سریال The Last of Us
یحیی رحیمی

چرا سریال Last of Us در قد و قواره بازی اصلی نبود؟

یحیی رحیمی 29 اسفند 1401 3 دیدگاه
1,203 بازدید

بازی The Last of Us نه‌تنها یکی از بهترین بازی‌های تاریخ به شما می‌رود، بلکه یکی از بهترین اقتباس‌ها نیز از آن ساخته شد. پرواز از پیکسل به تصویر و آداپته کردن محتوا برای یک سریال تلویزیونی چند قسمتی توسط کریگ مازین و نیل دراکمن، اتفاقاتی بود که در طی چند ماه اخیر گل کرد. سریال لست آو آس با بازیگران ماهری مانند پدرو پاسکال و بلا رمزی توانست به یک موفقیت تمام‌عیار تبدیل شود. منتقدان عاشق آن شدند و طرفداران نیز هر قسمت با هیجان بیشتری پای سریال نشستند. در نهایت آنچه سریال The Last of Us را نسبت به بازی اصلی در جایگاهی پایین‌تر قرار می‌دهد، نه داستان، نه شخصیت‌ها و نه جلوه‌های بصری بود. آنچه این سریال از آن بویی نبرده بود، گیم‌پلی معرکه بازی بود. در این مطلب به این نکته می‌پردازم که چرا سریال لست آو آس در قد و قواره بازی اصلی ظاهر نشد و همان بازی اصلی برای طرفداران ویدیوگیم، جایگاه باارزش‌تری دارد.

بازی The Last of Us را گاهی یک فیلم تعاملی می‌مانند، اما جادوی ناتی‌داگ باعث شده تا فاصله بین دو کات‌سین با گیم‌پلی یا یک روند مهیج و نفس‌گیر پر شود. دیالوگ‌ها به‌خوبی در روند بازی می‌گنجند و درحالی‌که جوئل و الی در شهرهای پساآخرالزمانی به‌پیش می‌روند، مکالمه‌های پویایی رخ می‌دهند. گفتگوها لحظاتی مهم برای رشد شخصیت‌ها هستند و این روند تنها در کات‌سین‌ها رخ نمی‌دهد. بارها در بازی می‌بینیم که توجه الی و جوئل به شخصیت‌ها و بازگویی اتفاقات گذشته، چه اندازه درک ما از آن‌ها را افزایش می‌دهد. لست آو آس بدون گیم‌پلی به‌مثابه خانه‌ای بدون اساس و پایه می‌ماند.

اقتباس شبکه HBO اکثر بخش‌های مربوط به گیم‌پلی را حذف می‌کند. شخصاً توجه ویژه به روایت را تحسین می‌کنم، اما انگار این سریال از خلاصه کات‌سین‌های بازی در یوتیوب اقتباس شده است و انگار که هیچ‌گاه گیم‌پلی وجود نداشته است. کریگ مازین به این مسئله افتخار می‌کند. او به بلا رمزی توصیه کرده که بازی را تجربه نکند. زیرا که نیازی به درک روند بازی نیست. به ندرت در سریال آن خیزش‌های مخفیانه را می‌بینم، آن پنهان شدن در مکان‌های امن و البته مهم‌تر از همه، قدم زدن و کاوش در دنیای اطراف. تنها قسمت دوم که توسط دراکمن کارگردانی شد، شامل چنین حالت‌هایی بود. جایی که جوئل، الی و تس در اطراف بوستون پیش می‌روند و در حین صحبت کردن، کاراکتر آن‌ها در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. اینکه می‌خواهید این شخصیت‌ها که در بازی همراه آن‌ها بودید را بهتر بشناسید.

مقایسه سریال Last of Us با بازی لست آو آس

مشکل کلاسیک اقتباس از بازی The Last of Us

ادامه سریال The Last of Us آن تعادل ممکن را از دست می‌دهد و هنگامی‌که بازی را تجربه می‌کنید، می‌بینید که بخش‌های ابتدایی در اقتباس غایب هستند. در بازی، لحظه غم‌انگیز مرگ سارا، دختر جوئل کات می‌خورد و بازی‌کننده به یک‌باره با واقعیت جهان بازی برخورد می‌کند. ما با زندگی او آشنا می‌شویم و اینکه او چه مهارتی به‌عنوان یک قاتل دارد. لحظات ابتدایی به ما پدری سخت‌کوش را نشان می‌دهد، اما لحظه‌ای دیگر با واقعیت وجودی او آشنا می‌شویم، یک ماشین کشتار خونسرد. تنها او نیست که ماشه را می‌چکاند، شما هم بخشی از ماجرای قتل هستید. اما هنگامی‌که شما جوئل را کنترل می‌کنید و دشمنان را می‌کشید و در فضای بازی پیش می‌روید، شخصیت او را بهتر می‌شناسید و در حالی که کنترلر در دستان شما قرار دارد، می‌توانید فرایند شکل‌گیری کاراکتر او را کنترل کنید.

سریال لست آو آس سعی می‌کند تا از گیم‌پلی فرار کند. نه‌تنها مضمون اصلی داستان که در مورد خشونت است را تغییر می‌دهد، بلکه یک جوئل دیگر می‌آفریند. رشد شخصیت او تماماً به دیالوگ‌ ختم می‌شود، به‌جای اینکه یک شخصیت جلوی چشم ما شکل بگیرد و رشد کند. سریال آن لحظه‌های شکل‌گیری رابطه میان جوئل و الی در روند بازی را نادیده می‌گیرد و به تغییرات آنی شخصیت رو می‌آورد. جایی که جوئل اجیرشده و خودخواه قسمت دوم و سوم به‌یک‌باره در قسمت چهارم به جوک‌های الی می‌خندد. به‌جای آنکه الی شاهد خشونت بی حد و حساب جوئل باشد، می‌بینیم که دشمنان به او غلبه می‌کنند و او نمی‌تواند چندان خوب از خود دفاع کنند. در نهایت این برای فصل دوم مسئله‌ساز خواهد شد. چطور جوئل آرام و لطیف قرار است، نطفه خشونت را در الی بکارد؟

سریال The Last of Us مشکل اساسی اقتباس از بازی‌های ویدیویی را بار دیگر زنده کرد. تبدیل مکانیک‌های بازی به تصویر. برای نمونه مرگ در بازی‌ها اهمیت زیادی دارند و اقتباس آن در فیلم و سریال عملاً غیرممکن است. بسیاری از بازی‌ها دارای ساختار مرگ، زنده شدن، پیشرفت، مرگ و زنده شدن هستند. در واقع بازی‌ها سعی می‌کنند تا همانند یک معلم به شما بیاموزند. اینکه فکر کنیم بازی و سریال تنها به این دلیل که هر دو به روایت داستان می‌پردازند، پس در یک بعد و یک دسته قرار می‌گیرند، مشکل‌ساز شده است. افراد زیادی در طی سال‌های اخیر سعی کرده‌اند تا ماهیت بازی را به فیلم و سریال محدود کنند. شاهکار بازی لست آو آس در آن است که هر چه بیشتر به نجات الی و جوئل اهمیت می‌دهیم، روند بازی برایمان اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. طوری که صحنه مرگ هرکدام از این دو برایمان دردناک است و نمی‌خواهیم که در وسط جنگ با کلیکرها کشته شویم. این چرخه گیم‌پلی است که لست آو آس را می‌سازد و این‌طور نیست که بخواهیم از نقطه الف پی‌رنگ به نقطه ب یا پ برسیم.

مقایسه سریال Last of Us با بازی لست آو آس

مقایسه سریال Last of Us با بازی اصلی

هنگامی‌که دیدم دراکمن و مازین بیشتر به آنچه به سریال اضافه کرده‌اند علاقه داشتند تا محتوای اصلی بازی از آن‌ها ناامید شدم. دو قسمت مهم در سریال بود که شاهد شخصیت‌پردازی بهتری بودیم و اینکه رابطه میان شخصیت‌ها در ذهن مخاطب بهتر شکل گرفت. این اتفاق می‌توانست در تمامی قسمت‌ها رخ دهد. روند رشد شخصیت‌ها در بازی اصلی، کیفیت منحصر به فردی دارد. البته در نهایت به پایان داستان می‌رسیم. پایان بازی The Last of Us یکی از مشهورترین و مهم‌ترین صحنه‌های بازی از سال 2013 تابه‌حال است. اینکه به شما می‌فهماند که انتخاب شخصیت‌ها مربوط به خودشان است و شما در این بخش نقشی ندارید. نه جوئل و نه شما یک فرد اخلاق‌مدار نیستید.

بازی لست آو آس به آن تنش و شکافی میان «شما» که بازی را تجربه می‌کنید و همچنین «شما» به‌صورت یک فرد که شخصیت را زندگی می‌کنید، بستگی دارد. هنگامی‌که جوئل (شما) یک بیمارستان پر از دکترها و افراد متخصص را قربانی می‌کنید تا کودکی را نجات دهید که مانند دختر شما می‌ماند، شما هم یک نظاره‌گر بی‌گناه هستید و هم‌زمان شریک جرم. طوری که آزادی عمل بازی‌کننده و فرد را از لحاظ اخلاقی در هم می‌تند و این مسئله دقیقاً مخصوص مدیوم بازی‌های ویدیویی است. جایی که دیگر شما یک تماشاگر و نظاره‌گر نیستید و بلکه هم‌زمان در اعمال جوئل شریک هستید. می‌توانید هر آن که لازم است بازی را متوقف کنید، اما چرا این کار را نمی‌کنید؟

تمام فصل به انتظار آن گلوله نقره‌ای، همان جنبل و جادویی می‌گشتم که دراکمن و مازین برای تبدیل کردن پایان سریال به یکی از بهترین لحظات تاریخ تلویزیون در اختیار داشتند. آن‌ها تا حدی توانستند این کار را انجام دهند. پاسکال و رمزی از پس بازنمایی آن شخصیت‌ها برآمده‌اند و البته کارگردانی علی عباسی نیز باعث شد تا احساسات مخاطب به‌خوبی برانگیخته شود. مهم‌ترین نکته آن بود که جوئل پس از کشتار بیمارستان و یک سکانس تراژیک، خشمگین نبود، بلکه حزن و اندوه در او دیده می‌شد. در نهایت سریال لست آو آس از لحاظ بصری، کارگردانی و داستانی بی‌نظیر بود و برای فردی که تابه‌حال بازی را تجربه نکرده و علاقه‌ای هم به بازی‌های ویدیویی ندارد، رولر کوستری از احساسات متفاوت بود. اما در نهایت دراکمن و مازین موفق به گسترش بازی و تبدیل آن به اثری که طرفداران بازی آن را شاهکار بنامند نبود. هر لحظه از سریال با بازی مقایسه شد و اگرچه تیم سازنده تمام تلاش خود را برای خلق سریال انجام داد، اما بازی اصلی همچنان در جایگاه اول قرار می‌گیرد و مشکل اقتباس از گیم‌پلی حل نشد و همچنان سر جای خود ماند. نظر شما چیست؟

Youtube Par30Game

مطالب مرتبط

arongroups

دیدگاه کاربران

تعداد دیدگاه کاربران: 3 دیدگاه
  • Avatar

    ardi

    مهمان

    اتفاقا تمام هاردکور فن ها رو راضی نگه داشته.
    من خودم هاردکور فنه لست هستم. و به نظرم بهترین اقتباس ممکن بود.
    این بیشتر نظر شخصی نویسنده بود تا نظر جنرال

    پاسخ دهید
  • Avatar

    Fatima

    مهمان

    به نکته ی خیلی خوبی توجه کردین. واقعا سریال خوبی بود اما خیلی جا داشت که بهتر از این بشه. رابطه ی جول و الی تو سریال هم دوست داشتنیه اما میتونستن این رابطه رو بیشتر گسترش بدن که متاسفانه به خاطر تایم و قسمت های کم سریال همه چیز یکم سریع اتفاق افتاد. امیدوارم این مشکلات رو تو فصل دوم حل کنن و فصل دو بهتر از فصل اول عمل کنه. ممنون بابت مقاله خوبتون

    پاسخ دهید
  • Avatar

    گیمر

    مهمان

    مخالفم اتفاقن داستان سریال خیلی جذاب و هیجانی تر از داستان گیمش بود ، بازیگرا نقششون رو بهترین نحو انجام دادن فقط چهرشون اصلا شبیه به گیمش نیست غیره اون سریال خوبی بود ، بازیگر نقش الی غیره چهرش که خوب نیست نقششو عالی بازی کرد .

    پاسخ دهید