انسان موجودیست سرشار از احساسات مختلف و همین حس‌های متعدد، آن را به یکی از پیچیده‌ترین مخلوقات تبدیل کرده‌ است. با پیشرفت جوامع بشری و همچنین گسترش دایره روابط میان افراد مختلف، نقش احساسات حتی از قبل هم پررنگ‌تر شده است. ما روزانه دائم در حال تجربه حس‌های مختلفی هستیم که گاهی بسیاری از آن‌ها را درون خود نگه ‌داشته و بروز نمی‌دهیم. این احساسات مخفی و سرکوب‌شده، می‌توانند برای همیشه مثل یک راز درون ما باقی بمانند. اما اگر روزی این قابلیت را داشتیم که این احساسات مخفی را در سایر انسان‌ها ببینیم؛ چه اتفاقی می‌افتاد؟

نقد و بررسی بازی Life Is Strange True Colors

نقد و بررسی بازی Life Is Strange True Colors

بازی‌های ویدیویی به دلیل ماهیت سرگرم‌کننده و همچنین تنوعشان، همواره نقش مهمی در ایجاد حس‌های مختلف درون ما ایفا کرده‌اند. برخی هیجان بی‌حدومرز را به خورد ما داده؛ برخی برای تخلیه خشم مناسبند و برخی دیگر با روایت یک داستان عمیق و جذاب، طیف گسترده‌ای از احساسات را درون ما زنده می‌کنند.

استودیو Deck Nine که سابقه ساخت سری محبوب Life is Strange را در کارنامه خود دارد، به‌تازگی جدیدترین عنوان این سری را منتشر کرده است. در این مقاله به نقد و بررسی این بازی با نام Life Is Strange True Colors می­پردازیم و سوژه «احساسات» را با داستان‌پردازی هنرمندانه Deck Nine تجربه خواهیم کرد. این مطلب شامل اسپویلرهایی جزئی از بخش ابتدایی بازی است.

نقد و بررسی بازی Life Is Strange True Colors

سبکی هنری که از همان ابتدا حضور قدرتمندی دارد

به‌عنوان کسی که برای اولین بار وارد دنیای Life is Strange شده و شماره‌های قبلی را تجربه نکرده است؛ قدم به این دنیا حس خاصی دارد. از همان ابتدا که وارد منوی بازی می‌شوید؛ موسیقی آرام‌بخش و زیبایی به استقبال شما می­آید و منظره‌ای زیبا و رنگارنگ را در پس‌زمینه منو مشاهده خواهید کرد. سازندگان در همین لحظات ابتدایی قبل از ورود به داستان، می‌خواهند هنرمندی خودشان را به رخ شما بکشند. می‌توان گفت همین طراحی هوشمندانه منوی بازی، استفاده از فونت فانتزی و آیکون‌های بارگذاری جذاب در گوشه صفحه، امریست که در عین سادگی، دل شما را از همان ابتدا به دست می‌آورد و متوجه می‌شوید که قرار است تجربه لذت‌بخشی از بازی Life Is Strange True Colors داشته باشید.

نقد و بررسی بازی Life Is Strange True Colors

روایت تراژدی در یک شهر کوچک و دوستانه

مهم‌ترین عنصر در بازی‌های داستان محوری مانند Life is Strange، سبک روایت داستان است. شاید برخی معتقد باشند ارائه یک داستان پیچیده و مملو از معماها و نکات مبهم، بتواند یک بازی را درزمینه­ی داستانی قوی جلوه دهد؛ که این امر حرف اشتباهی هم نیست. برای مثال عنوانی مثل Little Nightmares 2 از همین فرمول برای روایت داستانش استفاده می‌کند؛ اما در True Colors قضیه کمی متفاوت است. اینجا سبک هنرمندانه و جذاب روایت داستان است که شما را به ادامه دادن ترغیب می‌کند. شاید اینجا چندان با داستانی مرموز و مبهم روبه‌رو نباشید و در آن به یک موضوع اجتماعی ساده و روزمره پرداخته شود، اما هنر روایت داستان توسط سازندگان است که حرف اول را میزند و باید گفت، در این امر به‌شدت موفق عمل کرده‌اند.

شما در True Colors نقش دختری جوان به اسم الکس چن (Alex Chen) را بازی خواهید کرد. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته و در پرورشگاه بزرگ شده است. الکس که اکنون مستقل شده برای ملحق شدن به برادر بزرگ‌ترش گیب چن (Gabe Chen) عازم شهر کوچک و خیالی Haven Springs شده تا زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کند؛ الکس یک قابلیت ویژه و منحصربه‌فرد داشته که توسط آن می‌تواند احساسات افراد را ببیند، آن‌ها را کنترل کرده و یا حتی در جای آن‌ها قرار گرفته و حسشان را شخصاً تجربه کند. البته خود الکس چندان از این قابلیت دل خوشی ندارد و تصمیم دارد زندگی آرامی را تجربه کند.

با ورود الکس به شهر، برادرش به استقبال او آمده و به‌زودی تمامی مردم خونگرم و مهمان‌نواز این شهر کوچک با او آشنا می‌شوند. شهر Haven Springs در منطقه‌ای کوهستانی و کنار یک دریاچه بزرگ و مملو از منابع معدنی است. به همین دلیل یک شرکت بزرگ معدن و حفاری با نام Typhon در آنجا حضور دائمی داشته و در معادن اطراف آن پروژه‌های مهمی را اجرایی می‌کند. ظاهراً همه‌چیز به‌خوبی در حال پیش رفتن است و الکس بالاخره به آن زندگی آرامی که دنبالش بوده رسیده تا اینکه یک سانحه تراژدی باعث مرگ برادر الکس شده و عمر آن خوشحالی و آرامش تمام می‌شود. حال باید در نقش الکس، معمای این حادثه مرموز و مرگ نا به هنگام برادرتان را حل کنید.

داستان بازی Life Is Strange True Colors موضوع از دست دادن یک عضو خانواده را که پس از سال‌ها دوباره به او ملحق شده‌اید، با سبکی هوشمندانه و زیبا در طول پنج فصل روایت می‌کند. هر فصل از بازی عمق زیادی داشته و همچنین سرعت پیشروی داستان بسیار مناسب است؛ این که سازندگان توانسته‌اند این سوژه اجتماعی را به زیبایی گسترش و توسعه دهند؛ مهارت آن‌ها را در داستان‌پردازی نشان می‌دهد. در طول پنج فصلی که روایت را دنبال می‌کنید؛ هرگز احساس شتاب‌زدگی و یا خسته‌کننده بودن داستان به شما دست نخواهد داد. برخلاف اکثر بازی های روز در True Colors همه‌چیز در حد میانه و مناسب خودش پیش می‌رود.

نقد و بررسی بازی Life Is Strange True Colors

شخصیت‌هایی عمیق و به‌یادماندنی

از دیگر مواردی که باید برای آن سازندگان را تحسین کرد، شخصیت‌پردازی عمیق تمامی کاراکترهای اصلی بازی است. از خود شخصیت الکس گرفته تا دوستان نزدیکی که پیدا می‌کند و همچنین ساکنین شهر Haven Springs، همگی دارای عمق مناسب بوده و هرکدام داستان پس‌زمینه مخصوص به خودشان را دارند که با وقت گذراندن و بیشتر شناختن آن‌ها، بازی به‌طور زیبایی کاراکترشان را برایتان شرح خواهد داد. خود الکس بسیار دوست‌داشتنی بوده و تعاملش با سایر افراد و همچنین چالش‌های او به دلیل قدرت ماورایی‌اش، باعث می‌شود سرنوشت او برای بازیکن به‌شدت مهم تلقی شود.

پیشنهاد می‌شود حتماً در طول فصل‌های بازی، فعالیت‌های فرعی درون آن که اغلب به شناخت بیشتر این شخصیت‌ها کمک می‌کند را انجام دهید؛ زیرا عمق شخصیت‌پردازی این بازی ارزش این کار را به‌شدت بالا می‌برد. هر شخصیت در True Colors منحصربه‌فرد صحبت کرده، فکر می‌کند و نسبت به شما احساس متفاوتی بروز می‌دهد. این موضوع در کنار داستان‌سرایی قوی‌­ای که در کنار همین شخصیت‌ها پیاده‌سازی شده، تجربه‌ای لذت‌بخش را برایتان رقم خواهد زد.

نقد بازی Life Is Strange True Colors

سریالی کوتاه که در آن باید گاهی نقش کارگردان را بازی کنید

درزمینه­ی گیم پلی اگر با چنین سبک داستان محوری آشنا باشید، باید بدانید که چه چیزی در انتظار شما است. تجربه این بازی مانند دیدن یک سریال درام کوتاه بوده که نیمی از آن را باید فقط تماشا و نیمی دیگر را با انتخاب‌ها و تصمیم‌های خودتان کارگردانی کنید. کلمه «انتخاب» اینجا نقش مهمی را بازی ایفا خواهد کرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

اگر بخواهیم گیم پلی را شرح دهیم، به قدم زدن در محیط‌های مختلف، پیدا کردن اشیا و یا تعامل با آن‌ها، درگیر شدن با احساسات افراد مختلف با استفاده از قدرت‌های ویژه الکس و انتخاب‌های مهم در دیالوگ‌ها خلاصه می‌شود. تقریباً نیمی از بازی را همین فعالیت‌ها تشکیل داده و نیمه دیگر نیز صحنه‌هایی سینمایی بوده که بسته به انتخاب‌های شما می‌تواند متفاوت باشد؛ اما شما در آن‌ها فقط تماشاچی هستید. تعداد بسیار زیادی دیالوگ در بازی وجود داشته که انتخاب شما را می‌طلبد. برخی اهمیت کمتری داشته و صرفاً برای پیش بردن داستان هستند و برخی دیگر مهم‌تر بوده. در بازی با انتخاب هر گزینه، آیکون فانوسی شکل در بالای صفحه به شما این موضوع را گوشزد می‌کند.

یکی از نکات جالب درون گیم پلی این است که تا زمانی که بازی را یک‌بار تمام نکرده باشید، نمی‌توانید هیچ‌کدام از صحنه‌ها را به جلو زده و یا اصطلاحاً Skip کنید. سازندگان شما را ملزم به این می‌دانند که تمام لحظات بازی را به‌طور کامل مشاهده کرده تا تجربه کاملی از این روایت داستانی جذاب داشته باشید.

مهم‌ترین تصمیم‌ها نیز با سبک و سیاقی متفاوت ارائه می‌شوند و همواره بین دو گزینه مهم شکل می‌گیرند که با تار شدن صفحه و آهسته شدن زمان، اهمیتشان توسط بازی به شما نشان داده می‌شود. هرچند تنوع این انتخاب‌ها بسیار زیاد بوده و همگی در طول پنج فصل بازی به‌هم‌پیوسته‌اند، بیشتر در جزییات داستان تأثیرگذارند و بخش اصلی چندان از آن تأثیر نخواهد گرفت. در واقع سازندگان به‌نوعی داستان خودشان را روایت می‌کنند و شما در زرق‌وبرق‌های فرعی آن اثرگذار خواهید بود. همین موضوع شاید در پایان داستان برخی از افراد را ناامید کند.

اما موارد ذکر شده به معنی ضعف داستان نیست. همان‌طور که قبلاً ذکر شد، هنر بیان کردن یک موضوع ساده مهم‌ترین عامل جذابیت True Colors است. هر فصل روایتی منحصربه‌فرد داشته و خصوصاً فصل پایانی بازی بسیار قوی و تأثیرگذار ظاهر می‌شود تا پاسخی شایسته برای وقت گذاشتن بازیکن به او بدهد. صرفاً انتظار پایان‌های متنوع و شاخه‌ای، مانند برخی عناوین دیگر را از True Colors نداشته باشید.

نقد Life Is Strange True Colors

احساسات رنگارنگ، گرافیک و موسیقی

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های گیم پلی True Colors همان‌طور که از اسمش هم پیداست، تعامل با احساسات انسان‌های مختلف بوده که نقشی کلیدی در پیش بردن داستان دارد. اگر انیمیشن محبوب Inside Out را دیده باشید، به‌سرعت سبکی مشابه آن را در این بازی مشاهده خواهید کرد. درون بازی 4 احساس ترس، ناراحتی، خشم و خوشحالی وجود داشته که به ترتیب با رنگ‌های بنفش، آبی، قرمز و زرد نشان داده می‌شوند و الکس می‌تواند با استفاده از قدرتش، این احساسات را به‌طور شخصی حس کند. همچنین او حرف‌هایی که افراد در دل خود می‌زنند را می­شنود و یا در برخی موارد آن احساسات را از درون آن‌ها خارج کند.

این ویژگی جذاب علاوه بر اینکه عمق بیشتری به روایت داستانی بازی می‌بخشد، تعامل با شخصیت‌های مختلف درون بازی را نیز سرگرم‌کننده‌تر می‌کند. شما می‌توانید با فهمیدن حرف دل افرادی که می‌ترسند آن‌ها را بیان کنند، موقعیت را برایشان خوشایندتر کنید و یا مثلاً در یک مسابقه حدس زدن تعداد پاستیل‌های درون شیشه، عدد اصلی را از ذهن طرف مقابل بخوانید و برنده شوید. همچنین برخی از اشیاء موجود در محیط‌های بازی، آغشته به خاطراتی قوی بوده که با دست زدن به آن‌ها می‌توانید قطعه‌های این خاطرات را تجربه کنید و بیشتر با شخصیت‌ها آشنا شوید. همین تعامل با احساسات رنگارنگ است که علاوه بر همخوانی با نام بازی، عمق بیشتری به گیم پلی بازی می‌دهد و گشت‌وگذار و انجام فعالیت‌های فرعی درون مراحل را ارزشمندتر می‌کند.

بازی Life Is Strange True Colors

بازی درزمینه­ی گرافیک و موسیقی یک شاهکار است. تمامی محیط‌های درون بازی، از سطح شهر گرفته تا داخل اتاق الکس و یا رستورانی که در آن کار می‌کند و همچنین خود شخصیت‌ها، با جزییات بسیار بالایی در سبک هنری طراحی شده‌اند. استفاده از رنگ‌های زنده و زیبا باعث شده این تصاویر خلق شده، هم نام با اسم بازی شوند و تجربه‌ای چشم‌نواز و بی‌نظیر را برایتان رقم بزنند.

نورپردازی‌، سایه‌ها و همچنین انعکاس نور درون بازی بی‌نظیر است و حتی می‌توانید انعکاس را بر روی شیشه عینک الکس و مردمک چشم شخصیت‌ها مشاهده کنید. بازی به‌جز در مواردی محدود ایراد فنی نداشته و تنها مشکل فعلی‌اش، ناپایدار بودن API برای DirectX 12 بر روی نسخه­ ی کامپیوتر است. انیمیشن‌ها و حرکات صورت تمامی کاراکترها به‌شدت واقع‌گرایانه بوده و تفاوت چندانی با انسان‌های واقعی ندارد. این موضوع زمانی که یکی از عناصر اصلی بازی، احساسات مختلف است بیشتر به چشم می‌آید زیرا می‌توانید به‌خوبی ترس، خشم، خوشحالی و ناراحتی را از روی صورت شخصیت‌ها بخوانید؛ حتی اگر هاله‌های رنگی وجود نداشته باشند.

موسیقی نیز از همان ابتدای ورود به بازی مهمان گوش شماست و در طول بازی نیز حضوری پررنگ دارد. بسیاری از آهنگ‌های معروف مانند Creep از بند Radio Head و یا آهنگ زیبای Thank You از خواننده Dido را در طول صحنه‌های سینمایی و احساسی خواهید شنید که تجربه لذت‌بخشی است.