیم. البته که نباید واژه «تحمل» را با «عذاب آور» اشتباه گرفت؛ چرا که اسلحههای لیزری کوییل و قابلیتهای سایر نگهبانان کهکشان روند سرگرم کننده گیمپلی را ادامه میدهند.
موسیقی در بهترین حالت خود
موسیقی در روند نقد و بررسی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند آدرنالین ترشح شده در بدن مخاطب را افزایش دهد. قطعههای موسیقی این بازی ترکیبی از آثار اورجینال (مربوط به خود بازی) و کلاسیک را تشکیل میدهد که عمدتا در سبک راک و شاخههای مختلف آن قرار میگیرند. موسیقیهای بازی حال و هوای دهه 70-80 میلادی را دارند که میتوانید با گوش سپردن به آنها، به دوران طلایی سبک راک بازگردید. این موزیکها اتمسفری را به وجود میآورند که انگار بیلی آیدول (Billy Idol) و امثال وی قطعات مورد بحث را حدود 40 سال پیش برای این بازی نواختهاند.
البته که در این میان نباید از کیفیت و شایستگی موزیکهای اورجینال بازی هم بگذریم که توسط یک گروه خیالی با نام Star Lord Band ساخته شدهاند. این آثار اورجینال که در شاخه Hard-Rock قرار میگیرند، میتوانند تنش و جنبش لازم را در افکار شما به وجود آورند تا پیتر کوییل را بهتر درک کنید. در واقع این موزیکها یادگاری مادر پیتر هستند و به همین دلیل، قهرمان اصلی داستان علاقه و احترام زیادی برای تک تک آنها قائل است. حتی اگر علاقهای به تجربه این بازی ندارید، بهتر است پلی لیست Marvel’s Guardians of the Galaxy را گوش کنید تا از لذت خالص موسیقی و گیتارهای الکترونیک بهره ببرید.
به طور کلی بازی مورد بحث به عنوان یک ویدیو گیم ابرقهرمانی، از جریان اصلی آثار سوپر هیرویی فاصله میگیرد و با در پیش گرفتن مسیر خاص خود، میتواند بارها لبخند و اشکهای مخاطب را مجبور به آشکار شدن کند. نظر شما در مورد نقد و بررسی بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy چیست؟ آیا شما توانستید با این اثر ارتباط برقرار کنید؟ نظرات خود را با تیم پارسی گیم و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 4 دیدگاهSajjad
سلام نقدتان بسیار خوب بود و تصور کلی از بازی به من داد. من بازی marvel’s spiderman را به تازگی 100 درصد کرده ام و اگر بخواهم به بازی دیگری سوویچ کنم، این بازی میتونه گزینه خوبی باشه؟
ارحام ادبخواه در پاسخ به Sajjad
سلام، بله میتونه بدون شک گزینه خوبی باشه
مسعود روشن
ممنون نقد خوبی بود، به خاطر نقد شما و بیان مزایا و معایب ترقیب شدم تا حتما بازی رو اجرا کنم فقط ایکاش فارسی سازی این بازی هم جزء برنامه هاتون بود چون خیلی از وعده های شما عملی نشده امیدوارم فکری برای فارسی سازی این بازی هم داشته باشید. باز هم ممنون
ارحام ادبخواه در پاسخ به مسعود روشن
ممنون از اینکه مطالعه کردید
و اینکه خب با توجه به شرایط فعلی و پیچیده بودن روند فارسی سازی کمی ساخته این کار