برای سپری کردن تعطیلات گرم تابستانی، قطعا نمیتوان به چند بازی آنلاین و چندنفره اکتفا کرد و میان تجربههای این بازیها همراه با دوستان و بالا بردن رنک و مدال خودتان، بهتر است کمی به تجربه بازیهایی از سبکهای دیگر هم بپردازید؛ خصوصا بازیهای داستانمحور که میتواند ساعات بسیار سرگرمکنندهای را برای شما رقم بزند. در بین بازیهای داستانمحور، قطعا باید توجه ویژهای به بازی های نقشآفرینی داشت که با تجربه آنها میتوانید ساعات طولانیتری را نسبت به دیگر سبکهای موجود در بازیهای ویدیویی، خود را سرگرم کنید. در این مقاله به معرفی 15 بازی نقشآفرینی برای تجربه در این تابستان داغ میپردازیم.
بهترین بازی های نقش آفرینی
The Elder Scrolls V: Skyrim
ده سال از انتشار آخرین قسمت «کتیبه بزرگان» گذشته، اما کماکان این بازی را میتوان یکی از بهترین تجربههای موجود در بین بازیهای ویدیویی قلمداد کرد. بازی که با پیادهسازی مناسب المانهای نقشآفرینی کلاسیک موفق به ایجاد تجربهای بسیار متفاوت نسبت به قسمتهای قبلی خود فرنچایز و در بین دیگر بازیهای همسبک خودش شد. این بازی توسط استودیوی Bethesda Softworks ساخته شده و توسط بتزدا منتشر شده؛ حالا با خریداری شدن بتزدا و تمام فرنچایزهایش توسط مایکروسافت و اضافه شدن این عناوین به سرویس گیم پس، تجربه این بازی بیش از پیش برای تجربه کردن توسط پلیرهای اکس باکس راحتتر شده است.
بازی The Elder Scrolls V در سرزمین اسکایریم رقم میخورد که جنگ بین ایمپریالها و استورمکلوکها به اوج خود رسیده اما در میان این جنگ، سرزمین اسکایریم درگیر جنگ با جبهه سومی میشود که بدون هیچ رحمی شروع به قلع و قمع این سرزمین و افراد داخلش میکند. اژدهایان باستانی اسکایریم بازگشتهاند تا نسل بشریت را از بین ببرد. شما در نقش دوواکین یا همان اژدهازاده که خون اژدها در رگهایتان جاریست، تنها کسی هستید که میتوانید در جبهه علیه اژدهایان بجنگید و آنها را شکست دهید اما برای انجام این مهم، مسافت خیلی طولانی را در بازی باید طی کنید.
گیمپلی این بازی در کنار داستان اصلی و فرعی چیزی حدود ۱۲۰ ساعت به طول میانجامد و در کنار آن، اضافه شدن محتویات قابل دانلود به آن، چیزی حدود ۱۰۰ ساعت ارزش تجربه را به آن اضافه میکند. وجود داستانهای فرعی جذاب، محیطی بزرگ و البته خطرآفرین و آیتمهای متفاوت در بازی به راحتی کاری میکند که گذر زمان در طول تجربه این بازی را احساس نکنید. به لطف صیقل دادن به بافتهای گرافیکی در نسخههای جدیدتر از این بازی، میتوانید تجربه نزدیکی به بازیهای نسل جدید هم داشته باشید. لازم به ذکر است که هماکنون بتزدا در حال ساخت قسمت جدید از این فرنچایز است، پس بهتر است با تجربه قسمت پنجم از سری The Elder Scrolls، خود را برای ادامه این فرنچایز آماده کنید.
Fallout: New Vegas
این موضوع بر کسی پوشیده نیست که بتزدا علاقه زیادی به انتشار بازیهای نقشآفرینی دارد و این موضوع عجیب نیست که بعد از معرفی یکی از بازیهای بتزدا، سراغ یک بازی دیگر از این ناشر موفق برویم. اما Fallout: New Vegas تفاوت مشخصی با دیگر از قسمتهای این مجموعه دارد. این بازی توسط استودیوی Obsidian Entertainment ساخته شده که در کارنامه کاری خود بازیهایی همچون Pillars of Eternity را دارند. این اولین باری بود که تاد هاوارد و تیمش روی پروژهای با نام Fallout کار نمیکردند و طرفداران قدیمی این سری از بابت خروجی نهایی این بازی نگرانیهایی داشتند که بعد از انتشار New Vegas، خیلیها متوجه شدند که شاید با بهترین قسمت از این فرنچایز رو به رو هستند.
داستان بازی حدود چهار سال بعد از رویدادهای قسمت سوم بازی یعنی Fallout 3 اتفاق میافتد که چیزی حدود ۲4۰ سال از انفجار بمب اتم و جنگ سال ۲۰۷۷ گذشته است. داستان راجع به بستهرسانی است که حین رساندن بستهای به «وگاس جدید» که اسم جدید شهر بزرگ «لاس وگاس» در آمریکا است درگیر حمله ناگهانی میشود که بسته را از او دزدیده و او را زخمی رها میکنند تا بمیرد. ویژگی خارقالعاده این بازی ستینگ کلی داستان بازی است که پلیر را با چهار پایانبندی مختلف همراه میکند. با توجه به تصمیماتی که در طول بازی میگیرید، بازی یک پایان برای شما در نظر میگیرد و با این که خیلی از بازیهای نقشآفرینی قول یک بازی تمام تعاملی را میدهند که تک تک انتخابهایی که در طول بازی میگیرید به کمک شما میآیند، اما این بازی حتی بیش از یک دهه از انتشارش هم به قول خود به خوبی عمل میکند و پلیر را با یک ماجراجویی خارقالعاده همراه میکند.
از آن زمان تا به امروز استودیوی Obsidian Entertainment چند بازی دیگر در سبک نقشآفرینی ساخت که هرکدام موفقیت جهانی چه از لحاظ فروش و چه از لحاظ دریافت نمرات قابل قبول از رسانهها داشتند اما حالا این استودیو در حال ساخت بازی The Outer Worlds 2 به صورت انحصاری برای مایکروسافت است. با توجه به این که فرنچایز Fallout هم توسط مایکروسافت خریداری شده، دور از انتظار نیست که در سالهای آینده شاهد انتشار قسمت دوم این بازی برای پلتفرمهای اکس باکس باشیم. پس چه زمانی از تابستان امسال بهتر که به سراغ برهوت وگاس بروید.
Demon’s Souls Remake
استودیوی From Software علاوه بر این که طی چند سال اخیر یکی از انقلابیترین سری بازیهای ویدیویی تاریخ یعنی سری Souls را به صنعت بازیهای ویدیویی پیشکش کرد، خودش را به عنوان یکی از طلایهدارهای فعال صنعت بازیهای ویدیویی به چشم جهان نشان داد. سری دارک سولز را شاید بتوان محبوبترین و موفقترین فرنچایز این استودیو نامید که بازتعریفی به سبک نقشآفرینی کلاسیک بخشید و در کنار آن با اضافه کردن المانهای جدید که امروزه در خیلی از بازیهای محبوب با نام سبک «سولز» از آن استفاده میکنند، یک فرنچایز خارقالعاده را برای عاشقان سبک نقشآفرینی خلق کرد.
اما Demon’s Souls شروع کننده سری سولز بود که به صورت انحصاری برای PS3 منتشر شد و از همان ابتدا توجهها را به سمت خود جلب کرد. یکی از دلایل مهمی که باعث شد تا این بازی بتواند نامی را در میان بازیهای دیگر پیدا کند، سختی غیرقابل هضم آن بود و خیلی از گیمرها بعد از تجربه چند ساعت ابتدایی این بازی، هیچ تلاشی برای خاتمه دادن به تجربه این بازی نمیکردند و به نوعی سختی این بازی برای آنها غیرقابل تحمل بود. کارگردان و نویسنده این بازی یعنی هیدتاکا میازاکی مانند استودیوهای دیگر به خصوص استودیوهای ژاپنی عمل نمیکرد که پلیرها را در داستانی خطی قرار بدهند و به معنای واقعی کلمه معنای سندباکس و استاندارد داستان Loreمحور را به صنعت بازیهای ویدیویی نشان داد. شاید تازگی همین ماجرا برای گیمرها موضوع عجیبی بود و باعث شد که خیلیها از آن ابتدا به سراغ Demon’s Souls نروند.
اما بعد از تغییر نام این سری و به نوعی ریبوت معنوی آن به Dark Souls، سری سولز به محبوبیت خیلی بیشتری نسبت به قبل رسیده بود و پلیرها تقریبا با سبک و سیاق بازیسازی فرام سافتور آشنا بودند و توانستند ارتباط بهتری با این بازی بگیرند. این بازی با ماهیت ضدپوپولار بودنش، توانست محبوبیت نسبیتری نسبت به Demon’s Souls پیدا کند و حتی چند جایزه مختلف به عنوان بهترین بازی سال دریافت کند. پس از گذشت چندین سال و ساخته شدن بازیهای دیگر این استودیو مثل دنبالههای دارک سولز، بلادبورن و سکیرو، در مراسم معرفی بازیهای لانچ PS5، سونی و فرام سافتور اعلام کردند که بازسازی از Demon’s Souls به صورت انحصاری برای پلیاستیشن منتشر خواهد شد.
حال گیمرهای نسل جدید هم میتوانستند این بازی را با شکل و شمایل بهتری تجربه کنند؛ کسانی که این بازی را هنگام عرضه اولیه تجربه کردند، به خاطر دارند که این بازی از باگ و گلیچهای زیادی رنج میبرد که حالا به لطف موتور جدید، این مشکلات یکی پس از دیگری برطرف شده بود. پس اگر دوست دارید که یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی را با طعم نسل نهم تجربه کنید، سعی کنید حتما در این تابستان داغ Demon’s Souls Remake را تجربه کنید.
The Witcher 3: Wild Hunt
استودیوی لهستانی CD Projekt Red، از همان ابتدا محبوبیت حال حاضر خود را نداشت؛ البته انتشار پر از مشکل و حاشیه Cyberpunk 2077 کمی از محبوبیت آنها کاست اما این استودیو در زمان عرضه The Witcher 3: Wild Hunt هم چنین مشکلاتی اما در قیاس کوچکتری داشت و در اوج محبوبیت خود غوطهور بود. بازی The Witcher 3: Wild Hunt از آن دسته بازیهایی است که طرفداران سرسخت سبک نقشآفرینی از آن انتقاد شدیدی میکنند و معتقدند که این بازی یک عنوان نقشآفرینی واقعی نیست اما نمیتوان این موضوع را کتمان کرد که در این بازی بارها و به خوبی المانهای نقشآفرینی پیادهسازی شدهاند.
این بازی دنبالهای بر دو قسمت قبلی است اما برای تجربه این بازی و متوجه شدن داستان کلی و شناخت کارکترها، نیازی نیست که حتما دو قسمت قبلی را که هنوز تجربههای پرمشکلی محسوب میشوند، بازی کنید. CD Projekt Red با دانستن این موضوع که قسمت این فرنچایز فروش چشمگیری خواهد داشت و افراد کمی برای دانستن داستان کلی به سراغ قسمتهای قبلی میروند، سعی کرده است تا روایت بازی را به گونهای طراحی کند که همگی بتوانند متوجه داستان کلی این بازی شوند.
داستان و روایت خارقالعاده در کنار گیمپلی درگیرکننده و جهانی بازی با قابلیت اکتشاف و جستجوی عالی آن باعث میشود که به راحتی در ساعات ابتدایی، عاشق تجربه The Witcher 3: Wild Hunt شوید و بدون محسوس بودن گذر زمان تجربه خود را کامل کنید. همچنین دو بسته الحاقی برای این بازی منتشر شده که تجربه این بازی را بسیار کاملتر میکند و جالب است بدانید که بسته محتوایی Heart of Stone در سال انتشارش موفق به دریافت جایزه بهترین بازی نقشآفرینی سال از دیدگاه The Game Awards شد و رقیب قدرتمندی همچون Dark Souls 3 را شکست داد.
Final Fantasy VII Remake
خیلی از علاقهمندان به این بازی اعتقاد دارند که نسخه اولیه این بازی به مراتب بازی بهتری نسبت به بازسازی این عنوان است اما با توجه به صیقل دادن این بازی برای تجربه بهتر گیمرهای نسل جدید که اردات کمتری نسبت به سبک نقشآفرینی ژاپنی یا همان JRPG دارند، ایده بهتری به نظر میرسد که اگر بازسازی این عنوان را تجربه کنید. البته نحوه تجربه بهتر این بازی تجربه نسخه اولیه و سپس بازسازی این عنوان است؛ اینگونه بهتر متوجه میشوید که این بازی از آن دسته الماسهایی است که هیچگاه ارزش خود را از دست نمیدهد.
فاینال فانتزی همیشه از آن دسته آثاری بوده است که راجع به هر موضوعی بیپرده و بدون تعارف حرف خود را میزند و با ریسک بزرگی که در قسمت ششم این بازی کرده بودند، حالا با ادامه داستان با یکی از کاریزماتیکترین شخصیتهای تاریخ بازیهای ویدیویی یعنی Cloud Strife همراه بودیم. پیشرفت قابل تامل گیمپلی نسبت به قسمتهای قبلی در کنار داستان و روایت فوقالعاده آن باعث میشود که در طول تجربه بازی گذر زمان را فراموش کنید.
بازی Final Fantasy VII Remake به صورت انحصاری برای PS4 منتشر شده و به قدری پیشرفت چشمگیری در المانهای بصری و حتی گیمپلی داشته که این حس را به گیمرهای قدیمی دست میدهد که کاملا بازی متفاوتی را تجربه میکنند اما کماکان میتوان از تجربه فاینال فانتزی ۷ لذت برد. اگر حتی طرفدار بازیهای نقشآفرینی ژاپنی نیستید و به دنبال بازی هستید که راه خود را به این دنیای بیکران باز کنید، شاید بازسازی فاینال فانتزی ۷ بهترین موقعیت برای شما باشد.
World of Warcraft
حتی اگر خود را یک گیمر حرفهای قلمداد نکنید، فکر نکنم کسی باشد که نام «دنیای وارکرفت» را نشنیده باشد؛ عنوانی که به لطف المانهای جذابش موفق شد تا به محبوبترین بازی در سبک MMORPG بدل شود. این بازی در سال ۲۰۰4 منتشر شده و با وجود گذشت ۱۷ سال از انتشارش، اما کماکان پلیرهای همزمان آنلاین زیادی را به خود اختصاص داده و بلیزارد تا به امروز دست از پشتیبانی این بازی برنداشته است.
وام گرفتن المانهای فوقالعاده قسمتهای قبلی سری وارکرفت در کنار المانهای نوین برای بهبود سیستم مبارزات PvP و کلی ماموریتهای اصلی و فرعی جدید باعث میشود تا صدهاساعت بتوان در دنیای این بازی سپری کرد و باز هم از آن خسته نشد. البته یکی از مهمترین دلایلی که پلیرها علاقه زیادی به این بازی دارند، شبکه اجتماعی داخل بازی است که باعث به وجود آمدن جامعه محکمی شده که خیلیها بعد از چند سال از انتشار این بازی کماکان به تجربه آن مشغولند یا بعد از مدتی دوری، دوباره به تجربه آن باز میگردند.
هنوز بلیزارد نیازی به انتشار بازسازی این عنوان احساس نکرده، چرا که جلوههای بصری این بازی هیچوقت تمرکزی روی قدرت فنی نداشته و بیشتر روی بعد هنری متمرکز شده و بلیزارد هم چندین بار با انتشار آپدیت و بستههای الحاقی بسیار زیاد سعی خود را کرده است که دنیای این بازی را کماکان پویا و تعاملبرانگیز نگهدارد که البته این کار را به خوبی انجام داده است. اگر دوست دارید که وارد دنیای بازیهای MMORPG شوید، فکر نکنم گزینهای بهتر از World of Warcraft وجود داشته باشد.
Mass Effect 2
نوبتی هم که باشد، نوبت استودیو Bioware است که از اولین روز کاری خود تا به امروز در حال ساخت بازیهای نقشآفرینی با ستینگهای مختلف است که در اکثر تجربههای خود نیز موفق بودهاند. هرچند طی چند سال اخیر و با انتشار بازیهای همچون Mass Effect: Andromeda و Anthem پسرفت محسوسی داشتهاند اما در زمان اوج خود بازیهایی ساختهاند که بعد از گذشت چندین سال از انتشار آنها، کماکان عناوین ارزشمندی محسوب میشوند؛ یکی از این عنوانها قسمت دوم مس افکت یعنی Mass Effect 2 است.
بعد از انتشار قسمت اول و محبوبیتی که این فرنچایز به دست آورد، کسی فکرش را نمیکرد که بایوور بتواند عنوانی بهتر و موفقتر بسازد اما بعد از انتشار Mass Effect 2 که در کنار فروش فوقالعادهاش چندین جایزه جهانی هم دریافت کرد، این فرنچایز به اوج محبوبیت خود رسید. این بازی به قدری جذاب و کامل بود که پلیرها همواره درخواست پشتیبانی این بازی توسط بایوور را داشتند و بایوور هم با انتشار ۱۱ بسته الحاقی سعی کرد که این بازی را برای مدت طولانی زنده نگهدارد که در این کار بسیار موفق بود و هوشمندانه عمل کرد.
روایت فوقالعاده، شخصیتپردازی و شخصیسازیاش، گیمپلی درگیرکننده و ریتمیک در کنار جلوههای بصری جلوتر از زمان باعث شده بود تا مس افکت ۲ به یکی از بیرقیبترین بازیهای نقشآفرینی زمان خودش بدل شود و با گذشتن حدود ۱۲ سال از انتشار این بازی، Mass Effect 2 کماکان یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی است که میتوان تجربه کرد. اگر تا به حال سری Mass Effect را تجربه نکردهاید، با انتشار نسخه Legendary Edition که سه قسمت ابتدایی این بازی و داستان ژنرال شپرد را در خود جای داده است و صیقل نسبی هم به جلوههای بصری آن داده شده، فرصت خوبی فراهم شده تا بتوانید از این ماجراجویی خارقالعاده لذت ببرید. همچنین حالا که رسما تایید شده است که در قسمت بعدی مس افکت، شاهد بازگشت ژنرال شپرد خواهیم بود، تجربه قسمتهای قبلی بسیار حائزاهمیت است.
Persona 4: Golden
اگر از طرفداران بازیهای نقشآفرینی ژاپنی باشید، حتما اسم فرنچایز پرسونا را شنیدهاید یا عناوین این سری را تجربه کردهاید. قسمت چهارم این فرنچایز از دیدگاه رسانهها و طرفدارانش بهترین اثر از این فرنچایز است که هر گیمری باید آن را تجربه کند و اگر شواهد را در کنار هم قرار دهید متوجه میشوید که این ادعا چندان هم دور از حقیقت نیست. پرسونا از آن دسته فرنچایزهایی است که هر کسی را مجذوب خود نمیکند اما اگر به آن فرصت دهید میتواند شما را بسیار سورپرایز کند.
المانهای غنی نقشآفرینی در کنار داستان خارقالعادهای که بعد از چهار قسمت هنوز جذابیتشهای خودش را دارد میتواند به راحتی شما را درگیر این بازی کنید و حتی باعث شود که بعداز تجربه این بازی به سراغ قسمت پنجم بروید که مانند قسمت چهارم بسیار موفق و جذاب است. لازم به ذکر است که نسخه پورت شده این بازی برای کامپیوترهای شخصی هم منتشر شده و تا قبل از این سری پرسونا منحصرا فقط برای پلفترمهای پلیاستیشن منتشر شده بود.
البته در نظر داشته باشید که برای تجربه این بازی حتما وقت خود را خالی کنید. این بازی دارای کمپین تکنفره ۷۰ ساعته است که داستانّای فرعی نیز به آن اضافه میشوند و همچنین بسته الحاقیهای آن را نمیتوان به راحتی فراموش کرد و از کنار آن گذشت. این بازی شاید مورد علاقه خیلیها به خصوص علاقهمندان به نقشآفرینیهای غربی و کلاسیک نباشد اما مانند فانیال فانتزی، سری پرسونا هم یکی از مهمترین فرنچایزهایی است که در سبک نقشآفرینی ژاپنی منتشر شده.
از مهمترین ویژگیهای اختصاصی این فرنچایز میتوان به جلوههای بصری آن اشاره کرد؛این بازی از جلوه بصری هنری برخوردار است و سازندگان توجه چندانی به بعد فنی نداشتهاند اما در اجرا و بهینه بودن هم این بازی به خوبی میدرخشد. اگر دوست دارید که در این تابستان داغ یک بازی نقشآفرینی طولانی تجربه کنید و از تجربه آن خسته نشوید و همچنین با سبک و سیاق نقشآفرینی ژاپنی هم آشنا شوید، حتما سراغ Persona 4: Golden بروید.
Dark Souls
هیدتا میازاکی، با کارگردانی بازی دارک سولز یکبار و برای همیشه نشان داد که در ساخت بازیهای نقشآفرینی حماسی با درون مایه فانتزی تبحر خاصی دارد و با این که پیشتر با تنچو و دیمونز سولز تبحر خود را به رخ کشیده بود، اما نتوانست محبوبیت بیانتهای سری دارک سولز را برای خود بدست آورد. اما قسمت اول Dark Souls فستیوالی از المانهای جذاب بود که تجربه بکری را برای تمامی گیمرها به ارمغان آورد که تا همین امروز هم تجربه آن موهبتی است که نصیب طرفداران سبک نقشآفرینی شده.
گیمپلی سندباکس در کنار روایت و داستان Loreمحور باعث شد تا سبک و سیاق کاملا جدیدی در دل سبک نقشآفرینی خلق شود که این مهم انقلابی را مدیون دارک سولز هستیم. نسخه ریمستر این بازی هم چند سال پیش برای سه پلتفرم اصلی منتشر شد و در این تابستان میتوانید سراغ نسخه ریمستر شده بروید تا با جلوههای بصری بهتری از دارک سولز لذت ببرید. البته به این موضوع توجه داشته باشید که تجربه دارک سولز مانند تمام بازیهای From Software و میازاکی دشوار و چالشبرانگیز خواهد بود. نسخه بازی سال این عنوان با نام Prepare To Die Edition منتشر شده و از اسم این نسخه میتوانید متوجه شوید که قرار است در این بازی تعداد مرگ بالایی داشته باشید.
بعد از تجربه Dark Souls، توصیه میکنم که حتما سراغ دو قسمت بعدی به خصوص قسمت سوم و بستههای الحاقیاش بروید که یکی از نابترین تجربههایتان نه تنها در بین بازیهای نقشآفرینی بلکه در بین بازیهای ویدیویی در هر سبکی خواهد بود. بعد از پایان سه گانه Dark Souls، میازاکی و From Software صحبتی راجع به انتشار قسمت جدید از این سری نزدهاند اما طرفداران این سری که امروز حالا تعداد خیلی زیادی دارند، از میازاکی و تیمش درخواست دارند که دوباره دنیای Souls را برای آنها زنده کنند.
Star Wars: Knights of the Old Republic
این عنوان را میتوان دلیل اصلی محبوبیت و موفقیت استودیوی Bioware دانست. بایوور که تا به امروز چندین بازی جذاب در سبک نقشآفرینی خلق کرده است، چندین بار به سراغ کالچر محبوبی همچون جنگ ستارگان رفته اما هیچگاه نتوانست موفقیتش را همانند ساخت بازی Star Wars: Knights of the Old Republic تکرار کند. این بازی همان اثری بود که تمامی طرفداران جنگ ستارگان آن را درخواست کرده بودند.
علاوه بر این که Star Wars: Knights of the Old Republic داستان را به قبل از اتفاقات در جریان در فیلم میبرد بلکه یکی از بهترین پیچشهای داستانی و سیستم همیشگی آدم خوب و آدم بد را پیادهسازی کرده بود. طرفداران جنگ ستارگان توانستند رویای خود برای تجربه یک بازی با ستینگ جنگ ستارگان به عنوان یک جدای یا یک سیث را محقق کردند. این بازی تا چند سال بعد از انتشارش توانست بازیکنان همزمان آنلاینش را حفظ کند و بایوور هم به خوبی به پشتیبانی از این بازی ادامه داد.
از محیطترین دلایل محبوبیت این بازی میتوان به قابلیت گشت و گذار در محیط بزرگ بازی که ستینگ جنگ ستارگان به خوبی در آن پیادهسازی شده بود، داستان و پیچش پلات فوقالعاده، وجود کارکترهای فرعی مهم و داستانهای درگیرکنندهشان اشاره کرد. شاید تا به امروز هیچ بازی نتوانست است که موفقیت این بازی را تجربه کند؛ البته باید اشاره کرد که بازی جدید Respawn یعنی Star Wars Jedi: Fallen Order هم موفقیت بسیار زیادی را چه از لحاظ فروش و چه جلب کردن توجه رسانهها و فستیوالهای مختلف کسب کرد.
Deus Ex
بعد از گذشت دو دهه از انتشار Deus Ex، این عنوان هنوز هم ترکیب دلچسبی از المانهای سبک اکشن، مخفیکاری و نقشآفرینی محسوب میشود. به طور جد این عنوان را میتوان یکی از کمنقصترین بازیهای ویدیویی در تاریخ دانست که کمبود نسخه بازسازی شده آن در نسل هشتم و حالا در نسل نهم احساس میشود. هرچند قسمتهای جدیدی از این فرنچایز ساخته شدند که این بازیها هم به خوبی درخشیدند و موفقیتهای قسمت اول را تکرار کردند اما هیچگاه نتوانستند حس و حال بکر قسمت اول را به مخاطب انتقال دهند.
این بازی نه تنها سیستم مبارزات بینقص و کمنظیری دارد، بلکه در کنار آن با استفاده از پیادهسازی مناسب المانهای بنیادی نقشآفرینی به خوبی گیمرها را مجاب کرد که از زمان عرضهاش تا به امروز چندین بار این بازی را تجربه کنند تا بازی را از راههای مختلف تجربه کنند و از آن لذت ببرند. البته در قسمتهای بعدی این فرنچایز مثل Human Revolution یا Mankind Divide هم توانست تا حد زیادی این موفقیت تکرار شود اما قسمت اول به خاطر انقلابی که در این سبک ایجاد کرده بود و تجربه بکرتری برای گیمرها به حساب میآمد، در لیست بهترین بازیهای نقشآفرینی ما قرار میگیرد.
طراحی مرحله فوقالعاده این بازی به قدری انقلابی و تاثیرگذار بود که بعد از انتشار این بازی، بازیهای دیگری هم از این سبک و سیاق استفاده کردند اما به هیچوجه نتوانستند عینا موفقیت Deus Ex را تکرار کنند. از دیگر نکات مثبت این بازی میتوان به المانهای روایی آن اشاره کرد که طراحی فوقالعادهای داشتند که در قسمتهای بعدی هم به مراتب بهتر شدند و قطعا داستان کلی و روایت فرنچایز Deus Ex را میتوان یکی از بهترینهای موجود در سبک نقشآفرینی دانست.
System Shock 2
در زمان عرضه System Shock 2، گیمرها همگی متعجب زده بودند که میتوانند چنین بازی کاملی را تجربه کنند. همه چیز در این بازی به خوبی در کنار یکدیگر قرار گرفته بود تا بتواند یکی از بهترین تجربههای ممکن در تاریخ بازیهای ویدیویی را برای مخاطبان ایجاد کند. با گذشت چندین سال از انتشار این بازی، اما هنوز میتوان این بازی را بدون هیچ فکر دومی تجربه کرد و از آن لذت کافی را برد.
المانهای فوقالعاده گیمپلی بازی، نقشآفرینی پویا و المانهای سبک هارور (ترسناک) در کنار روایت و داستان خارقالعاده با برچسب «کارگردان: کن لوین» باعث میشود تا سیستم شاک ۲ از آن دسته بازیهایی باشد که گذر زمان تنها آن را خاکی میکند اما هرگز از کیفیت و ارزش آن نمیکاهد. سیستم شاک ۲ از اولین بازیهای ویدیویی بود که مخاطبها را مجبور به پیگیری و کاوش دنیای بازی میکرد؛ حتی شنیدن فایلهای صوتی بازی هم به لطف داستان گیرا و درگیرکنندهاش یکی از لذتهای بیبدیل این بازی بود.
حالا که یک سال و نیم از تایید شدن خبر ساخت System Shock 3 میگذرد، پس فکر نکنم وقتی بهتر از تابستان امسال باشد که بخواهید یکی از بهترین نقشآفرینیهای اول شخص در صنعت بازیهای ویدیویی را تجربه کنید. خصوصا اگر به سری Bioshock علاقه دارید، پس شک نکنید که باید فرصتی به سیستم شاک بدهید تا یک تجربه ناب و کمنظیر را به دست آورید.
Baldur’s Gate
من هم دوست دارم که کمتر اسم Bioware را در این لیست بیاورم؛ اما باور کنید که این کار بسیار سخت است، وقتی که این استودیو موفق به تولید فرنچایزهای خارقالعادهای در این سبک شده است. یکی از این فرنچایزها Baldur’s Gate است که رگههای سبک نقشآفرینی در آن بسیار غنیتر از دیگر بازیهای ویدیویی این استودیو است.
این بازی بر اساس بازی رومیزی Dungeons & Dragons است که در اوایل دهه ۸۰ راه خود را به عنوان یکی از محبوبترین بازیهای رومیزی پیدا کرد و تا همین امروز از محبوبیت خاصی برخوردار است و با این که کسی فکرش را نمیکرد بازی ویدیویی بتواند اتمسفر و جذابیت این بازی رومیزی را حفظ کند، اما بایوور با ساخت این بازی نشان داد که میتواند هر بازی نقشآفرینی را در قالبی اثری پویا و تعاملی با چند ۰ و ۱ چه ساده یا پیچیده، روانه مارکت کند.
المانهای کلاسیک نقشآفرینی و دید ایزومتریک بازی بهانه خوبی برای طرفداران سرسخت نقشآفرینی است که این عنوان را تجربه کنند؛ اگر در بازیهای سبک نقشآفرینی بیشتر به دنبال تجربه اکشن مستقیم هستید شاید این بازی چندان مناسب شما نباشد. اما اگر سبک نقشآفرینی را دوست دارید، توصیه میکنم که تجربه این بازی را به هیچوجه از دست ندهید.
Dragon Age: Origins
قول میدهم که این آخرین بازی این لیست است که استودیوی دوستداشتنی BioWare وظیفه ساخت آن را بر عهده داشته است. دراگون ایج از همان قسمت ابتدایی یعنی Dragon Age Origins توانست محبوبیت خاصی در دل طرفداران نقشآفرینی پیدا کند که با المانهای کلاسیک و ترکیب شدنش با المانهای نوبتی باعث شد تا گیمپلی سرتاسر جذاب و پر از گیرایی را برای مخاطبان به همراه داشته باشد. در کنار آن، نزدیک بودن اتمسفر داستانی و روایت به فرنچایزی همچون The Elder Scrolls (البته به همراه دیالوگ و میانپردهها)، باعث شده بود که خیلیها در غیاب TES، به دراگون ایج روی بیاورند و بایوور تجربه خیرهکنندهای را برای طرفداران این سبک طراحی کرده بود.
الکترونیک آرتز تایید کرده است که قسمت جدیدی از این فرنچایز در دست ساخت است و به جز Dragon Age 2 که نتوانست موفقیت قسمت اول را به دست بیاورد، اما توصیه میکنیم که Origins و آخرین قسمت منتشر شده یعنی Dragon Age: Inquisition را حتما تجربه کنید. لازم به ذکر است که در این فرنچایز، محتوای داستانی بسیار زیادی هم برای هر قسمت منتشر شده که به راحتی ارزش تجربه این بازی را بیشتر میکند و میتوانید برای وقتهای خالی خود برنامهای بلند مدت برای تجربه این فرنچایز داشته باشید.
Bloodborne
سونی به خوبی متوجه شد که چه زمانی باید سراغ استودیوی From Software برود؛ زمانی که این استودیو به خاطر ساختن سری دارک سولز به شهرت زیادی در صنعت بازیهای ویدیویی رسیده بود، سونی با پرداخت هزینه گزافی به این استودیو سفارش ساخت یک بازی ویدیویی در سبک نقشآفرینی سولز داد و From Software هم یک بازی انحصاری در بالاترین کیفیت ممکن را به سونی خروجی داد و با توجه به این که یک دهه از انتشار این بازی نمیگذرد، اما تجربه این بازی همانند انتشار روز اولش جذاب و هیجانانگیز است.
دنیای این بازی نسبت به دنیای دارک سولز بسیار محدودتر شده بود اما کماکان آزادی عمل در گیمپلی و طراحی خارقالعاده باسفایتهای بازی باعث شده بود تا طرفداران دارک سولز حتی به خاطر تجربه بلادبورن هم که شده، کنسول PS4 را تهیه کنند. بعد از انتشار این بازی، سونی که از فروش موفقیتآمیز این بازی خشنود بود، با پرداخت هزینهای مجدد به From Software سفارش ساخت یک بسته محتوایی برای این بازی را داد و به این ترتیب بود که دی ال سی The Old Hunter برای این بازی منتشر شد.
چند سال از انتشار این بازی میگذرد و طی این مدت اتفاقات زیادی برای سونی و فرام سافتور افتاده اما خیلیها معتقدند که استودیوی فرام سافتور به سفارش سونی در حال ساخت قسمت دوم بازی بلادبورن است؛ این در حالیست که فرام سافتور ۲ سال پیش بازی Sekiro: Shadow Dies Twice را توسعه داد و هماکنون رییس این استودیو و کارگردان خلاق سری سولز، هیدتاکا میازاکی به همراه خالق دنیای نغمه یخ و آتش (بازی تاج و تخت – Game of Thrones) در حال ساخت دنیا و بازی جدید است. توصیه میکنم که قبل از انتشار و تجربه Elden Ring، بازی Bloodborne را تجربه کنید.
به پایان بخش اول ۳۰ بازی برتر در سبک نقشآفرینی رسیدهایم. در قسمت بعدی سراغ فرنچایزهای بزرگی مثل دیابلو یا یاکوزا خواهیم رفت. به نظر شما چه بازیهای دیگری باید بین ۱۵ عنوان بخش دوم این مقاله باشند؟
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 3 دیدگاهPROPHET
خیلی جالبه که باز جرتی مثل دئاس اکس تو این لیست هست
ماکان
تاریخ باز های ویدئویی به دو دسته تقسیم میشه:قبل از بازی ویچر 3 و بعد از ویچر3.من خودم با ویچر یک و دو زیاد حال نکرده بودم اما تو ویچر 3 سی دی پراجکت رد به بلوغ کامل ساخت یک بازی بزرگ زیبا و حماسی رسید.برترین بازی نسل هشتمه.حالا شاید رد دد فن ها الان بگن اینجوری نیست. اما چون تاریخ انتشار ویچر 3 زودتر از رد دد 2 بود به نظرمن این عنوان مال اینه.دوستانی که تا حالا ویچر 3 رو بازی نکردند یعنی تجربه واقعی یه گیم کامل رو از دست دادن.یعنی تو این بازی شما همه چی دارین.داستان زیبا مراحل زیبا مراحل فرعی که هماهنگ با داستان اصلی جلو میره اکشن خوب موسیقی خوب و گرافیک فوق العاده ش.واقعن لقب بهترین بازی نسل هشتم هم براش کمه…..
arash
فقط اسکایرم .هیچ بازی به پای اون نمیرسه .البته به جز رد دد 2