هیدتاکا میازاکی! بعید است به سبک نقش‌آفرینی علاقه داشته باشید و این شخص را نشناسید. بعد از Demon`s Souls و Dark Souls، آقای میازاکی با بازی جدیدی پا به نسل هشتم گذاشت و این بار منحصراً برای کنسول پلی استیشن 4. اصولاً در آفرینش افراد ژاپنی قانونی وجود دارد و آن هم این است که تمامی این افراد یک روی دیوانه در مغز خود دارند که هر کسی نمی تواند به آن رو دست پیدا کند؛ اما از معروف‌ترین کسانی که می‌توان به آن‌ها اشاره کرد آقای شینجی میکامی (خالق سری Resident Evil)، آقای هیدئو کوجیما (خالق سری متال گیر) و آقای اکیرا یامائوکا (موزیسین و تهیه‌کننده عناوین Silent Hill) هستند؛ اما یکی دیگر از افرادی که مطمئناً باید در این لیست قرار بگیرد، آقای هیدتاکا میازاکیست که کابوس را به شب‌های طرفداران نقش‌آفرینی آورد. استاد میازاکی به معنای واقعی کلمه، چالش را به بازی‌های رایانه‌ای آورد و شاید بتوان گفت به شخصه بازی به سختی Demon`s Souls تجربه نکرده باشم. حال بعد از چند سال آقای میازاکی با بازی Bloodborne بازگشته تا بار دیگر گیمر ها را به چالش بکشد.

اگر شما نیز اهل بازی‌های From Software باشید و با بازی‌های گذشته‌ی این استودیو آشنایی داشته باشید، می‌توانید حدس بزنید که Bloodborne چه جور داستانی دارد. بازی‌های این شرکت همیشه یک داستان دارند؛ شخصی در یک دنیای پر از دشمن! Bloodborne نیز از این قاعده مستثنا نیست.

بازی Bloodborne

بازی در شهر افسانه ای یارنام رقم می‌خورد. طبق افسانه‌ها، این شهر دارای اکسیری است که هر بیماری را از هر درد و مرضی نجات می‌دهد؛ اما مشکل اینجاست که هر کس وارد این شهر می‌شود، چه شفا گرفته و چه شفا نگرفته، در این شهر می‌ماند و دیگر خبری از او نمی‌شود. بعدها مشخص می‌شود که طلسم و طاعون خاصی شهر یارنام را فراگرفته است. این طلسم اکثر مردم این شهر را دیوانه کرده است و تعدادی دیگری را نیز تبدیل به اهریمن‌های خطرناک کرده و اینجاست که قهرمان داستان ما، شکارچی اهریمن وارد یارنام می‌شود تا یک بار برای همیشه ریشه‌ی این طلسم را بخشکاند.

یکی از ویژگی‌های دوست داشتنی بازی‌های From Software، تعریف داستان در محیط بازی است؛ یعنی قرار نیست شما تمامی داستان‌ها را در ابتدا بدانید. شما با جستجو در شهر، گشت‌وگذار در مناطق مخفی و پرس‌وجو از مردم، می‌توانید داستان را ذره‌ذره کامل کرده و بیشتر در جریان اتفاقات افتاده در Yharnam خبردار شوید. همچنین داستان‌های فرعی که توسط NFC ها در بازی تشکیل می‌شود، به اندازه‌ی داستان اصلی جذاب است. وقتی به اهمیت داستان این بازی پی می‌برید که متوجه می‌شوید، پشت اکثر آیتم‌های موجود در بازی داستان و ماجراهای جالبی وجود دارد که نشان می‌دهد سازندگان به خوبی به جزئیات داستانی توجه کرده‌اند؛ ویژگی که در اکثر بازی‌های دیگر از آن خبری نیست.

همان‌طور که می‌دانید سبک این بازی نقش‌آفرینی است. البته باید گفت که آن‌چنان‌که باید بر روی داستان اصلی تأثیر خاصی نمی‌گذارید؛ اما المان نقش آفرینی این بازی کاملاً بر روی کاراکتر اصلی متمرکز شده است و شما می‌توانید شخصیت کاراکتر خود را بر اساس انتخابات خود بسازید و در طول بازی با اکشن‌ها و رفتارهایتان به شخصیت خود شکل و شمایل رفتاری بدهید.

گیم پلی بازی نسبت به دو بازی Dark Souls و Demon`s Souls تغییر شکل و ظاهر داده، اما دستورالعمل‌ها تغییر چندانی نداشته‌اند. اولین نکته‌ی آشنا در بازی، مرگ است و این بازی ساخته شده تا شما در آن فقط بمیرید. آن‌قدر باید بمیرید که در نهایت یاد بگیرید در Yharnam چگونه زنده بمانید؛ اما تا وقتی که یاد نگرفتید، باید تمام روش‌های ممکن در بازی را تجربه کنید و حتی اگر امکانش بود از زمین مبارزه فرار کنید. در یکی از نقدهای این بازی، منتقد بازی بیان کرده بود که این بازی بیشتر به یک بازی “ترس و بقا” شبیه است تا یک نقش‌آفرینی خالص؛ کاملاً با این حرف موافقم. نه تنها حس تاریک و ترس بازی بیشتر شده است بلکه مرگ و بقا نیز ظاهر جدیدی به خود گرفته است و باعث شده تا این بازی حتی از دو بازی گذشته‌ی میازاکی نیز سخت‌تر باشد و این را باید در نظر داشته باشید که مرگ در بازی به همین راحتی نخواهد بود و جریمه‌هایی نیز را به همراه دارد و در هر مکانی که شما بمیرید، امتیازهای تجربه‌ی خود که در قالب Blood Echo در بازی وجود دارد را از دست می‌دهید و مانند سری Dark Souls اگر به مکان مرگ خود بازگردید می‌توانید BE های خود را پس بگیرید؛ اما یکی از نکات جالب در بخش آنلاین بازی این است که اگر در بازی‌های چندنفره BE های خود را از دست بدهید و حریفان آن‌ها را پیدا کنند، می‌توانند برای خود بردارند و اینجاست که شما یا باید از BE های خود بگذرید و یا برای آن‌ها بجنگید. اگر حریف خود را شکست دهید نه تنها BE های خود را پس می‌گیرید، بلکه می‌توانید BE های حریفتان را نیز از او بستانید؛ اما اگر شکست بخورید برای همیشه با Blood Echo های خود خداحافظی کنید.

بازی Bloodborne

اما قبل از اینکه کاملاً وارد گیم پلی بازی شوم، باید به بزرگ‌ترین اشکال این بازی اشاره کنم. متأسفانه این اشکال به قدری اذیت کننده است که صدای تمامی منتقدان و گیمرها را در آورده است. وقتی که در بازی دست به عمل Fast Travel می زنید، وارد “رویای شکارچی” می‌شوید. رویای شکارچی در حقیقت حکم Safehouse برای شما دارد و اینجا بیس اصلی شماست. ابتدا باید وارد رویای شکارچی بشوید و سپس به منطقه‌ی مورد نظر تلپورت کنید. مشکل اصلی اینجاست که لودینگ و بارگذاری‌های این بازی خیلی طولانی و خسته‌کننده هستند و برای یک تلپورت، شما صبر و تحمل خود را از دست خواهید داد. البته باید اشاره کرد که From Software مشکل لودینگ های طولانی را با آپدیت جدید آن برطرف کرد. این هم از تنها اشکال بزرگ بازی است، اشکالی که می‌توان در کنارش زندگی کرد و یا با یک آپدیت ساده حل کرد.

گیم پلی بازی بسیار طولانی است؛ یعنی حتی دنبال کردن داستان اصلی، خود ده ها ساعت وقت شما را می‌گیرد؛ اما باید گفت این زمان هیچ‌گاه شما را خسته نخواهد کرد و هرچقدر که بیشتر پیش بروید، بازی جذاب‌تر از گذشته می‌شود. شما می‌توانید وقت خود را بین مراحل اصلی و مراحل فرعی و راه‌های مخفی بازی تقسیم کنید تا لذت بازی برای شما دو چندان شود. خیلی‌ها نگران این مسئله بودند که تجربه‌ی بازی‌های سری Souls باعث تکراری شدن Bloodborne شود؛ اما نه تنها تکراری نشده است، بلکه تجربه‌ی بازی چند برابر جذاب تر از بازی‌های گذشته شده است. قابل ذکر است که مراحل فرعی و راه‌های مخفی بازی به شما آیتم‌های به شدت به‌دردبخوری می‌دهند که در مراحل اصلی می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. همچنین در بخش آنلاین Chalice Dungeons می‌توانید به آیتم‌های جدید و اختصاصی دست پیدا کنید و نکته‌ی جالب اینجاست که می‌توانید این آیتم‌ها را به بخش تک‌نفره بازی بیاورید و از آن‌ها استفاده کنید.

بازی Bloodborne

اگر Dark Souls 2 را تجربه کرده باشید، به یاد دارید که با فعال کردن آتش‌هایی در بازی به نام Bonefire می‌توانستید بازی را ذخیره کنید و استراحتی به شخصیت بدهید و در حقیقت Bonefire ها حکم آتش بس را داشتند و می‌توانستید راحت در کنار آتش استراحت کنید. در Bloodborne نیز چنین چیزی در قالب “فانوس‌های بنفش” وجود دارند که برای بازی حکم Checkpoint دارند. شما در بازی پس از هر بار مرگ به آخرین فانوس بنفش که در آن حضور داشتید برمی‌گردید؛ پس سعی کنید تا می‌توانید فانوس‌ها را در بازی فعال کنید. همچنین از طریق این فانوس‌ها شما می‌توانید وارد Hunter`s Dream بشوید که این محل حکم خانه‌ی صلح شما را دارد که می توانید وسایل مورد نظر خود را با خرج کردن Blood Echo و Insight ها بخرید و یا در Workshop سلاح‌های خود را ارتقا دهید. حالا که به Insight اشاره کردم توضیحی در رابطه با آن به شما خواهم گفت. کاراکتر شما در بازی دارای یک ویژگی به نام Insight است که در طول بازی می‌توانید مقدار و Level آن را افزایش دهید. Insight ها با کشتن باس فایت های به خصوصی افزایش پیدا می کنند و یکی دیگر از راه های رسیدن به Insight استفاده از یک سری آیتم‌های خاص است که به شما Insight اهدا می‌کند. اگر به Level خاصی از Insight برسید می‌توانید از آن‌ها برای خرید یک سری آیتم‌های ویژه استفاده کنید و همچنین با رسیدن به یک Level خاصی از Insight، یک سری از NPC ها یا همان شخصیت‌های فرعی بازی از جهان محو می‌شوند و به‌جای آن تنها صدای گریه، جیغ و یا زمزمه‌های عجیب می‌شنوید.

آن قدر گیم پلی این بازی المان‌های مختلف دارد که یادم رفت به موضوع اصلی گیم پلی یعنی مبارزات بازی اشاره کنم. مبارزات بازی شباهت زیادی به Dark Souls II دارد؛ اما هنوزم نمی‌دانم چه اتفاقی در این گیم پلی افتاده است که گیم پلی این بازی را روان‌تر و روال تر از Dark Souls II شده است. به لطف سلاح‌های جدید و متفاوت از بازی‌های گذشته و به خاطر روان تر شدن مبارزات، ضرباهنگ خاصی به بازی اضافه شده است که روند مبارزات را سریع تر کرده است و چند ضرب‌ها (Combo) اهمیت ویژه ای پیداکرده‌اند و در نهایت گیمر را ترغیب به یک مبارزه‌ی سریع و خشن و پر از Combo می‌کند. یکی از نکات مهمی که در چند ضرب‌های حائز اهمیت است، استفاده از ضربات سبک و سنگین و سلاح دوم به صورت هم‌زمان است. اگر به صورت هم‌زمان از هر سه ضربه استفاده کنید می‌توانید چند ضرب‌های بسیار زیبایی پیاده کنید و هر چقدر Level شما کاراکتر بالاتر برود و آیتم‌های بیشتری به دست بیاورید، می‌توانید چند ضرب‌های متفاوت و جدید را تجربه کنید. خوشبختانه آن‌قدر آیتم‌های مختلف در بازی وجود دارد که شما می‌توانید مراحل را بدون هیچ حس تکراری شدن و خستگی به پایان برسانید.

باید گفت که گیم پلی آن قدر گسترده است که به راحتی یک جزوه از آن می‌توان نوشت؛ اما به ناچار باید از آن‌ها عبور کنم.

گرافیک این بازی تمام این چیزی است که از یک بازی نسل هشتم انتظار داریم. البته باید گفت نسبت به گرافیک بازی انحصاری قبلی پلی استیشن 4 یعنی The Order 1886 حرفی برای گفتن ندارد اما به عنوان یک بازی نسل هشتمی کاملاً مناسب و جذاب است.

بازی Bloodborne

طراحی محیط بازی کاملاً شما را به یاد Demon`s Souls می‌اندازد. حتی آقای میازاکی گفته بود که طراحی مراحل Bloodborne دی ان ای بازی Demon`s Souls را حمل می‌کند. بهتر است این‌گونه بگوییم که طراحی محیط Bloodborne نسخه‌ی بهبود یافته و پرزرق و برق و چشم نواز تر و جذاب تر بازی Demon`s Souls در دنیایی جدید است؛ سازندگان سعی کرده‌اند یأس و نا امیدی شهر Yharnam را به مخاطبین نشان دهند و سند و موفقیت آن‌ها هنگامی است که شما برای اولین بار چشمتان به این شهر می‌خورد؛ آنجاست که می‌توانید قشنگ شهر اسیر و در بند طاعون را با تمام وجودتان حس کنید.

یکی دیگر از نکات مثبت گرافیک، دشمن پردازی هاست؛ در بازی شما با انواع و اقسام دشمن‌های مختلف و عجیب‌وغریب رو به رو می‌شوید که بعضی از آن‌ها فک شما را تا زمین به پایین می‌اندازند. چهره‌ی بعضی از باس فایت ها به قدری عجیب و فراباور است که تعجب می‌کنید چگونه چنین چیزی به ذهن سازندگان خورده است.

مشخصاً کار درستی نیست که بگویم اگر از Dark Souls II لذت بردید این عنوان را تجربه کنید. دارندگان کنسول پلی استیشن 4 باید این عنوان را تجربه کنند. خصوصاً گیمر هایی که ادعا دارند مرد بازی‌های سخت هستند؛ این بازی به معنای واقعی کلمه یکی از جذاب‌ترین تجربه‌های نسل هشتم بود و شاید بتوان از Bloodborne به‌عنوان بهترین عنوان آقای میازاکی یاد کرد.

نویسنده: امیر حسین والی