اغلب گیمرها کم و بیش با استدیوهایی که سازنده بازیهای مورد علاقه آنها هستند آشنایی دارند و حتی تا حدی (شاید بیشتر از مدیر عامل شرکت) به تاریخچه کمپانیهای محبوب خود آگاهند، با این وجود در صنعت عظیم بازیسازی برخلاف سایر حوزههای هنری نظیر سینما، چهرهها و افرادی که تحت عناوین مختلف در حوزه بازیهای رایانهای فعالیت میکنند اکثر اوقات آن طور که باید مورد توجه قرار نمیگیرند و معمولا و به واسطه عظمت و هایپ اثری که خلق کردهاند و یا در ساخت آن مشارکت داشتهاند به حاشیه میروند. در این مطلب قصد داریم به صورت دقیقتر و فردی، تعدادی از برترین بازیسازان تاریخ را به شما معرفی کنیم.
برای مثال و برای اثبات این ادعا، اکثر ما حداقل در کنار نام بازیگران احتمالا نام کارگردان و نویسنده فیلمی که میبینیم را میدانیم، اما غیر از بازیهای بسیار محبوب و مشهور همین حالا چند بازی دیگر روی هارد کامپیوتر یا کنسول خود داریم که حقیقتا چهرههای کلیدی پشت ساخت آن عنوان را میشناسیم؟ البته که خیلی از این بازیسازان جدید هنوز راهی بسیار طولانی در پیش دارند تا کنار بازیسازان این مقاله قرار بگیرند، اما نکته اینجاست که بازیسازان خیلی بیشتر از سینماگران یا باقی هنرمندان در پس پرده باقی میمانند، در صورتی که امروزه طبق نظر شخصی صنعت بازیسازی چیزی از حوزه فیلمسازی کم ندارد و اطمینان دارم بسیاری از شما نیز با من هم عقیده هستید. به همین خاطر است که در مطلب پیش رو به سراغ مهمترین افراد در صنعت بازیسازی میرویم و خواهیم دید که چه کسانی تصمیمگیرندگان اصلی بازیهایی هستند که ما ساعات زیادی از وقتمان را صرف آنها میکنیم.
چه کسانی بازی های مورد علاقهمان را میسازند؟
در ادامه مطلب پیش از آنکه به سراغ ستارههای بعضا گمنام یا مشهور صنعت بازیسازی برویم باید گفت که فهرست پیش رو متشکل از 20 بازیساز برتر و سرنوشت ساز به همراه دو چهره دیگر است که به صورت افتخاری در لیست قرار گرفتند و جزو بیست نفر اصلی نیستند. همچنین ممکن است در کنار یک فرد چند نام مهم و تاثیرگذار دیگر هم مطرح شود که هر کدام از آنها میتوانند به تنهایی صاحب یکی از جایگاههای این مطلب باشند ولی به دلیل اینکه شمار 20 یا 22 نفرهی فهرست افراد میتواند تا حدود صد نفر هم افزایش پیدا کند، در نتیجه تلاش بر این بوده که مقاله آنقدر طولانی نشود که در حوصله نگنجد. پس همراه پارسی گیم بمانید تا نگاهی به زندگی و کارنامه برخی از برترین بازیسازان تاریخ داشته باشیم.
22) «Allan Alcorn» (حضور افتخاری)
امکان ندارد که درباره برترین خالقان یک حوزه صحبت شود اما به اولین نفری که در آن حوزه فعالیت کرده اشارهای نشود، الن الکورن نیز دقیقا به همین خاطر در میان برترین بازیسازان تاریخ قرار دارد چرا که او به سادگی نخستین بازیساز تاریخ محسوب میشود. الکورن کسی بود که اولین و آخرین بازی خود و همچنین نخستین بازی تاریخ یا همان Pong را خلق کرد. ایده این عنوان سال 1972 هنگامی که الکورن از کارکنان آتاری بود، در حین یک آزمایش ساده برای سنجیدن عکسالعمل به ذهن وی خطور کرد.
ایده بازی پونگ با وجود سادگی بیش از حد بسیار موفق عمل کرد زیرا آتاری به جای انتشار بازی در قالب دستگاههای سکهای مانند آرکید یا پینبال که عموما در فضاهایی مردانه قرار داشتند پونگ را در قالب دستگاه Magnavox Odyssey که در حقیقت اولین کنسول خانگی تاریخ محسوب میشود روانه بازار کرد، روشی که سالها بعد شرکت نینتندو را به همان غول دنیای سرگرمی تبدیل کرد که امروزه میشناسیم، و بدین ترتیب بود که با عرضه بازی پونگ در عمل مفهوم «کنسول خانگی» نیز به حقیقت پیوست.
با اینکه الکورن، شرکت آتاری و بازی پونگ دست تنها بازاری به اسم بازار کنسولهای خانگی به راه انداخته بودند اما او سال 1981 و بسیار قبلتر از آنکه این کمپانی به خاک سیاه بنشیند و جایگاه خود را به نینتندو واگذار کند آتاری را ترک کرد و به اپل پیوست. الکورن در اپل به توسعه کدک فشردهسازی MPEG و ساخت Quick Time کمک کرد و پس از جدایی از اپل شرکت خود یعنی Silicon Gaming را تاسیس کرد، با این حال کار شرکت در ادامه به تحلیل منابع برای تعیین میزان موفقیت پیامهای بازرگانی کشیده شد. در نهایت الن الکورن با اینکه سازنده اولین بازی تجاری تاریخ و به راه اندازنده جریان کنسولهای خانگی بود اما هیچوقت در زمینه بازیسازی به موفقیت شایان ذکر دیگری دست نیافت و شاید مشکل «اولین نفر» بودن نیز همین است، شما فقط یک بار قادر به انجامش هستید و هیچ دستاورد دیگری وجود ندارد که حتی همسطح آن باشد.
21) «Alexey Pajitnov» (حضور افتخاری)
الکسی پاژیتنوف یکی از برترین بازیسازان تاریخ، از بدنامی خاصی برخوردار است که هر کسی نمیتواند به آن دست پیدا کند. گیمرهای جوانتر ممکن است او را به اسم نشناسند اما حتی کسانی که به زحمت یک بازی کامپیوتری را تجربه کردهاند احتمالا فرزند فکری این بازیساز که تتریس نام دارد را هم امتحان کردهاند. این بازی توسط یک سری بچه در زیرزمینشان یا یک گروه از رفقای کارآفرین در گاراژ خانهشان ساخته نشده بلکه توسط پاژیتنوف و عدهای از همکارانش در مرکز علوم رایانهای آکادمی مسکو خلق شده و اصولا داستان شکلگیری آن شبیه بازیهای دیگری که به بازار غرب راه یافتند نیست.
هرچند که تتریس به یکی از پر فروشترین بازیهای تاریخ در تقریبا تمامی پلتفرمهای موجود تبدیل شد اما از آنجایی که پاژیتنوف بازی را زیر چتر حمایتی دولت شوروی ساخته بود در نتیجه عملا از سود مالی کلان بازی چیز خاصی عایدش نشد. پاژیتنوف در اواخر سال 1996 به آمریکا مهاجرت کرد و به استخدام مایکروسافت درآمد، این کمپانی قصد داشت با کمک پاژیتنوف موفقیت تتریس را (این بار به روش غربیها) مجددا تکرار کند اما متاسفانه هیچ یک از ساختههای بعدی الکسی پاژیتنوف نتوانستند به اندازه تتریس جذاب و اعتیادآور باشند.
با این وجود الکسی پاژیتنوف به طور قطع در میان برترین بازیسازان تاریخ قرار دارد زیرا کمتر کسی میتواند بازیای به جذابیت و سادگی تتریس بسازد، عنوانی چنان اعتیادآور که سبب به وجود آمدن «سندرم تتریس» هم شد.
20) «Ed Boon»
در دوران اوج بازیهای مبارزهای آرکید تنها دو دسته گیمر وجود داشت، آنهایی که استریت فایتر بازی میکردند و آنهایی که طرفدار مورتال کامبت بودند. اگر جزو دسته دوم هستید میتوانید از اد بوون برای خلق این بازی فوقالعاده سپاسگزار باشید.
برای اد بوون همه چیز هنگامی شروع شد که کمپانی Midway تصمیم گرفت با یک بازی منحصر به فرد در برابر رقیب خود کپکام و عنوان بزرگش که همان استریت فایتر 2 بود قد علم کند. در نتیجه بوون به همراه جان توبیاس به پروژه پیوستند، توبیاس بیشتر کارهای طراحی را به انجام رساند و اد بوون نیز بخش برنامهنویسی را به عهده گرفت، نتیجه این همکاری به خلق مورتال کامبت منتهی شد که توانست طی یک شب تیم اد بوون را از فرش به عرش برساند.
ولی چه چیز باعث شد مورتال کامبت به هیچ عنوان زیر سایه رقیب خود یعنی استریت فایتر قرار نگیرد؟ در جواب این پرسش باید گفت به شکل کلی این دو بازی تنها در ژانر «مبارزهای» یکسان هستند اما غیر از این مورد اد بوون ایدههایی را در بازی خود پیاده کرد که باعث شد اثر نهایی فرسنگ ها از استریت فایتر فاصله داشته باشد. برای مثال مورتال کامبت دارای ساختار مبارزه و حتی ساختار گرافیکی متفاوتی بود، کلید دفاع از ضربات به بازی اضافه شده بود و جدا از ویژگی نوآورانه Fatality بازی به صورت کلی چنان خشونت بیشتری در خود داشت که استریت فایتر در برابرش مثل برنامه کودک به نظر میرسید. این درحالیست که تمامی استانداردهای مذکور امروزه نیز به عنوان امضای مجموعه مورتال کامبت رعایت میشوند.
هرچند عامل خون و خونریزی به حدی در بازی مورد تاکید قرار داشت که انتشار مورتال کامبت برای اولین بار موجب در گرفتن بحثهایی درخصوص خشونت موجود در بازیها و نامناسب بودن آنها برای کودکان شد و در نهایت همین بحثها به ایجاد سیستم گروهبندی سنی بازیها منجر شد. گفتنی است که جان توبیاس سال 2000 کمپانی Midway را ترک کرد اما اد بوون همچنان به نظارت و توسعهی سری مورتال کامبت ادامه داد و هر المان جدیدی که طی هر نسخه به بازی اضافه شد همچنان ناشی از ذهن خالق مجموعه یعنی اد بوون بوده است.
19) «Jason Rubin»
در زمینه بازیهای پلتفرمر کنسولهای سونی، استدیوی Naughty Dog همیشه طلایهدار بوده است اما کسی که پشت تمامی عناوین محبوب این استدیو بود جیسون رابین نام داشت. استدیوی Naughty Dog مثل شرکتهای بزرگ سیلیکون ولی داستان شکلگیری کلاسیکی دارد زیرا رابین این استدیو را به همراه رفیقش اندی گوین طی سن 15 سالگی و در زیرزمین خانهاش راهاندازی کرد. در میانه دهه نود میلادی رابین و گوین توانستند به واسطه عنوان Crash Bandicoot به موفقیت عظیمی دست پیدا کنند.
این پلتفرمر سه بعدی نه تنها برای سونی یکی دستاورد مالی بود بلکه به پرچمدار اولین پلی استیشن تبدیل شد و خود شخصیت کرش نیز به نماد غیر رسمی این کنسول بدل شد. استدیوی Naughty Dog طی چند سال بعد به ساخت کرشهایی که یکی از یکی بهتر بودند ادامه داد تا اینکه نسخه سوم یا همان Crash Warped به تنها بازی خارجی تبدیل شد که بیش از یک میلیون کپی در داخل ژاپن فروش داشت.
به عبارت سادهتر جیسون رابین چنان بازیساز مستعدی بود که حتی توانست سلیقه متفاوت گیمرهای ژاپنی را هم دگرگون کند! البته همکاری رابین و سونی تنها به سری کرش محدود نیست و این بازیساز در سری Jack and Dexter هم حضور پر رنگی داشته است، مجموعهای که بعدا در PS2 توانست به همان موفقیت سری کرش دست پیدا کند. گفتنی است که جیسون رابین سال 2004 استدیوی Naughty Dog را ترک کرد تا پروژههای دیگری را آغاز کند اما بدون شک همان آثار اولیهاش نیز برای ثبت نامش در میان برترین بازیسازان تاریخ کافی است.
18) «Koji Kondo»
وقتی درباره تم بازیهای کامپیوتری صحبت میکنیم شاید هیچ نامی شناخته شدهتر و تحسین شدهتر از کوجی کوندو نباشد. بله، جایگاه بعدی مقاله برترین بازیسازان تاریخ به یک موسیقیدان اختصاص دارد. این موزیسین همکاری خود با نینتندو را در سال 1983 آغاز کرد و برای چندین عنوان NES آهنگ ساخت. کوجی کوندو از آن زمان تاکنون تقریبا تمامی تمهای به یادماندنی نینتندو طی 20 سال اخیر را خلق کرده است، طوری که موسیقی متن محبوب عناوینی نظیر Super Mario Bros یا The Legend Of Zelda و Star Fox همگی از آثار کوندو هستند.
استعداد این آهنگساز هنگامی نمایان میشود که وی در آغاز کارش به دلیل محدودیتهای سختافزاری دهه هشتاد و نود تنها میتوانست بیتهای دیجیتال بسیار ابتدایی بسازد اما با این وجود همچنان موفق شد برای پرچمداران اولیه نینتندو ملودیهایی به یاد ماندنی خلق کند. برای مثال تنها موسیقی متن سوپر ماریو یکی از شناخته شدهترین آهنگهای این کره خاکی است که به شکل عجیبی برای استفاده به عنوان صدای زنگ تلفن همراه هم محبوب بوده است. البته با اینکه کوندو به خواست نینتندو مجبور است تا تم موسیقیهای خود را به موسیقیهای قدیمی نینتندو نزدیک نگاه دارد اما همچنان با نامی طرف هستیم که قطعا لیاقت حضور در میان برترین بازیسازان تاریخ را دارد زیرا بعید به نظر میرسد که شهرت لولهکش ایتالیایی بدون تم معروفش تا این حد عالمگیر میشد.
17) «Marty O’Donnell»
تم اصلی بازی هیلو 2 نخستین موسیقی متن ساخته شده برای یک بازی بود که توانست به جدول آهنگهای پر فروش یا همان بیلبورد راه پیدا کند. این اثر نه تنها اثبات کرد که موسیقی متن چقدر میتواند در افزایش کیفیت یک بازی تاثیرگذار باشد، بلکه نشان داد خالق آن یعنی مارتی اودانل چه استعداد خارقالعادهای در ساخت تمهای فراموشنشدنی دارد. موسیقی هیلو 2 ترکیبی از آواهایی بود که شبیه سرودهای باستانی بودند اما این ایده به شدت با فضای علمی تخیلی و حماسی که بانجی خلق کرده بود جور درآمد و تم اصلی اودانل به خوبی روی هیلو 2 و به شکل کلی روی سهگانه اصلی هیلو نشست، چه بسا که نسخههای نسبتا متفاوتی از این موسیقی زیبا را همچنان میتوان در شمارههای جدیدتر هیلو شنید.
هنگامی که اودانل تحت عنوان کارگردان صداپردازی و صداپیشگی به استدیو پیوست بانجی هنوز نام هیلو را هم به عنوان نام پروژه معرفی نکرده بود اما طبق تجربیات و همکاریهای پیشین اودانل و بانجی، کسانی که با آثار او آشنایی داشتند حدس میزدند وی برای پروژهای که بعدا به عنوان هیلو معرفی میشود هم یک موسیقی شگفتانگیز تنظیم خواهد کرد. موضوع اینجاست که اودانل فقط در جاری کردن احساسات در قالب موسیقی تبحر ندارد و او همچنین مهارت ویژهای در استفاده از افکتهای صوتی و اصوات پسزمینه برای ارتقای تجربه گیم پلی برخوردار است که مشابه آن در کمتر آهنگسازی که در حوزه بازی فعال است دیده میشود.
مارتی اودانل که شاید بتوان لقب هنس زیمر دنیای بازیسازی را به وی داد در موسیقیهایش به طور خاص روی استفاده از پیانو تاکید دارد و آثارش را به گونهای میسازد که پایان هر قطعه به شکل بینقصی به آغاز خودش متصل میشود، او بدون شک یکی از نامهای ماندگار در تاریخ بازیهای کامپیوتری است.
16) «David Jaffe»
دیوید جیف، کسی که بدون شک یکی از بازیسازان کارکشته در این صنعت محسوب می شود کار خود را به عنوان تستر Sony Imagesoft آغاز کرد. او پس از ساخت بازی پلتفرمر موفق Mickey Mania در سال 1994 وارد پروژه ای شد که زندگی حرفه ای وی را برای همیشه تغییر داد. این پروژه اولین نسخه بازی Twisted Metal برای پلی استیشن 1 بود. در باب اهمیت عنوان توویستد متال به سادگی می توان ادعا کرد که این بازی یکی از تاثیرگذارترین و دوست داشتنی ترین بازی ها در دوره عناوین 32 بیتی بود. همچنین به الگویی برای تمام بازی های ژانر مبارزه با ماشین تبدیل شد و شاید به واسطه همین تاثیر بود که سری توویستد متال (و اغلب بازی های مشابه) میان گیمرهای ایرانی با نام «ماشین جنگی» معروف شده بودند.
با وجود این موارد، این بازی Twisted Metal 2 بود که نام دیوید جیف را حسابی بر سر زبان ها انداخت زیرا نسخه دوم نه فقط یک موفقیت تجاری عظیم بود بلکه توانسته بود نظر منتقدین و حتی سایر بازیسازان را هم به خود جلب کند. این امر علت ساده ای داشت، در نسخه دوم همان کاری انجام شده بود که بایست در ساخت تمامی دنباله های موفق رعایت شود: استفاده از فرمول موفق بازی پیشین و گسترده تر کردن عنوان به هر شکل ممکن و قابل تصور.
البته سری توویستد متال تنها عنوان چشمگیر موجود در کارنامه دیوید جیف نیست و سفر اصلی او در دنیای بازیسازی با همراهی جنگجوی اسپارتا یعنی کریتوس در سری معظم گاد آو وار آغاز شد. این عنوان برای سونی یک موفقیت بی چون و چرا به همراه داشت زیرا گاد آو وار با باس فایت های فوق العاده، گرافیک شگفت انگیز و یک سری از ایده های نوآورانه در زمینه گیم پلی که تا قبل آن بی سابقه بود توانست استانداردهای جدیدی برای ژانر اکشن ماجراجویی تعریف کند.
دیوید جیف این روزها در کنار اسکات کمبل دوست دیرینه خود از زمان پروژه های PS2، پشت درهای بسته ی استدیوی خود یعنی Eat, Sleep, Play سرگرم کار روی پروژه بعدی اش است. وی همچنین به شکل مرتب بلاگ خود یعنی DavidJaffe.biz را به روز رسانی می کند.
15) «Todd Howard»
بیشتر گیمرها تاد هاوارد را به واسطه نسخه های دوم، سوم و چهارم از مجموعه The Elder Scrolls می شناسند با این حال زندگی کاری وی در یکی از ناآرام ترین دوره ها از عمر کوتاه صنعت بازیسازی شکل گرفت. هاوارد در سال 1994 در Bethesda Softworks مشغول به کار شد، زمانی که بازی ها هنوز روی فلاپی عرضه می شدند و شوترهای اول شخص برای حرکت به جای کلیدهای WASD از کلیدهای چهارگانه سمت راست کیبورد استفاده می کردند.
همزمان با پیشرفت چشمگیر امکانات فنی پس از سال 94 بازی های هاوارد همیشه مرزها و محدودیت های هر نسل را به شکل غیر قابل انکاری کنار میزد. او نه تنها ساختار مبارزاتی تازه ای را در سری The Elder Scrolls معرفی کرد بلکه از دنیاهای عظیم در بازی هایش استفاده می کرد و یا در عناوین دیگری مثل Fallout 3 یک سیستم روایت داستان جسورانه ایجاد کرد که از لحظه ی تولد کاراکتر اصلی آغاز می شود، چند بازیساز دیگر می شناسید که از چنین افتتاحیه ای استفاده کنند؟
بله، به همین خاطر است که تاد هاوارد یکی از برترین بازیسازان تاریخ در ژانر نقش آفرینی های عظیم و غیر خطی است.
14) «Jason West»
جیسون وست یکی از بازیسازانی است که با وجود سابقه طولانی در این حوزه همچنان در میان گیمرهای جوان تر از هواداران بسیاری برخوردار است. وست به شکل کلی در تاریخ مدرن دنیای بازی ها یعنی از اواسط دهه 2000 به بعد یکی از تاثیرگذارترین بازیسازان دو دهه اخیر بوده و همین امر می تواند وی را در رده برترین بازیسازان تاریخ قرار دهد. او یکی از موسسان اینفینیتی وارد است، استدیویی که پشت فرنچایز عظیم و دوست داشتنی کال آو دیوتی است. البته وست در طول دوران کاری اش همیشه دوست خود وینس زامپلا را هم از همان زمان تاسیس اینفینتی وارد در کنار خود داشت، ارتشی دو نفره که در کنار یکدیگر پروژه هایی را خلق کردند که هر کدام به نوعی بازار را تکان داد.
وست و زامپلا در سال 2007 و پس از انتشار عنوان تاریخ ساز Call of Duty 4: Modern Warfare با مالک اینفینیتی وارد یعنی اکتیویژن مذاکراتی را انجام دادند که طبق آن پاداش هر دو نفر به ازای ساخت Call of Duty: Modern Warfare 2 افزایش می یافت و همچنین اختیارات آنها در زمینه ساخت شماره بعدی کال آو دیوتی به هیچ عنوان نمی بایست توسط اکتیویژن محدود می شد.
اکتیویژن در صورتی به این مذاکره چراغ سبز نشان داد که اگر وست و زامپلا اخراج شوند تمامی شرایط مذاکره ملغی می شود و در واقع وست و زامپلا نمی توانند هیچ ادعایی در خصوص نام تجاری کال آو دیوتی داشته باشند. متاسفانه از اینجا به بعد اکتیویژن به دنبال بهانه بود تا دو چهره مهم پشت مجموعه پولساز خود را اخراج کند که در نهایت این کار را طی سال 2010 و بدون پرداخت هیچ گونه پاداش یا خسارتی انجام داد.
بعد اخراج وست و زامپلا کار به دادگاه کشید، دو بازیساز به خاطر عدم دریافت پاداش شکایت کرده بودند و اکتیویژن نیز آنها را متهم کرده بود که قصد داشته اند با کمک کمپانی EA به وجهه استدیوی اینفینتی وارد لطمه بزنند، با وجود اینکه به نظر می رسید ماجرا برای هر دو سو بیخ پیدا کرده اما تمامی این دعاوی بیرون از دادگاه حل شدند. وست و زامپلا نیز تنها یک ماه بعد جدایی از اکتیویژن کمپانی خود به نام Respawn Entertainment را تاسیس کردند و با انتشار دو نسخه فراموش نشدنی از فرنچایز جدید Titanfall مجددا در دنیای بازی گرد و خاک کردند.
13) «Jordan Mechner»
جردن مکنر در میان گیمرهای ایرانی عموما به عنوان خالق سری Prince of Persia شناخته می شود اما حقیقت امر اینست که مکنر در واقع ابداع کننده ژانر اکشن ماجراجویی محسوب می شود.
مکنر بازی Prince of Persia را سال 1989 ساخت، پلتفرمری دو بعدی که معماهای منحصر به فرد، تله های جالب و انیمیشن هایی تاثیرگذار را در یک پکیج سینمایی ترکیب کرده بود. این عنوان گیم پلی سر راستی داشت و به سرعت تبدیل به یک بازی کلاسیک شد و تقریبا روی تمامی پلتفرم های آن زمان عرضه شد. با این وجود نکته اینجاست که به راحتی می توان تاثیر Prince of Persia و دنباله هایش در بازیهای اکشن پلتفرمر دو و سه بعدی که پس از آن ساخته شدند را مشاهده کرد.
مکنر در پروژه بعدی خود عنوان The Last Express را ساخت، یک بازی ماجرایی اسرارآمیز که داستان آن در قطار سریع السیر اورینت رخ می داد و در گیم پلی خود المان های منحصر به فرد زیادی داشت که از میان آنها می توان به سیستم بازگشت به عقب به جای ذخیره سازی و استفاده از فناوری روتواسکوپ دیجیتال برای تبدیل حرکات زنده به انیمیشن اشاره کرد. با این وجود بازی The Last Express نتوانست به موفقیت مالی خاصی دست یابد اما فناوری به کار رفته در آن بعدها در فیلم هایی مانند Waking Life و A Scanner Darkly مورد استفاده قرار گرفت.
در نهایت یوبی سافت نیز برای احیای عنوان Prince of Persia به سراغ مکنر رفت و او نیز صد البته با داستان و طرحی که برای Prince of Persia: Sands of Time داشت کاملا آماده همکاری با یوبی سافت بود و نتیجه کار نیز به یکی از بهترین شماره های سری Prince of Persia تبدیل شد، آن هم در دورهای که ریبوت ساختن برای بازی ها مثل امروزه مرسوم نبود.
12) «Tim Sweeney»
در میان بازیسازانی که به شکل مستقیم با ابعاد گرافیکی بازی ها سر و کار دارند فقط چند نام اندک در حد و اندازه تیم سویینی وجود دارد زیرا این فرد در سال 1991 با تاسیس اپیک گیمز چهره ی صنعت بازیسازی را برای همیشه تغییر داد. تیم سویینی جدا از چند بازی ابتدایی که در اوایل دهه 90 ساخته بود شخصا موتور بازیسازی آنریل را برای استفاده در بازی شوتر اول شخصی با همین نام به وجود آورد. نسخه اول آنریل انجین در زمان خودش با برخورداری از نورپردازی رنگی پویا، مه حجیم و ابزار سه بعدی همزمان ساخت مرحله یک معجزه دیجیتالی به شمار می رفت.
گفتنی است که پلتفرم اولیه آنریل انجین PC بود اما این موتور بازیسازی در ویرایش های بعدی خود به کنسول ها هم راه یافت و امروزه حتی شاهد ساخت بازی با آنریل انجین برای اندروید و iOS هم هستیم. از سوی دیگر نام بردن تمام بازی هایی که از موتور بازیسازی آنریل استفاده کرده اند امر بسیار دشواری است زیرا سهولت در استفاده از انجین، امکانات زیاد، توان فنی بالا و همچنین سازگاری بهتر با سخت افزارهای قدیمی تر در مقایسه با سایر موتورهای بازیسازی باعث شده تا آنریل انجین برای سال ها انتخاب شماره یک بسیاری از استدیوهای بازیسازی باشد و در طول همین سال ها عناوین شاهکار بیشماری با استفاده از این انجین ساخته شدند.
به همین خاطر قرار گرفتن نام تیم سویینی در میان برترین بازیسازان تاریخ اجتناب ناپذیر است.
11) «Cliff Bleszinski»
در سال 1992 کلیف بلیزینسکی 17 ساله دل را به دریا زد و یک بازی PC برای تیم سویینی، مدیرعامل شرکت بازیسازی کوچکی که آن زمان «اپیک مگا گیمز» نام داشت ارسال کرد، شرکتی که بعدها به اپیک گیمز تغییر نام داد. سویینی از ایده بلیزینسکی خوشش آمد و بدین ترتیب توسعه پروژه Dare to Dream آغاز شد. با این وجود بلیزینسکی در طول روند توسعه توانست جای پای خود را در شرکت محکم کند و در خصوص باقی پروژه های اپیک گیمز نظرات مفیدی ارائه داد.
البته پروژه Dare to Dream موفقیت خاصی به همراه نداشت و هرچند که بلیزنسکی سال 94 بازی موفق Jazz Jackrabbit را عرضه کرد و سپس در توسعه بازی های آنریل همکاری کرد اما نام این بازیساز تا سال 2006 هم در تالار افتخارات بازی های کامپیوتری ثبت نشد زیرا در این سال بود که عنوان جدید بلیزینسکی یعنی Gears of War بازار را درنوردید و توانست افتخارات بسیاری مانند بهترین بازی سال و همینطور سریع ترین فروش در میان بازی های سال 2006 را از آن خود کند، طوری که این بازی جذاب ظرف شش هفته بیش از دو میلیون کپی فروخت.
از آنجایی که بلیزینسکی توانست این موفقیت را در شماره های بعدی گیرز آو وار هم تکرار کند و به واسطه این فرنچایز استاندارد بازی های شوتر سوم شخص را ارتقا دهد، شایستگی حضور در میان برترین بازیسازان تاریخ را دارد.
10) «Ken Levine»
بازی های بزرگ از این توانایی برخوردار هستند که مخاطب را وارد دنیای خود کنند و او را در داستان غرق کنند. این حالت معمولا زمانی پیش می آید که روایت داستان به نحو احسن انجام شده باشد. کن لیواین نیز یکی از بازیسازان مطرحی است که می تواند با نحوه خاص داستان سرایی در بازی هایش مخاطب را حسابی غرق بازی کند. این بازیساز کارکشته تا حدی روی داستان تاکید دارد که عموما از میان پرده در وسط بازی استفاده نمی کند. دنیاهایی که او خلق کرده هر یک به شکل ویژه ای قابلیت تعامل دارد، این موضوع همچنین در نوع استفاده لیواین از NPC ها نیز نمایان می شود زیرا هر یک از این شخصیت های جانبی غیر قابل بازی برای کلیت عنوان مهم هستند و المان های مختلف را به یکدیگر پیوند می دهند.
در ضمن کن لیواین جزو آن دسته از بازیسازان با سابقه ای است که عناوین قدیمی و کلاسیک همچون Thief: The Dark Project یا System Shock 2 را در کارنامه دارد. از سوی دیگر لیواین عناوین جدیدتری مانند شماره های اول و سوم بازی مثال زدنی بایوشاک را هم در کارنامه دارد که خود به تنهایی می تواند بلیت راه یافتن یک بازیساز به جمع برترین بازیسازان تاریخ باشد. همچنین طبق شایعات تایید نشده به نظر می رسد لیواین در حال کار روی نسخه بعدی بایوشاک است.
9) «Rob Pardo»
راب پاردو یکی از مدیران بخش طراحی بازی در بلیزارد اینترتیمنت است و مسئول هر عنوانی است که باعث شده تا بلیزارد نزد گیمرها به یکی از محبوب ترین کمپانی ها بدل شود. پاردو پیش از پیوستن به بلیزارد در سال 1997 نیز بیکار نبود و روی پروژه اول شخص Wolfenstein 3D کار می کرد. با این حال پیوستن به بلیزارد و توسعه عنوان استارکرفت بود که مسیر حرفه ای پاردو به سوی موفقیت را هموار کرد. بازی استارکرفت که به عقیده بسیاری «بهترین» بازی استراتژی همزمان محسوب می شود که از سال عرضه اش در 1998 احتمالا هنوز هم سرور فعال برای بازی داشته باشد.
البته فعالیت های پاردو تنها به این چند عنوان محدود نیست و همانطور که گفته شد او در طراحی نسخه دوم دیابلو و دیگر بازی استراتژیک جذاب بلیزارد یعنی Warcraft III: Reign of Chaos هم حضور داشته اما بزرگ ترین پروژه او بازی نقش آفرینی عظیم World of Warcraft سال 2004 است. کارنامه درخشان راب پاردو بدون شک می تواند وی را در جایگاه بازیسازان ماندگار تاریخ قرار دهد.
8) «Tim Schafer»
تیم شیفر (در کنار همکار قدیمی اش ران گیلبرت که همیشه زیر سایه شیفر قرار داشت) یکی از مطرح ترین توسعه دهندگان در ژانر بازی های ماجراجویی اشاره و کلیک محسوب می شود که همیشه طنز خاص شیفر هم همراه آن است. شیفر در سال 1989 وقتی در رشته علوم کامپیوتر دانشگاه برکلی فارغ التحصیل شد خود را مقابل درهای شرکت لوکاس آرتز یافت. البته که شغل اصلی وی در آن زمان برنامه نویسی برای چند بازی متعدد بود ولی این استعداد و حس شوخ طبعی شیفر در دیالوگ نویسی بود که او را در میان برترین بازیسازان تاریخ قرار داد.
همین استعداد او سرانجام کار خود را کرد و او توانست به عنوان یکی از طراحان در پروژه های Monkey Island 2 و Day of the Tentacle به فعالیت بپردازد. مسئولیت های سنگین تر مانند مدیر مسئول پروژه نیز در ادامه بازی هایی که پیش تر به آنها اشاره شد به وی محول شدند که از بین آنها می توان بازی های Full Throttle و Grim Fandango را نام برد که هر یک در ژانر خود اثری کالت به حساب می آید.
شیفر نهایتا سال 2000 لوکاس آرتز را به همراه برخی از سازندگان Grim Fandango رها کرد تا استدیوی شخصی خود یعنی Double Fine را تاسیس کند. اولین بازی این استدیو که به ساخت عناوین «متفاوت» مشهور است بازی Psychonauts بود که موفقیتی نسبی به همراه داشت. با این حال استدیوی دابل فاین امروزه نیز پا برجاست و پس از عرضه عناوین درخشان و مطلقا به یادماندنی مانند Brütal Legend یا Psychonauts 2 یا نسخه های ریمستر شده از عناوین کلاسیک ساخت تیم شیفر همچنان به کار خود ادامه می دهد و از سال 2005 تاکنون بیش از 30 عنوان در پلتفرم های مختلف منتشر کرده است.
7) «Dan & Sam Houser»
برادران هاوزر همیشه به شکل ویژه ای با فرنچایز GTA در ارتباط بوده اند اما این دو از ابتدا در صنعت بازیسازی حضور نداشتند و پس اینکه توانستند پله های موفقیت در شرکت ضبط و نشر موسیقی BMG را طی کنند کمتر کسی فکر می کرد که دو برادر سرانجام نه فقط سر از حوزه بازی های کامپیوتری در بیاورند بلکه به دو نام تاریخ ساز در این حوزه تبدیل خواهند شد. اولین همکاری آنها در پروژه GTA ساخت یک افتتاحیه یک و نیم دقیقه ای برای شماره دوم این بازی بود که آن زمان هنوز دوربینی از بالا به پایین داشت.
با این حال فعالیت اصلی آنها طی دوره ای شروع شد که بازی GTA از یک عنوان دو بعدی به یک بازی سه بعدی تبدیل شد که حالا می توانست معنای واقعی «جهان باز» را به بازیکنان ارائه دهد. در این دوره برادران هاوزر بخش عمده توسعه سری GTA را در اختیار داشتند و از تعیین سبک موسیقی تا آهنگ ها و همچنین نگارش خط داستانی بازی ها به عهده آنها بود. در کل اگر بخواهیم روی موفقیت ساخته های این دو بازیساز تاکید کنیم اهمیت آنها را زیر سوال برده ایم زیرا GTA 3 و دنباله هایش در واقع بازی هایی آزمایشی برای ورود به دوره ای شدند که بازی ها با بودجه نجومی ساخته می شوند و انتظار می رود که بازگشت مالی شان هم نجومی باشد.
در نهایت برادران هاوزر همچنان زیر چتر کمپانی مادر راک استار یعنی Take-Two مشغول به کارند و بعید به نظر می رسد که سلسله موفقیت های پی در پی آنها به همین زودی به پایان برسد.
6) «Gabe Newell»
به طور قطع گیب نیوول نه تنها یکی از بازیسازان برتر تاریخ این حوزه است بلکه یکی از غول های این صنعت نیز به شمار می رود. این چهره شناخته شده که ریاست کمپانی Valve را به عهده دارد در ابتدای کارش تنها روی یک سری بازی های کاملا فراموش شدنی مایکروسافت کار می کرد.
نخستین موفقیت نیوول بازی Half-Life بود که روی یک نسخه به شدت ارتقا یافته از موتور بازیسازی کوایک ساخته شده بود. البته گیب نیوول تنها به واسطه ساخت سری Half-Life لقب غول دنیای بازیسازی را به خود اختصاص نداد و فعالیت وی در زمینه توزیع دیجیتال (سرویس استیم)، ساخت و فروش انجین خانگی (سورس انجین)، انتشار اپیزودیک سری Half-Life که در نهایت نیمه کاره ماند همگی جزو دستاوردهای بزرگ این نام هستند.
نیوول غیر از پروژه نیمه تمام Half-Life همچنین در ساخت مجموعه های مشهور و موفق دیگری مانند Left 4 Dead، پورتال و صد البته کانتر استرایک هم دخیل بوده که البته ساخت مورد کانتر استرایک را نمی توان تمام و کمال به پای نیوول گذاشت.
عنوان کانتر استرایک که یکی از مشهورترین بازی های والو محسوب می شود در واقع ایده ی دو دانشجوی فعال در زمینه ساخت ماد به نامهای جس کلیف و مین لی بود. این دو خوره ی بازی در خوابگاه دانشگاه یک ماد برای بازی Half-Life ساختند، مادی که ظرف مدتی کوتاه و با کمک والو توانست به یک پدیده جهانی در حوزه شوترهای اول شخص چند نفره تبدیل شود و از سال 2000 تاکنون همچنان هزاران سرور فعال در حال اجرای این بازی برای گیمرها هستند.
گفتنی است که مین لی پس از انتشار کانتر استرایک شرکت والو را ترک کرد اما جس کلیف همچنان به همکاری خود با گیب نیوول در بازی هایی مثل Left 4 Dead، پورتال و یا Half-Life 2 ادامه داد.
5) «John Carmack»
پس از معرفی نام های غول آسایی همچون گیب نیوول و تیم سویینی بد نیست به سراغ یکی دیگر از غول های دنیای سرگرمی برویم که بدون شک در میان برترین بازیسازان تاریخ قرار دارد و او کسی نیست جز جان کارمک افسانه ای! این نام به شکل بلامنازعی در تاریخ بازی های کامپیوتری ثبت شده است زیرا جان کارمک به سادگی لقب پدر ژانر شوتر اول شخص روی PC و یا حداقل یکی از چهره های کلیدی ژانر مذکور را یدک می کشد.
جان کارمک در کنار جان رومرو، تام هال و آدرین کارمک (بدون نسبت فامیلی با جان کارمک) یکی از موسسان اولیه ی id Software محسوب می شود. کارمک با کار روی پروژه های بزرگ و نام آشنایی نظیر Commander Keen، Wolfenstein 3D به همراه Doom و Quake به چهره ای تبدیل شد که نامش مترادف پیشرفت مرزها و محدودیتهای تکنولوژیک در صنعت بازیسازی است. با این وجود کارمک همیشه به شکلی خستگی ناپذیر با استفاده از فناوری هایی مانند تکنیک های تازه پردازشی، سایه های واقع گرایانه و ابربافت ها (MegaTextures) جهت حذف بافت های تکراری در محیط دنیای بازی را به پیش رانده است.
دیدگاه و رویکرد الهامبخش کارمک در قبال برنامه نویسی برای بازی ها چنان استاندارد این حوزه را بالا برده که باعث شده بازیسازان بسیاری خواه ناخواه از وی پیروی کنند. در مجموع جدا از ساخت عناوین تاریخ ساز یاد شده اگر جان کارمک وجود نداشت احتمالا بسیاری از تکنیک های محبوب برنامه نویسی نیز هیچگاه به وجود نمی آمدند.
4) «Shinji Mikami»
خب وقت آن رسیده که پس از معرفی چند بازیساز مطرح غربی دوباره سراغ چند بازیساز شرقی هم برویم چراکه به هرحال هرچه باشد ژاپنی ها سهم چشمگیری در پیشرفت و عظمت صنعت بازیسازی داشته اند. یکی دیگر از نامهای پرآوازه در میان برترین بازیسازان تاریخ شینجی میکامی است که بدون شک نام او را بارها شنیده اید و بعید است که حداقل یکی از آثار وی را امتحان نکرده باشید. میکامی کسی است که با معرفی ژانر جانبی ترسناک مبتنی بر بقا در بازی هایی مانند Alone in the Dark و صد البته سری رزیدنت اویل گیمرهای بسیاری را در دنیا پای مانیتور و تلویزیون ترسانده است. میکامی پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه داشیشا در سال 1990 به استخدام کپکام درآمد. میکامی طبیعتا در ابتدای کارش در امر بازیسازی فعالیت نمی کرد اما در سال 93 به جمع تیم طراحی کپکام پیوست برای Super NES بازی ساخت.
پس از این دوره میکامی با الهام از بازی Sweet Home سال 89 که بر اساس فیلمی با همین نام ساخته بود و همچنین با اقتباس از فیلم های ژانر زامبی جورج رومرو به وضوح تصمیم گرفت تا بازی های جدی و تاریک تری بسازد و نتیجه این تصمیم انتشار نخستین شماره از سری افسانه ای رزیدنت اویل در سال 1996 بود. پس از موفقیت رزیدنت اویل میکامی سریعا ارتقای شغلی گرفت و در نقش تهیه کننده و ناظر دو عنوان بعدی رزیدنت اویل انتخاب شد، طی همین دوره او کارگردانی اولین بازی از سری Dino Crisis را هم کلید زده بود.
با انتشار بازی Resident Evil: Code Veronica برای کنسول دریم کست سگا، میکامی توجه خود را به شکل خاص روی حمایت از کنسول های نینتندو قرار داد و چندین عنوان از سری رزیدنت اویل را برای گیم کیوب منتشر کرد و در ادامه همین روند به نقطه عطف زندگی کاری خود رسید و با ساخت Resident Evil 4 این سری را از پایه تغییر داد زیرا تقریبا همه موارد نسخه چهارم نظیر دوربین، مکانیسم گیم پلی، محیط رویداد بازی و خط داستانی در مقایسه با قسمت های پیشین کاملا فرق داشتند و صد البته این تغییرات گسترده و عمیق نه تنها با واکنش مثبت منتقدین و مخاطبین رو به رو شد بلکه رزیدنت اویل 4 را به یکی از مهمترین بازی های نسل خودش بدل کرد. (همانگونه که امروزه ریمیک همین عنوان مجددا توانسته به شدت رضایت گیمرها را جلب کند.)
میکامی پس از عرضه رزیدنت اویل 4 به استدیوی کلاور پیوست و با اساتیر و اساتیدی چون آتسوشی اینابا و هیدکی کامیا همکاری کرد اما در نهایت آنجا هم ماندگار نشد و سرانجام به Seeds Inc (که امروزه با نام پلاتینیوم گیمز شناخته می شود) ملحق شد و با توجه به کارنامه این استدیوی کاربلد می دانیم موفقیت میکامی در این استدیو نیز توقف ناپذیر بوده است.
3) «Hideo Kojima»
هیدئو کوجیما یکی از نامهاییست که ظرف بیست سال اخیر به شکل مداوم در زندگی گیمرها حضور داشته است. از زمانی که کوجیما سال 1986 کارش را در کمپانی کونامی آغاز کرد، تا به امروز که دیگر با کونامی همکاری نمی کند یک سری از تاثیرگذارترین عناوین صنعت بازیسازی را کارگردانی و تهیه کرده است. نخستین پروژه برجسته کوجیما بازی Metal Gear بود که به جرات می توان گفت با انتشار این بازی ژانر اکشن مخفی کاری نیز متولد شد و به شکلی گسترده روی عناوین بعد خود مانند Tenchu و Splinter Cell تاثیر گذاشت.
با این حال یکی از دلایل اصلی قرارگیری کوجیما در میان برترین بازیسازان تاریخ استایل سینمایی وی در حوزه بازیسازی است و اتفاقا علاقه او به سینما یکی از دلایل ورودش به حوزه سرگرمی بود زیرا رشته دانشگاهی کوجیما اقتصاد بود و هیچ ارتباطی با ساخت بازی نداشت. با این وجود گرایش کوجیما به داستان گویی و روایت یک قصه خوب در قالب امکانات بازیسازی سبب شد تا به سوی این حوزه برود و از آن زمان تاکنون دنیای بازیهای کامپیوتری با استعداد تازه شکوفا شده ی کوجیما هیچوقت مثل سابق نشد.
همچنین ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که کارهای کوجیما پس از جدایی از کونامی نه تنها افت نکردند بلکه به دلیل آزادی عمل در استدیوی شخصی اش یعنی کوجیما پروداکشنز عناوین بزرگ تر و پر سر و صداتری مثل Death Stranding را هم منتشر کرد که از سال 2019 هنوز هم موضوع صحبت گیمرهاست، به همین خاطر شک نکنید هیدئو کوجیما شایسته جایگاهش در این مطلب است.
2) «Will Wright»
واقعیت اینست که جایگاه دوم این مقاله قرار بود به Sid Meier اختصاص پیدا کند اما اگر بخواهیم با خودمان (و با سید میر) رو راست باشیم ساخت چند بازی استراتژی نوبتی اغلب خسته کننده که شخصا با وجود علاقه شدیدم به ژانر استراتژی هنوز نتوانستم با هیچ کدام از آنها ارتباط برقرار کنم، دستاورد آنچنان عظیمی محسوب نمیشود که بخواهیم بخاطرش سید میر را در جمع برترین بازیسازان تاریخ قرار دهیم!
در نتیجه همین امر بود که ویل رایت جایگزین سید میر شد که به نظرم انتخاب شایسته تری است زیرا ویل رایت یکی از پایه های استوار در زمینه طراحی بازی به شیوه مدرن است. کارهای او در عناوینی همچون سیم سیتی، مجموعه مشهور و متفاوت سیمز و یا بازی Spore همگی اثبات می کنند وقتی درباره ویل رایت صحبت می کنیم، در حقیقت مشغول گفتگو در خصوص یکی از متفاوت ترین بازیسازان هستیم. رایت که به عنوان یک بازیساز بسیار نکته سنج مشهور است پس از پروژه های اولیه و قدیمی اش به سراغ سیم سیتی رفت که خود به تنهایی پایه گذار ژانر شبیه سازی و شهرسازی است. (برخلاف بازی های سید میر که تنها پایه گذار ویرانی اعصاب مخاطب هستند.)
پس از موفقیت سیم سیتی ویل رایت کار روی The Sims که یکی از پرفروش ترین و بازی شده ترین عناوین تاریخ است را آغاز کرد و در ادامه محبوبیت سیمز، رایت را بر آن داشت تا پروژه جاه طلبانه تری به نام Spore را کلید بزند، عنوانی که گیمر در آن بازی را به عنوان یک موجود تک سلولی در دریا آغاز می کند و با پیشرفت و تکامل فیزیکی در نهایت می تواند وارد خشکی شود و به مرور قبیله و تمدن تشکیل دهد و حتی به فضا برود!
این ایده عظیم تا پیش از انتشار بازی در سال 2008 غیرممکن به نظر می رسید اما ویل رایت تا میزان بسیار خوبی از پس وعده های داده شده برای بازی برآمد و به همین خاطر است که حالا در میان برترین بازیسازان تاریخ جایگاه سفت و محکمی را به خود اختصاص داده است.
1) «Shigeru Miyamoto»
انتخاب شیگرو میاموتو برای جایگاه شماره یک برترین بازیسازان تاریخ امر چندان سختی نبود زیرا کمتر کسی به اندازه میاموتو، طراح بازی افسانه ای نینتندو شاخص، مبتکر و شایان توجه است. علت راهیابی میاموتو به جایگاه شماره یک مطلب بدین خاطر است که او به شکل موفقیت آمیزی طی سه دهه اخیر مشغول توسعه، ساخت و طراحی بازی ها و سخت افزارهای نوآورانه بوده است، به گونه ای که بسیاری از رقبا برای عقب نماندن از قافله از وی تقلید می کردند. کارنامه میاموتو خود به تنهایی و به وضوح نشان می دهد که با چه بازیساز بزرگ و پیشکسوتی طرف هستیم زیرا ذهن شاد و رنگارنگ میاموتو خالق مجموعه های مشهور و محبوبی نظیر دانکی کونگ، برادران ماریو و لجند آو زلدا است، در مجموع میاموتو در ساخت تمامی بازی های مهم و اصلی نینتندو مانند ویو ریس، ماریو کارت، F-Zero، استار فاکس و Super Mario Galaxy نقش داشته است.
با این وجود به نظر می رسد میاموتو خیال بازنشسته شدن ندارد و همچنان به توسعه و بسط ایده های جدید می پردازد. میاموتو همچنین کسی بود که به جای مرعوب شدن در برابر قدرت سخت افزاری کنسول های سونی و مایکروسافت تصمیم گرفت به جای یک گرافیک خارق العاده با کنسولی ساده که دسته آن از قابلیت های حرکتی در گیم پلی پشتیبانی می کرد وارد بازار شود و صد البته این ریسک جواب پس داد و سونی و مایکروسافت متوجه شدند همه چیز به گرافیک بستگی ندارد.
در انتها باید گفت میاموتوی 70 ساله یکی از برترین بازیسازان تاریخ است و به نفع همه گیمرهاست که او هیچوقت بازنشسته نشود.
جمعبندی
همانگونه که در ابتدای مقاله گفته شد این مطلب می توانست شامل حداقل 100 نام باشد، نام ها و چهره هایی که هر کدام به نوبه خود لیاقت حضور در این فهرست را داشتند، برای مثال شخصا دوست داشتم بازیسازی مانند Suda 51 هم در این مطلب حضور داشت زیرا وی سلیقه سورئال و عجیبی در شخصیت پردازی و روایت داستان دارد، هرچند که ژاپنی ها اساسا اغلب اوقات روی خوش به PC نشان نمی دهند.
همچنین برخی چهره های شاخص صنعت بازیسازی با افراد مشهور دیگری نیز همکاری کرده اند که تلاش بر این بوده تا در بعضی موارد به جای آنکه تک تک به افراد اشاره شود، به دو یا چند فردی که در یک استدیو و روی یک پروژه واحد کار می کردند به صورت یکجا معرفی شوند. در پایان امیدوارم این فهرست در زمینه نمایان کردن گوشه ای از تاریخ حوزه سرگرمی و معرفی برترین بازیسازان تاریخ مفید واقع شده باشد، همچنین منتظر کامنت های شما در خصوص بازیسازانی که جایشان در مطلب خالی است نیز هستیم، بازیسازان مورد علاقه و تاثیرگذار شما چه کسانی هستند؟
دیدگاه کاربران
تعداد دیدگاه کاربران: 9 دیدگاهامیرحسین
به نظر بنده نفر اول لیست استاد میازاکی هستش با ساخت سری souls و elden ring و حتی bloodborne
sina
مطمنم کسی که این پستو ساخته تا حالا گیم بازی نکرده. اگر بازی کرده بود اسمی از میزاکی و دیوید جف سازنده ی سریه گاد او وار که بهترین بازی های تاریخ هستن رو می اورد.
ashkan
نیل دراکمن هم میتونست اسمش توی این لیست باشه عناوین شاخصی رو تو کارنامه ش داره انچارتد و لست اف اس
فرشاد
Sid Meyer مشهور به پدر بازیهای رایانه ای هستش.اون فقط سازنده چند تا بازی استراتژی نیست.اگه زندگی نامش رو بخونید این رو متوجه میشید.و اینکه Sam Lake حداقل از اد بوون و چند تا گزینه افتخاری بالا مهمتر هستش.بیشتر بازیهای Sam Lake انقلابی و بسیار عمیق هستن.
فرشاد
جای سم لیک صد در صد خالیه.سم لیک خاص ترین بازیها رو ساخته.
نیما
مقاله خوبی بود اگر اینهمه اشتباه و سوتی نداشت. فردریک رینال سکته میکنه اگر بفهمه بازیش alon in the dark رو به نام میکامی زدن!! میکامی تو ساخت سوییت هوم هیچکاره ای نبود! کارگردان اون بازی یکی از بزرگترین طراحان پیشکسوت تاریخ کپکام توکورو فوجیوارا بود. ضمنا کوجیما با متال گیر۱۹۸۷ ژانر اکشن مخفی کاری رو خلق نکرد! حتی اعتبار ژانر اکشن مخفی کاری سه بعدی هم به کوجیما تعلق نمی گیره چون تنچو قبل از متال گیر سالید کوجیما عرضه شد. اگر مرحوم سیلاس وارنر هم اینو بشنوه که «با انتشار متال گیر کوجیما ژانر اکشن مخفی کاریمتولد شد» تو قبر رعشه میگیره! . ژانر اکشن مخفی کاری خیلی پیش تر از متال گیر با امثال منبیکی شونن«manbiki shounen» (۱۹۷۹) پایه گذاری شد. بعد از اون سیلاس وارنر با castle wolfenstein(1981) و دنباله اون beyond castle wolfenstein(1984) عملا پایه های این سبکو تثبیت کرد کسر ولفنستاین به یک بازی تحسین شده و محبوب وموفق از نشر تجاری در اوایل دهه هشتاد میلادی تبدیل شد و بوضوح روی عناوین بعدی ژانر مخفی کاری از جمله متالگیر کوجیما اثر گذاشت.بنابراین سیلاس وارنرو باید بنوعی پدر ژانر مخفی کاری قلمداد کرد نه کوجیما. هر چند عرض کردم حتی قبلتر از کسل ولفنستاین نمونه های ابتدایی مخفی کاری مثل منبیکی شونن عرضه شده بود که عموما بعنوان اولین بازی مخفی کاری تاریخ ازش یاد میشه اما در اصل سیلاس وارنر با کسل ولفنستاین بود که که این سبک بازی رو بعنوان یه ژانر قبل از متالگیر تثبیت کرد .
amir
جالبه که میازاکی نفر اول نیست که هیچ حتی تو لیست نیست کلا??
آرش تهرانی در پاسخ به amir
اگر منظورتون هیدتاکی میازاکی از استدیوی From Software هستش باید بگم شکی در این وجود نداره که میازاکی بازیساز بزرگی هستش اما با توجه به کارنامه اش و کارنامه باقی چهره های معرفی شده در مقاله، یک بازیساز تاریخ ساز محسوب نمیشه، فقط چند عنوان نقش آفرینی موفق رو کارگردانی کرده که علیرغم کیفیت بالا باب میل همه گیمرها نیستن.
نیما در پاسخ به amir
شما بهتره قبل از اینکه چنین مقالاتی بنویسید در مورد ییوگرافی شخصیت ها و تاریخچه بازیها بیشتر و دقیق تر مطالعه بفرمایید و با اطلاعات کافی و دقیق سراغ نگارش چنین مقالاتی بیاید. ضمنا اگر آهنگساز بجای بازیساز تو این مقاله جا داره قطعا جای امثال میازاکی ، یو سوزوکی و امثال اینا خالی نیست بلکه به ناحق اشغال شده! ضمنا در جواب پاسخی که به کامنت این دوستمون دادید باید عرض کنم که میازاکی فقط چند تا بازی آرپیجی که باب میل همه نیست خلق نکرده! ایشون یک تفکر و فلسفه گیم دیزاین رو خلق کرده و یه ژانرگونه ای بنام سولزلایک ناشی از این تفکر بوجود اومده که دهه اخیر بازیسازی رو رسما شخم زد و درنوردید! دهها بازی حتی تو ژانرهای متفاوت از این فلسفه بازیسازی الهام گرفتن و کلون های بیشماری از بازی های میازاکی با تقلید از مولفه های گیم دیزاین سری سولز ساخته شدن. دارک سولز یکی از بزرگترین ، تاثیر گذارترین و مهمترین جریان های بازیسازی دو دهه اخیر صنعت محسوب میشه و به تعداد انگشتان یک دست هم عنوان نمیشه نام برد که طی دو دهه اخیر اینقدر در زمینه گیم دیزاین و طراحی بازی جریان ساز بوده باشنبنابراین . تاثیر عمیقی که تفکر و فلسفه بازیسازی میازاکی و امثال میازاکی ( طراحان صاحب تفکر و مؤلفی نظیر fumito ueda ) روی بازیسازی و گیم دیزاین گذاشتن بر هیچ احدی مخصوصا اهل فن و بازیسازی پوشیده نیست.بنابراین قطعا قرار گرفتن نام چنین آدم هایی بر آهنگسازها( با کمال احترامی که برای این افراد باید قائل بود اما در جای خود) یا بازیساز های درجه دومی که توی این لیست هستن و اصلا در مواردی حتی طراح بازی تلقی نمیشن، ارجحیت داره.