استودیوی CD Projekt RED با ساخت بازی The Witcher 3 شانس یک ماجراجویی فوقالعاده در دنیای بیرحمِ آندژی ساپکوفسکی را برای گیمرها فراهم کرد. در این نقشآفرینی فوقالعاده، کوئستهای متعدد و متفاوتی وجود دارد که پسزمینههای عاشقانه، ماجراجویی، کارآگاهی و ترسناکی دارند. نویسندهی کتابهای ویچر، آقای ساپکوفسکی، برای خلق دنیای ویچر الهام بسیاری از افسانههای محلی لهستان و کشورهای همجوار آن گرفته است. تعداد زیادی از داستانهای فرعی و موجودات دنیای ویچر از دل این افسانهها بیرون آمدهاند. در ادامه ترسناکترین مراحل و کوئستهای بازی Witcher 3 که بر اساس افسانهها خلق شدهاند را معرفی خواهیم کرد.
ترسناکترین مراحل بازی The Witcher 3
طراحان بازی ویچر 3 سعی کردهاند همانند خالق دنیای ویچر، با الهام از دنیای واقعی و افسانههای آن بازی خود را طراحی کنند. بسیاری از مکانها، شخصیتها و اتفاقات درون بازی ریشه در دنیای واقعی دارند که جذابیت آنها را چند برابر میکند. داستانهای ترسناکی که برای کودکان تعریف میشود بخشی از فرهنگ هر جامعهای است؛ اما آندژی ساپکوفسکی و CDPR سعی کردهاند این داستانهای ترسناک را بسیار جدیتر و تاریکتر نمایش دهند. اکثر این افسانهها مربوط به کشور لهستان هستند اما تعدادی از آنها ریشه در فولکلور کشورهای دیگر دارد.
مرحله Possession که بر اساس افسانه Zmora خلق شده است
بدون شک، هیولای Hym یکی از ترسناکترین و خطرناکترین موجودات دنیای ویچر است. این هیولا هماننگ انگل به شخصی میچسپد و از حسرت و افسوس او تغذیه میکند. Hym یکی از هیولاهایی است که تعداد بسیار کمی از ویچرها توانستهاند آن را شکست دهند و در بازی ویچر 3، گرالت میگوید که نحوهی از بین بردن این موجود فقط در حد یک تئوری است و خود او هیچوقت آن را عملی نکرده است. یکی از راههای از بین بردن این موجود فریب دادن او است؛ اما زیرکی Hym فریب دادن او را بسیار دشوار میسازد. راه دیگر آن، گذراندن یک شب در جایی است که این موجود زندگی میکند که در این صورت خطر مرگ میزبان بسیار زیاد است.
این موجود فقط یک بار در مرحلهی Possession بازی ویچر 3 ظاهر میشود. یکی از بزرگان جزیره اسکلیگ (Skillege) بنام Uldaryk بهخاطر مرگ برادرش، Aki خودش را همیشه سرزنش میکند و این موجود ترسناک از این فرصت استفاده میکند تا از افسوسِ اولدریک تغذیه کند. بعد از مدتی Hym به اولدریک دستور میدهد تا به خود آسیب برساند و از آنجایی که اولدریک فکر میکند این دستور خداوند است بدون هیچ بازپرسی آن را انجام میدهد.
منبع الهام این هیولای خطرناک، یک موجود افسانهای بنام Zmora است که در افسانهشناسی اسلاوی با نام «شیطان کابوسها» شناخته میشود. همانند Hym، این موجود نیز در تاریکی و سایه زندگی میکند. از طرف شب به خواب قربانی میرود و بدترین ترس او را در خواب نشانش میدهد تا از انرژی ترس او تغذیه کند. در افسانهشناسی اسلاوی آمده است که این موجودات میتوانند شکل خود را تغییر دهند که شناسایی آنها را دشوارتر میکند.
مرحله Whatsoever A Man Soweth که بر اساس افسانهی Pan Tradowski
جای شک نیست که دو بستهالحاقی بازی ویچر 3، چیز کمی از بازی اصلی ندارند. هرکدام داستان و شخصیتهای فوقالعادهای را معرفی میکنند که تحسین برانگیز است. یکی از این دیالسیها Hearts of Stone نام دارد که در آن شخصی بنام Olgeird von Everec در مقابل ثروت، عشق و فناناپذیری، روح خود را به Gaunter O’Dimm یا تاجر آیینهها میفروشد. افسانهی فروختن روح خود به شیطان بخاطر بهدست آوردن ثروت یا زندگی جاودان یکی از رایجترین افسانههای محلی است که نسخهی لهستانی آن تفاوت اندکی دارد.
برای اینکه تاجر آیینهها روح اُلگرید را صاحب شود، در قدم اول باید 3 آرزو او را برآورده کند. الگرید از او سه آرزویی میخواهد که تقریباً همهی آنها غیر ممکن است؛ اما گانتر اودیم زرنگتر از این حرفها است. با استفاده دقیق از کلمات و جملاتی که بیان میکند، گرالت و الگرید را در دام خود میاندازد.
این داستان شباهت بسیاری با افسانهی اسلاوی Pan Tradowski دارد. پن ترادوفسکی یک جادوگر است که برای بهدست آوردن قدرت جادویی و خرد بیشتر با شیطان یک معامله انجام میدهد. همانند الگرید، ترادوفسکی نیز قبل از اینکه روحش را به شیطان تقدیم کند یک شرط بسیار سخت میگذارد. ترادوفسکی به شیطان میگویید که او فقط در رُم میتواند روح او را بهدست بیاورید. ترادوفسکی که هیچگاه قصد سفر به شهر رُم را نداشت، فکر میکرد از دست شیطان راحت شده است؛ اما زمانیکه ناآگاهانه وارد یک میخانه بنام «رُم» میشود، شیطان روح او را بهدست میاورد.
مرحله A Towerful of Mice که بر اساس داستان شهزاده پوپیل دوم طراحی شده است
یکی از ترسناکترین مراحل بازی ویچر 3، A Towerful of Mice است. در این کوئست دوست قدیمی گرالت، کیرا میتز از او میخواهد تا به جزیره Fyke Isle برود و طلسمی که بر جزیره چیره شده است را ازبین ببرد. در این منطقه بجز یک برج بسیار بلند دیگر چیزی دیده نمیشود که خود بهتنهایی بسیار ترسناک است.
اولین چیزی که هنگام ورود به این برج متوجه آن خواهید شد، موشهای بسیاری است که در این برج زندگی میکنند. کیرا میتز توضیح میدهد که در این برج یک جادوگر روی موشها آزمایش انجام داده است که پس از مدتی آنها اشتباهاً آزاد میشوند. پس از گشتن در محیط با روح دختر جوانی بنام آنابِل روبهرو میشوید که سرگذشت این برج مخوف را برای گرالت تعریف میکند. روح این دختر میگوید که برای فرار از دست دشمنان به این برج پناه بردهاند. پس اینکه دشمنان آنها وارد برج شدند او یک معجون خوابآور سنگین استفاده کرد تا وانمود کند مرده است؛ اما وقتی بیدار میشود قادر به تکان دادن بدن خود نیست و متوجه میشود موشهای گرسنه او را زندهزنده خوردهاند.
این داستان بر اساس افسانهی شهزاده پوپیل دوم (Popiel II) خلق شده است. شهزاده پوپیل یک شخص سنگدل بوده که برای بهدست آوردن تخت پادشاهی، تمام خانوادهی خود را میکشد. پس از رسیدن به تخت پادشاهی، هیچ خدمتی به مردم خود انجام نمیدهد. بالاخره بعد از مدتی مردم علیه او قیام میکنند که در نتیجهی آن شهزاد پوپیل دوم با همسرش به یک برج پناه میبرد. پوپیل دوم و همسرش که از خشم مردم فرار کرده بودند، نتوانستند از موشهای برج فرار کنند که در نهایت موشها او و همسرش را زندهزنده خوردند.
مرحله Ladies of The Wood که با الهام از داستان Baba Yaga خلق شده است
Ladies of the Wood قطعاً یکی از منفورترین شخصیتهای دنیای ویچر 3 است. سه جادوگر بدقواره که با فریب دادن مردم و به اسارت گرفتن آنها احساس قدرت میکنند و برای رسیدن به اهداف خود هرکاری میکنند؛ حتی اگر این کار نگهداشتن و قربانی کردن کودکان باشد. این موجودات که در دنیای ویچر 3 با نام کرونها شناخته میشود، پس از اینکه سعی میکنند سیری، دخترخواندهی گرالت را به دست دشمنان او بسپارند، به یکی از دشمنان اصلی گرالت تبدیل میشود.
بابا یاگا در افسانهشناسی اسلاوی نام یک جادوگر پیر و زشت است که در یک کلبهی متحرک زندگی میکند؛ این کلبه به وسیلهی یک جفت پای مرغ حرکت میکند. برخلاف دیگر هیولاهای عجیبوغریب، بابا یاگا شخصیت خاکستری دارد. در بعضی از داستانها، بابا یاگا بسیار مهربان و خوشقلب است؛ اما در یک سری قصههای دیگر، این شخصیت مرموز و بسیار شرور تعریف شده و حتی در بعضی از آنها ذکر شده که برای تغذیه، از گوشت اطفال استفاده میکند.
مرحله Family Matters که بر اساس افسانهی The Mayling بهوجود آمده است
بدون شک کوئست Family Matters و حوادث پیرامون Bloody Baron و خانوادهاش یکی از بهترین و غمانگیزترین داستانهای فرعی دنیای Witcher 3 است. کوئستی که در بهترین حالت خود یک تراژدی بهتمام معنا است. یکی از ترسناکترین و دردناکترین بخشهای این کوئست مربوط به موجودی بنام باچلینگ (Botchling) میشود.
باچلینگها در اثر بهدنیا آمدن قبل از موعد یک نوزاد که مراسم تدفین کاملی نداشته باشد، به وجود میآیند. برای از بین بردن این طلسم فقط یک راه وجود دارد. این راهکار، تبدیل کردن باچلینگ به لوبرکین (Lubberkin) است. برای انجام این کار پدر یا مادر فرزند باید او را بهخاک بسپارد و برای او نامی انتخاب کند. پس از آن جسم باچلینگ ازبین میرود و روح او به دنیای بعدی سفر میکند.
در افسانهشناسی اسکاندیناوی موجودی مشابه به باچلینگها وجود دارد که با نام Myling شناخته میشود. سرگذشت میلینگها بسیار دردناکتر از باچلینگها است. بر طبق افسانهشناسی اسکاندیناوی، کودکی که توسط مادرش کشته شود و مراسم تدفین مناسبی نداشته باشد، تبدیل به یک میلینگ میشود. میلینگها افرادی که بهتنهایی پرسه میزنند را هدف قرار میدهد و بهپشت آنها سوار میشود و از طعمهی خود میخواهند تا آنها را در قبرستانی دفن کند. در صورتی که نتوانند این کار را بهدرستی انجام بدهند، خواهند مرد.
مرحله Lord of Undvik که با الهام از ادیسه هومر خلق شده است
پس از سفر گرالت به جزیرهی اسکلیگ، دوست قدیمی او، کراخ، درخواست میکند تا پسر بزرگش، یالمار (Hjalmar) را در سفری پیشرویش همراهی کند. پس از مرگ پادشاه اسکلیگ، بزرگان هر قوم جمع شدهاند تا پادشاه یا ملکه بعدی جزیره را انتخاب کنند و یالمار یکی از کاندیدها است. یالمار برای ثابت کردن قدرت و عظمت خود به دیگران عاظم ادیسهای شده تا غول افسانهای را بکشد.
پس از جستجوهای بسیار، گرالت یالمار را درحالیکه تمام همرزمان او کشته شدهاند پیدا میکند. یالمار به کمک گرگ سفید، این غول افسانهای را شکست میدهد که در نتیجهی آن لقب یالمارِ غولکش را کسب میکند. سفر یالمار شباهت بسیار به ماجراجویی ادیسئوس یا اولیس دارد. هر دوی آنها شانس بالایی در زنده ماندن دارند، درحالیکه همرزمان آنها با سرنوشت شومی مواجه میشوند. در بخشی از این مرحله، یالمار اشاره میکند که برای سالم ماندن گوشهایش، از موم استفاده کرده است که اشاره مستقیمی به ادیسئوس است.
مرحله The Phantom of Eldberg که بر اساس افسانه Keres بهمیان آمده است
یکی از بزرگان جزیره اسکلیگ از گرالت تقاضا میکند تا سری به جزیره Eldberg بزند و به مشکل پیشآمده در آنجا رسیدگی کند. بعد از اینکه گرالت وارد این جزیره میشود، متوجه مه غیرطبیعی حاکم بر جزیره میشود. معمولاً این گونه مه غلیظ در اثر یک طلسم به میان میآید و گرالت در اولین نظر متوجه این موضوع میشود.
بعد از اینکه گرالت مسئول فانوس دریایی این جزیره را پیدا میکند متوجه میشود که مسئول طلسم حاکم بر این جزیره یک شبح قدرتمند بهنام Penitent است. این نوع ارواح در اثر مرتکب شدن جنایت یا گناه بزرگ ظاهر میشوند و جزیره را طلسم میکنند. بعد از گشتن در فانوس دریایی، گرالت متوجه میشود که سرایدار این فانوس عمداً باعث غرق شدن کشتیها میشود تا بعداً از اجناس باقیماندهی آن استفاده کند.
در افسانهشناسی یونان، موجودات Keres شباهت اجتنابناپذیری با شبح Penitent دارد. این موجودات ترسناک، دختران نیکس (Nyx)، الهه شب هستند. بر طبق افسانهشناسی یونان، کِرسها فقط در مکانهای پیدا میشوند که میزان خشونت و مرگ آن بسیار باشد. برخلاف شبح Penitent، کِرسها قادر به صدمه زدن به دیگر موجودات نیستند؛ اما پس از مردن افراد، از جسد آنها تغذیه میکنند.
مرلحه پایانی و آنتاگونیست اصلی بازی که بر اساس شخصیت افسانوی کوشچی خلق شده است
آنتاگونیست اصلی بازی ویچر 3 شخصی بنام اردین از رگهی Aen Elle نژاد الفها است که رهبری Wild Hunt را برعهده دارد. این الف قدرتمند برای نجات نژاد خود از طوفان White Frost بهدنبال سیری است. در آخرین کوئست بازی، گرالت و سیری باید با Wild Hunt روبهرو شوند و با کمک دوستان خود آنها را شکست بدهند.
در داستان ویچر 3، شخصیت اردین بسیار قدرتمند و تقریباً شکستناپذیر توصیف میشود. برای شکست دادن او، گرالت از تمام دوستان و حتی دشمنان خود کمک میخواهد تا علیه دشمن مشترکشان مبارزه کنند. گرالت که آشنایی قبلی با اردین دارد، چندین بار به این موضوع اشاره میکند که حتی او اطمینان ندارد که قادر به کشتن اردین باشد.
کوشچیِ نامیرا یکی از قویترین موجودات افسانهشناسی روس محسوب میشود. همانند اردین، کوشچی نیز تشنهی قدرت است و چیزی که او را خطرناکتر از اردین میسازد، فناناپذیری او است. در بسیاری از افسانههای روسی آمده که کوشچی نامیرا برای لذت بردن و نشان دادن قدرت خود، معشوقهی قهرمان را میدزدید. کوشچی برای تبدیل شدن به یک موجود فناناپذیر، روح خود را درون یک تخم مرغ نگه داشته است تا شخصی قادر به از بین بردن آن نباشد.
بازی ویچر 3 دنیای غنی دارد و تعداد زیادی از شخصیتها و مراحل بازی با الهام از داستان یا افسانهی محلی خلق شده است. در این مطلب سعی کردیم ترسناکترین آنها را با نسخهی افسانهای آن برایتان معرفی کنیم. بهنظر شما کدام یک از این کوئستها ترسناکتر است؟ منبع الهام کدام یک از مراحل بیشتر برایتان جذاب بود؟ در بخش کامنتها برایمان بنویسید.
منبع: Thegamer
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 6 دیدگاهبهراد
من گاد اف وار رگناروک رو توی دو روز تموم کردم اما ویچر ۳ ۵ روزه نتونستم ماموریت جونیور رو بدونه فیلد خوردن تموم کنم وقتی یه ماموریت فیلد میخوره دیگه ادامه نمیدم برمیگردم به یکی دو تا سیو قبل تر بعضی وقتی هم مجبور میشم برگردم به چندین سیو قبل تر که تصمیم های درستی بگیرم سرویس شدم ولی حال میده بازیش، دو سال بود خریده بودم اما بازی نمیکردم از همون قسمت اول بازی که میاد سراغ گریفین که بازی کردم خوشم نیومد اما یک روز که نت قطع بود ناچاری نشستم بازی کردم و دیدم خیلی گیم پلی خوبی داره و اشتباه بزرگی کرده بودم که بازی نمیکردم
Arashh760
بازی ویچر ۳ یکی از زیباترین گیم هایی بود که بازی کردم و از گشت و گذار در دنیای افسانه ای ، مبارزات نفس گیر با باس ها، مناظر بسیار چشم نواز و گیم پلی بسیار جذاب اون واقعا لذت بردم. بنظر من مرحله possession عالی بود. در کل ویچر ۳ ارزش چند بار بازی رو داره و مطمئن باشید هربار چیزهای جدیدی رو کشف خواهید کرد. پیروز باشید ?
amirrrrr
سلام. لطفا ویچر 3 رو زیرنویس کنید
makan_art
ممنون خیلی زیبا بود.
چندبار هم ویچر3 رو بازی کنین و تموم کنین بازم شروع دوباره ش لذت وصف نشدنی داره
سید مسعود کاظمی در پاسخ به makan_art
یکی از دلایلی که بازی ویچر 3 رو جاویدانه میکنه همین جادو است که گیمر را بعد از چند وقت دوباره ترغیب به تجربهی دوباره بازی میکنه.
milad
مطلب جالبی بود یادآور خاطرات شیرین دنیای عظیم و غنی ویچر ۳